دکتر تیمور محمدی
معاون آموزشی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی
مکانیسم پذیرش دانشجوی دکتری اقتصاد در کشور در مقطعی مبتنی بر برگزاری آزمون تشریحی بود، بهگونهای که هر دانشگاهی در زمان مورد نظر خود سوالاتی را طراحی و آزمونی را برگزار میکرد.
طبیعتا این مکانیسم تاحدی سلیقهای بود؛ یعنی هر دانشگاهی متناسب با تمرکزی که استادانش بر حوزهای خاص داشتند، سوالات را طراحی و آزمون را برگزار میکرد. به همین دلیل، برای پرهیز از سلیقهای شدن، آزمون دکتری سراسری شد. در این حالت برگزارکنندگان، ناگزیر، آزمون را تستی کردند. تا این مرحله، قضیه مثبت ارزیابی میشود؛ اما مشکلاتی وجود دارد: یکی از این مشکلات، برگزاری مصاحبه پس از آزمون است که هنوز میتواند مشکل سلیقهای بودن را ایجاد کند، چرا که در سالهای اخیر، وزن مصاحبه در برابر وزن آزمون اصلی از نمره کل متقاضی ورود به دوره دکتری بسیار زیاد بوده است. (مثل 70 یا 50 درصد از کل نمره آزمون)
این امر بهخصوص وقتی خطرناک میشود که مشاهده میکنیم تعداد متقاضیان معرفی شده به دانشگاهها برای انجام مصاحبه بسیار زیاد است و منجربه خستگی تیم مصاحبهکننده میشود و به همین دلیل، در برخی مواقع مصاحبه با کمدقتی صورت میگیرد. از سوی دیگر، تیم مصاحبهکننده با مساله پر کردن فرمهای مربوط به ثبت سوابق پژوهشی، آموزشی و سوابق داوطلبان نیز مواجه است. فرمهایی که در آنها سوابق پژوهشی داوطلب اعم از تالیف کتاب، مقاله و گزارش یا سوابق آموزشی وی اعم از سابقه تدریس و... یا داشتن مدارک معتبر زبان انگلیسی مانند آیلتس یا تافل طبقهبندی و ثبت میشود و بخشی از نمره مصاحبه ورودی دکتری براساس همین فرم سوابق شکل میگیرد. این در حالی است که امر پر کردن فرمهایی با این جزئیات کار بسیار طاقتفرسایی است. به عبارت دیگر، تیم مصاحبهکننده در یک روز میخواهد با 50 نفر یا 30 نفر داوطلب مصاحبه کند و هر کدام از این افراد هم دارای این سوابق هستند و باید به همه این موارد امتیاز داد. ضیق وقت، کثرت داوطلب و... باعث میشود این فرمها فقط جنبه سطحی پیدا کنند، چون عجولانه پر شود؛ یعنی در گام اول ارزیابی خوبی از هر فرد نخواهد شد، ثانیا برای برخی از موارد مندرج در این فرمها مثل سوابق مربوط به تدریس، تنوع فراوانی وجود دارد. دانشگاه محل تدریس و مقطعی که داوطلب در آن تدریس کرده است، ناهمگونی شدیدی بین داوطلبان ایجاد میکند که امتیازات صحیحی را به همراه نمیآورد. تیم مصاحبهکننده اگر بخواهد روی هر کدام از سوابق داوطلبان دقیق شود، باید چند روز برای بررسی هر سابقه وقت بگذارد. اینجا است که این سوال پیش میآید که در عرض 20 دقیقه مصاحبه چگونه میشود ارزیابی دقیقی از همه داوطلبان و سوابق آنها داشت؟ اگرچه این فرمها خوب هستند و در یک فرصت مقتضی باید بررسی شوند، اما چون در یک فرصت کوتاه بررسی میشوند، جنبه فرمالیته و سطحی پیدا میکنند در نتیجه نمیتوان ارزیابی صحیحی از داوطلبان داشت. همچنین نکته بسیار مهم دیگری که در سالهای اخیر شاهد بودیم، ورود داوطلبان به دوره دکتری است که در سالهای خیلی دورتر مدرک کارشناسی ارشد خود را دریافت کردهاند. این دسته از داوطلبان در این سالها کارهای پژوهشی انجام دادهاند. ممکن است برخی از این داوطلبان بسیار خوب و زبدهای باشند، اما بسیاری از اینها هم ممکن است با توجه به شرایطی که در کشور داشتهایم و از طریق برقراری روابط تبعیضآمیز، مقالات و کتبی را به چاپ رسانده باشند و در عین حال در آزمون کتبی موفق نبودهاند. در مقابل، یک دانشجوی جوان نمره امتحان کتبیاش خیلی خوب است اما به اقتضای سنش چنین سوابقی ندارد. حال، در صورتی که وزن زیادی از نمره کل به مصاحبه تخصیص یافته باشد، داوطلب جوان دارای نمره کتبی بالا در موقعیت ضعیفی قرار میگیرد. منظور ما این نیست که داوطلب جوان یا مسن یا بالعکس وارد دوره دکتری شود. ما میخواهیم داوطلب کارآ وارد این دوره شود، اما داوطلب مسن در امتحان نمره خوبی کسب نکرده است ولی با روابط توانسته سوابق آموزشی- پژوهشی خوبی را ارائه کند، در حالی که داوطلب جوان با نمره کتبی بالا به اقتضای سنش سابقهای ندارد و به همین دلیل نمره کل او کم میشود. این آفتی است که باعث شده طی سالهای اخیر افراد ناکارآمد وارد مقطع دکتری شوند.
در این وضعیت، وزن زیاد مصاحبه در نمره کل در امر گزینش صحیح دانشجو مشکلزا است. از این رو، کاهش وزن مصاحبه ضروری به نظر میرسد. پیشنهاد من کاهش وزن مصاحبه به 20 درصد است. حدود 10 تا 20 درصد از نمره کل متقاضی هم باید برای کارنامه تحصیلی وی یعنی معدل نمرات واحدهای گذراندهاش در نظر گرفته شود و مابقی روی آزمون اصلی اعمال شود.
نکات مهم دیگری وجود دارد که ناظر بر کلیت تحصیل از مقطع کارشناسی تا دکترا و فارغالتحصیلی از رشته اقتصاد است. یک نکته این است که ناسازگاری درونی در آزمونهای کارشناسی ارشد و دکترا وجود دارد.
مثلا ضریب درس زبان انگلیسی در آزمون کارشناسی به کارشناسی ارشد یک است، در حالی که ضریب دروسی مثل اقتصاد خرد و کلان 4 است. ضریب و وزن پایین درس زبان انگلیسی به دانشجو علامت میدهد و باعث میشود دانشجو تلقی کند که زبان انگلیسی امر مهمی نیست و زبان را کماهمیت بگیرد. در صورتی که منابع اصلی همه انگلیسی هستند و دانشجوی دکترا به این منابع نیاز مبرم دارد. به همین دلیل هم هست که وزن زبان در آزمونهای ورودی دکترا برعکس است و ضریب درس زبان را بسیار بالا میگیرند؛ یعنی در آزمون کارشناسی به کارشناسی ارشد ضریب وزن درسی زبان اندک و در آزمون کارشناسی به دکترا بسیار زیاد است که بیانگر یک ناسازگاری در علامتدهی آموزشی است. در بسیاری از آزمونهای دکترا در سابق حتی دانشجویان باید ابتدا زبان امتحان میدادند و در صورت قبولی در آن، به مرحله اصلی آزمون راه مییافتند. این یک جهش و گسستگی شدیدی در روند امتحان ایجاد میکند و تاکنون تالی فاسد زیادی داشته است.
از سوی دیگر، این ناسازگاری فشار روانی زیادی را برای دانشجویان ایجاد میکند، بهگونهای که به یکباره مجبور میشوند زبان انگلیسی خود را با تمسک به شیوههای غیرمتعارف و به طور ساختگی یعنی تستوار تقویت کنند. بارها شاهد بودهایم که شخص بدون داشتن مدرک معتبر زبان انگلیسی، وارد دوره دکترا میشد؛ از همین رو، باید دوباره امتحان میداد. این مساله مشکلاتی را برای اداره آموزش دانشگاهها نیز ایجاد میکرد.
در عین حال، اگرچه متمرکز شدن آزمون دکتری ما را از بحث سلیقهای آن دور میکند، اما ما را به سمت یکسری فارغالتحصیلان تستی کار سوق میدهد که فقط در تست زدن مهارت دارند و بینش خاصی در حوزه اقتصاد ندارند. در این حالت، کنکور اقتصاد بهتدریج از علم دور شده و به یک کسبوکار تبدیل میشود. در این میان، هدف اصلی یعنی پرورش عالم دارای بینش اقتصادی گم میشود. بنابراین پیشنیاز تستی شدن بخش کتبی آزمون، طراحی نظام تدوین علمی و ماهرانه تستها توسط افراد کارآزموده است.
