یکشنبه, 31 تیر 1403 08:13

ایران و دالان باریک آزادی

به باور هگل، ایرانیان نخستین مردمانِ تاریخی بوده و نخستینِ دولت را داشته‌اند و تاریخ پیوسته با امپراتوری آنان آغاز می‌شود. با این حال،این تاریخِ پیوسته روایت‌گر دیالکتیک پرنوسان میان دولت-جامعه در ایران بوده است. پویایی‌های تعامل دولت-جامعه به یک وضعیت نهایی ختم می‌شود که می‌تواند یک تعادل باثبات یا لرزان و یا یک عدم تعادل باشد. آیا امکان‌های تعادلی برای دولت و جامعه ایرانی وجود دارد که با توجه به ماهیت خاص خود در یک توازن قرار بگیرند، به نحوی که هم جامعه به مطالبات خود برسد و هم دولت بتواند حکمرانی ایده‌آلی را ارائه دهد؟ تحولات پی‌درپی و بی‌ثباتی در سطح تعامل دولت-جامعه در ایران معاصر را چگونه می‌توان صورت‌بندی نمود؟
چرا انقلاب مشروطه به دیکتاتوری رضاخان و سکولاریزاسیون پهلوی دوم به انقلاب اسلامی منجر شد؟ چگونه می‌توان این تاریخ پر فراز و نشیب و پرتلاطم را تبیین ساخت؟ ️ علی‌رغم تلاش جامعه ایرانی در تاریخ معاصر خود، چرا ارزش‌هایی مانند آزادی، دموکراسی، مطالبات مدنی، حقوق شهروندی، حاکمیت قانون، و غیره در ایران شکل نمی‌گیرد؟ در ادبیات نهادی، مفهوم تحت «وابستگی به مسیر طی شده» وجود دارد که بیان می‌کند امکان‌های پیش‌رو هر جامعه‌ای وابسته به مسیری است که از گذشته دور پیموده و به امروز رسیده است.
پرسش این‌جاست که «مسیر طی‌شده» جامعه ایرانی چه نسبتی با ارزش‌هایی دارد که در تاریخ معاصر خود بر سر آن‌ها می‌جنگد؟ ️ در مسیر طی‌شده‌ای که میل و اراده شاهان ملاک و معیار همه چیز بوده است، سخت بتوان از حقوق شهروندی، حاکمیت قانون یا حقوق مالکیت سخن گفت. عملکرد هر کدام از این نهادها مبتنی بر یک بنیاد ارزشی خاص و وابسته به ربط و نسبت با سایر نهادها خواهد بود. بدین ترتیب، نمی‌توان انتظار داشت مفهوم دموکراسی یا آزادی یا حاکمیت قانون که در یک بستر تاریخی و نهادی خاص قوام یافته است را به عاریت گرفت و آن را وارد سرزمینی ساخت که مبتنی بر استبداد شاهان و جامعه به مثابه رعیت بنا شده است. بنابراین سخن گفتن از دموکراسی در سنت فکری و تاریخی‌ای که استبداد شاهان غلبه داشته دشوارتر است نسبت به جامعه‌ای که در مسیر طی شده حکومت‌های مشروطه وجود داشته‌اند. ️تاریخ ایران معاصر با هدف دستیابی به یک توازن مناسب میان دولت و جامعه، درگیر جنبش‌های بزرگی بوده است.
اگرچه جهد ایرانیان در تاریخ معاصر خود بی‌ثمر نبوده اما هنوز به توازن ایده‌آل میان دولت و جامعه دست نیافته‌اند. سه خصوصیت را می‌توان در تعامل دولت و جامعه ایرانی برجسته ساخت: 1. تخریب دستاوردها و ثمرات گذشته تاریخی که نتیجه تلاش‌های هر یک از آن‌ها بوده (استهلاک)، 2. اراده‌های اجتماعی و سیاسی ناهمسان (اراده و خواست اجتماعی و سیاسی در تمام ادوار یکسان و همگن نبوده است)، 3. رجحان‌های زمانی متفاوت دولت و جامعه که منجر به ایجاد یک جامعه و دولت کوتاه‌مدت شده است.

 برای مطالعه بیشتر به مقاله «تناسب نهادی و تعادل‌های اقتصاد سیاسی در ایران» مراجعه کنید.

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: