يكي از آقايان نمايندگان جديد مجلس به نكته مهمي اشاره كرده كه بايد آن را ريشهيابي كرد و توضيح داد كه انديشه پشت آن چگونه است و به چه نتايجي منجر خواهد شد؟ او اظهار داشته كه:«من شخصا از وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه ميخواهم به طور مرتب بنده و نمايندگان را چك كنند...
و حتي مكالماتمان را هم شنود كنند. من حتي حاضرم براي اين مساله به اين نهادها امضا بدهم چراكه امنيت اين مملكت و كشور براي من مهمتر از خودم است. من از خدا ميخواهم يكي مرا كنترل كند و هشدارهاي لازم را به من بدهد». واقعيت اين است كه متاسفانه بسياري از كنشگران عمومي به عنوان پيشفرض وجود ولو غيرقانوني و شايد خيالي چنين نظارتي را پذيرفتهاند كه تمام مكالمات آنان حتي در لحظات خصوصي نيز ثبت و ضبط ميشود. نكته جالب اين است كه آنان با پذيرش اين فرض برخي اظهارات را براي شنيدن افراد شنودكننده ميگويند و تاكيد هم دارند كه آنان بشنوند زيرا معتقدند كه طريق ديگري براي انتقال عقايد و نظراتشان در دسترس ندارند. ولي جهت اطلاع اين آقاي نماينده بايد گفت كه اجراي ايده او نه تنها غيرقانوني است بلكه بسيار زيانبار است و به نتايجي خلاف اهداف اوليه آن منجر خواهد شد. ظاهرا اگر با همين دست فرمان جلو بروند از خواندن ذهن و فكر آدمها نيز دفاع خواهند كرد ولي خوشبختانه هنوز دستگاهي براي انجام اين ماموريت خطرناك درست نشده، گرچه دور از ذهن هم نيست كه دير يا زود اختراع شود! همچنين فكر كنم اين آقاي نماينده احتمالا بايد كاربرد شكنجه عليه خودشان را هم تجويز كنند تا اگر به اتهامهايي كه عليه او زدند، اقرار نكرد براي حفظ امنيت كشور شكنجه شوند تا بلكه اقرار كنند. پرسش اين است كه اگر با اين شيوهها امكان حكومتداري و جلوگيري از خطا و حفظ امنيت ممكن بود تاكنون حكومتهاي تماميتخواه گل سرسبد عالم بشريت شده بودند. زماني بود كه ميگفتند، مگس هم از مرزهاي اتحاد جماهير شوروي بدون اطلاع ك.گ.ب نميتواند عبور كند. مرزهايي كه از شرق تا غرب آن 11 هزار كيلومتر است! هيچ چيز از چشمهاي تيزبين اين سازمان پنهان نبود. ولي روزي كه شوروي آغاز به سقوط كرد هيچ كاري از آن سازمان برنميآمد. طولي نكشيد كه آن مردم در كار قاچاق زيردريايي و هليكوپتر و موشك و اورانيوم غني شده باقيمانده از آن رژيم بودند و در سراسر جهان اينها را به فروش ميرساندند. مشكل اين ذهنيت خطرناك اين است كه اولا به مردم خود اعتماد ندارد در واقع قادر به كسب اعتماد مردم نيست، دوم اينكه گمان ميكند ميتواند بدون اعتماد و رضايت مردم كشور را اداره كند، فقط كافي است كه ابزارهاي كنترلي خود را تقويت كند. اين دو گزاره دو روي يك سكه هستند و سنگ بناي خطرناك مديريت امور است. اين ذهنيت نادرست محصول پسافتادگي فرهنگي نسبت به فناوري در ايران است. پيشرفتهترين فناوري با دلار نفتي وارد ميشود و در عين حال فرهنگ استفاده از آن كسب و منتقل نميشود. همان وضعيتي كه در رانندگي مشاهده ميكنيم، خودرو داريم زياد هم داريم ولي فرهنگ رانندگي نداريم. در استفاده از ابزار شنود و كنترل نيز همين وضع را شاهديم. كشورهاي پيشرفته آخرين فناوريهاي شنود را دارند كه ما نداريم ولي آنان ميدانند كه استفاده اينچنيني از آن ابزار فاجعهبار خواهد بود لذا در كاربردشان عليه مردم خود محتاط و مقيد هستند. اين نگاه فاجعهبار است كه گمان ميكند با شنود ميتوان امنيت را حفظ كرد يا گمان دارد كه از اين طريق ميتوان مانع اقداماتي شد كه مخل امنيت كشور است. امنيت و پايداري كشور را فقر، فساد، تبعيض و تحقير، بيكفايتي و سوءمديريت تهديد ميكند و نه كارهايي كه با شنود قابل رديابي است. اين موارد چهارگانه را نه تنها با شنود نميتوان حل كرد كه آن را بدتر هم ميكند. پيشنهاد ميكنم، داستان فردي كه تقاضاي يادگيري زبان حيوانات و مرغان را داشت در مثنوي مولوي حتما مطالعه كنيد كه داشتن توانايي فراتر از ابزار عادي بشر براي كسي كه مسلط بر نفس خود نيست چه خطرات بزرگي دارد. اگر خداوند ميخواست، ميتوانست به ما چشماني بدهد كه از پشت ديوار نيز داخل اتاق را ببينيم يا حس چشايي دهد كه از 10 كيلومتري مثل برخي حيوانات حضور ديگران را تشخيص دهيم يا از چند صد متري صداها را بشنويم و تمييز دهيم. يا حتي قدرت ذهنخواني به ما ميداد. ولي اگر اين طور بود اكنون در جهنم زندگي ميكرديم و نه در دنياي امروز. كنترل مردم از طريق اين ابزارها نه ممكن است و نه مطلوب.
مردم بايد از طريق وجدانشان خود را كنترل كنند و نه از طريق شنود و دوربين. استفاده از اين ابزار براي فهم رفتار پنهاني مردم بسيار بسيار خطرناك است. استفاده از اين ابزارها بايد كاملا استثنا و مبتني بر قانون و شواهد و قراين استوار و نظارتپذيري دقيق باشد. متاسفانه نگاه مكانيكي و مهندسي كه به دور از دانش و بينش اجتماعي باشد مثل خوره، سياستگذاري در كشور را از درون پوك كرده و اين از نمونههاي اوليه آن است. فرض كنيد كه همه شنود شوند، چه اتفاقي رخ خواهد داد؟ دورويي و پنهانكاري بنيان رفتار عمومي مردم ميشود. هنگامي كه مردم بدانند، شنود ميشوند خود را به گونه ديگري نشان ميدهند. وضعيت صداوسيما را نگاه كنيد كه چگونه مهمترين مجريان، اخبارگويان و خبرنگارانش مطابق ميل مديريت عمل ميكنند در حالي كه چون به خلوت ميروند، نگاه ديگري دارند و حتي برخي از آنان در رسانههاي فرامرزي مشغول كار شدهاند. اين نيست، مگر وجود فضاي بسته و غيرآزاد در بيان نظرات.
اعتماد