افزون براین، پذیرش دانشجوی اقتصاد متناسب با نیازهای سازمانها و بنگاههای کشور نیست. یعنی دانشگاهها با استفاده از فارغالتحصیلان خود، گروههایی را تشکیل دادهاند و با هدف ایجاد مشغله برای این گروهها اعلام ظرفیت پذیرش دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا میکنند. این مساله دردی را از جامعه دوا نمیکند و آفت مهمی است. ممکن است در برخی گرایشها جذب دانشجو تورم زیادی داشته باشد در صورتی که ظرفیت جذب فارغالتحصیلان این گرایش در دستگاههای داخل کشور موجود نباشد، در این صورت، بهطور مثال، شاهد خواهیم بود که فارغالتحصیلان رشته اقتصاد انرژی مثلا در بانک اشتغال دارند.
همچنین طی چهار، پنج سال گذشته برخی سوالات و تستها غلط بوده است. متاسفانه برای طراحی سوالات آزمون دکترا به افراد زبده و آشنا به آن بحث علمی مراجعه نشده است و به همین دلیل برخی سوالات اساسا غلط است. یعنی شاهد هستیم که در دروس متعددی مثل اقتصادسنجی در آزمون سه سال پیش، حدود 4 تا 5 سوال ذاتا غلط است که باعث گزینش نا مناسب افراد بودهاند.
سخن آخر اینکه افزون بر بحثهای کمی باید گفت که دورههای دکترا، نیروی انسانی با کیفیت و قابلیت بالا میخواهد. در سالهای گذشته چنین نیرویی در دانشگاهها استخدام نشده است. ملاکهای استخدام، ملاکهای عجیبی بوده است که منجر به تربیت نیروی کارآمد نشدهاند بهگونهای که اگر ایرادات جذب دانشجوی دکترا نیز برطرف شود، فارغالتحصیلان کیفیت لازم را به دلیل کادر نامناسب دانشگاهها نخواهند داشت، بنابراین باید فکر عاجلی شود و ملاکهای استخدام روی کارآیی و توانمندی افراد برگردد.
رشته اقتصاد امروز به شدت درگیر بحثهای مدلها و تکنیکهای کمی و نرمافزاری کامپیوتر است و نیروی انسانی فعلی از این بابت خلأ شدیدی دارد و مواد آزمون هم این مهارتها را مورد آزمون قرار نمیدهد. جهتگیری فعلی جهانی استفاده از مدلهای محاسباتی سنگین با نرمافزارهای پیچیده را الزامی میکند، اما کسی از این بابت مورد آزمون قرار نمیگیرد. بنابراین چه در آزمون، چه در پرورش و در خروجی خلأ وجود دارد.
در دانشگاههای برتر جهان، کادر علمی در سطح بسیار عالیِ توانمندی قرار دارند، در نتیجه با اندکی صرف وقت و چند بحث عمیق با کاندیدای دوره دکترا، میتوان به شناخت خوبی از او رسید. در بسیاری موارد دانشجویان با این استادان کار میکردهاند و استادان با توانمندی آنها آگاهی دارند. در صورتی که در فرآیند آزمون تستی ایران، ارتباط استاد با فرد توانمندی که با وی کار میکرده، قطع میشود، بهگونهای که ممکن است فرد توانمندی را بشناسم که او نتواند این امتحان را بگذراند و وارد دوره دکترا شود. بنابراین در کشورهای پیشرفته، بر اساس شناخت حاصل از 6 سال کار (دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد) استاد میتواند ارزیابی جامعتری از دانشجوی متقاضی ورود به دوره دکترا داشته باشد.
ضمن اینکه رکورد این متقاضی در انتشار مقالات علمی و کار با نرمافزارهای تخصصی مشخص است، اما وقتی بخواهیم در ایران بر اساس مقالات کار کنیم متاسفانه مقالات ما کیفیت بالا را ندارند و برداشتی نامناسب و ترجمه وار از منابع کشورهای پیشرفته هستند. تنها کادر هیات علمی زبده و کار آزموده میتواند برداشت کپی گونه این مقالات را دریابد. به طور مثال، برخی ادعا میکنند که برای اولین بار فلان برنامه یا نرمافزار را نوشتهاند، اما بعد از بررسی جامع میبینیم که مثلا 10 سال پیش یک نفر دیگر این کار را انجام داده است. بنابراین کادر زبده علمی است که میتواند با تمام این آفتها مقابله کند. اما وقتی چنین کادر زبدهای نداشته باشیم، عالم نما و عالم قابل تفکیک نمیشوند و از این هم بدتر، عالم در معرض ناراحتی و فشار روانی بیشتر قرار میگیرد، چون نمیتواند در فضای نهادی نامناسب خود را وادار به سوءاستفادهای که عالم نما میکند، بنماید.