سه شنبه, 23 مهر 1398 11:31

علی دینی ترکمانی: ترکیه و قلع و قمع کردهای سوریه: مساله‌ی دیکتاتوری اکثریت ِ با تعصّبات کور نژادی و قومی

نوشته شده توسط

وقتی در مهر ماه ۹۷ خبر ناپدید شدن جمال خاشقچی در ترکیه اعلام شد، دولت رجب طیب اردوغان به‌سرعت وارد عمل شد و با ارایه شواهدی مستند، نشان داد که خاشقچی بعد از ورود به  کنسول عربستان در استانبول، از ان خارج نشده و در آنجا به قتل رسیده است. بعدا با ارایه شواهد تکمیلی، پرده از قتل جنایت فجیع برداشت و جامعه‌ی جهانی را بر علیه عربستان بسیج کرد.

 

در آن زمان، چنین گمان می‌رفت که اردوغان در کنار استفاده از فرصت قتل خاشقچی برای زمین زدن رقیب منطقه‌ای خود، از منظر  دموکراتیک و حقوق انسانی نیز در پی افشاگری و واداشتن محمد بن سلمان برای اعتراف به فرماندهی عملیات قتل مذکور بوده است.

 

اما، حمله‌ی هوایی و زمینی اخیر ترکیه و بمباران منطقه‌ی کردنشین شمال غربی سوریه و براه انداختن حمام خونی در ان سوی مرزهایش، نشان می‌دهد که دموکراسی برآمده از اکثریت متعصّب، چه در باورهای قومی و نژادی و چه در باورهای دینی، می‌تواند به همان نتایجی منتهی بشود که در جامعه‌ی بدون صندوق رای عربستان رخ می‌دهد.

 

حمله ترکیه و سلاخی کردها، جامعه‌ی جهانی را در ابعادی وسیع بر علیه دولت اردوغان بسیج کرده است. تیزی و سنگینی تیغ نقد این سلاخی، بسی بیش‌تر از آن‌چیزی است که اردوغان برای عربستان تدارک می‌دید. واقعه‌ی رخ‌داده دالِّ بر صحت بحث دیکتاتوری اکثریت است. البته، نه هر اکثریتی. اکثریت متعصّب و افراطی در باورهای نژادی و قومی و دینی.

 

صندوق رای و دموکراسی، زمانی می‌تواند همراه با ساخت قدرتی دموکراتیک در معنای واقعی و عمیق کلمه باشد که حقوق اساسی مدنی و شهروندی اقلیت‌های قومی و دینی، در هر جامعه‌ای، چنان به‌رسمیت شناخته و حرمت ان در ساخت اجتماعی نهادینه شود که اکثریتی خاص با کسب قدرت، در پی برخورد غیرانسانی با اقلیت‌‌ یا اقلیت‌ها نباشد. 

 

رهایی از دام تعصّبات افراطی نژادی و قومی و دینی، و پذیرش منرلت و شان آدمی صرف‌نظر از چنین ویژگی‌هایی، به همراه توزیع عادلانه ثروت و درآمد،  پیش‌شرط‌های اصلی نیل به دموکراسی واقعی در جوامع با بافت جمعیتی اکثریت-اقلیت، هستند.

 

اما، با توجه به این‌ واقعیت تاریخی که جامعه‌ای چون ترکیه  هویت وجودی خود را با پان ترکیسم سرشته، و ساخت قدرت برامده از اکثریت ترک‌تبار متعصّب نیز بر روی ان سرمایه‌گذاری‌های فراوان کرده است،  نیل به چنین رهایی چندان ساده نیست. با وجود این غیرممکن هم نیست. رهایی از وابستگی به مسیر گذشته از سه مسیر زیر امکان‌پذیر است:

 

 اول، تقویت جنبش اجتماعی مساوات‌گرایانه‌ای که معمولا جریان چپ محور آن است؛ جنبشی که با نقد جدی ناسیونالیسم افراطی، میدان را برای شنیدن صدای قومیت‌ها و اقلیت‌ها فراهم می‌کند. این تلاشی است از پایین، در جهت به چالش کشیدن  هژمونی ایدئولوژی ناسیونالیسم افراطی و  جایگزین کردن ذهنیت اجتماعی عاری از تعصّبات  کور نژادی و قومی به‌جای آن؛

 

دوم، ظهور شخصیتی دموکرات، با قدرت کاریزمای قوی و با رویکردی باز بروی اقلیت‌ها. چنین شخصیتی، مانند مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو در هند و نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی،  ضمن وفاداری به قواعد بازی دموکراتیک در معنای واقعی کلمه،  توانایی وضع قواعد بازی جدید فارغ از  ناسیونالیسم افراطی  را می‌تواند داشته باشد؛

 

سوم، فشار جامعه‌ی جهانی بر دولت فعلی در جهت تغییر رفتار خود و  حرکت به‌سوی برسمیت شناختن حقوق انسانی کردها.

منبع: https://t.me/alidinee

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: