دکتر فرشاد پرویزیان، مدرس دانشگاه و نایب رئیس انجمن اقتصاددانان ایران
دانش آموختگان مقطع کارشناسی علوم اقتصادی با چه بازار کاری روبرو هستند؟ این پرسش پیش روی همه دانشجویان اقتصاد است. جوانانی که هنگام اتمام تحصیل، نمیدانند در پی چه شغلی باشند. اساسا شغلی در کشور با عنوان اقتصاد وجود ندارد. کارشناسان این رشته معمولا مدتی سرگردان بازار کار هستند، برخی از آنان دوباره به دانشگاه برای ادامه تحصیل برمیگردند اما بخش عمدهای مجبورند به مشاغلی تا حدی مرتبط چون حسابداری، بانکداری و بخش دیگری هم به کارهای غیرمرتبط مشغول شوند، عده ای نیز در پی مهاجرت هستند و یا بیکار میمانند و بخش خصوصی عموما خریدار عمده خدمات کارشناسان اقتصادی نیست. شاید از این رو است که در فضای اقتصاد دولتی و سیاسی، کارشناس اقتصادی نمیتواند به فرآیند بهبود کسب و کار کمک کند و سیاستگذاران باید باور کنند فضای رقابتی باعث رشد خلاقیتها میشود.
اما دانشجویان اقتصاد چه می آموزند و بعد از اتمام تحصیل دارای چه توانمندیهایی خواهند بود؟
علم اقتصاد دارای دو ساحت مطالعاتی کلی است:
1-اقتصاد مثبته یا دانشگرا که به تحلیل و توصیف شرایط موجود میپردازد
2-اقتصاد نرماتیو یا دستوری که به مداخله گری در فضای اقتصادی میپردازد.
آنچه دانش آموختگان علم اقتصاد برای یافتن شغل مناسب نیاز دارند همین اصول مداخله گری است اما دانشکدههای اقتصاد کشور، مانند سایر کشورها، روش مداخلهگری در اقتصاد را به دانشجویان آموزش نمیدهند. دانشجویان نیز نمیدانند انچه خوانده اند اگرچه لازم است اما برای مداخله گری و کنش اقتصادی کافی نیست.
از اینرو حتی دانش آموختگان ممتاز اقتصاد که خوب دیدن و دانشگری در اقتصاد را فرا گرفتهاند، چندان در حوزه کنش اقتصادی و مداخلهگری موفق نخواهند بود. همین معضل در مواردی افراطی منجر به بروز این کنایه شده است که فرمولهای اقتصادی جواب نمیدهد و یا اساساً پاسخی در چنته اقتصاددانان وجود ندارد.
برای پاسخ به این کنایه که شاید تا حدی نیز به نظر درست برسد باید چند موضوع بررسی دقیق شود.
دانشجویان اقتصاد می آموزند که اساس تحلیل اقتصادی بر دو پایه متفاوت خرد و کلان است. این تمایز به حدی است که گاه دانشجویان این فراموش میکنند موضوع اصلی هر دو درس مطالعه رفتارهای اقتصادی و چگونگی تاثیر مداخلات است که در دو مقیاس فردی و اجتماعی بررسی میشود. البته اکثر دانشجویان کارشناسی حتی نمیدانند که حتی مباحث اقتصاد کلان را نیز میتوان مبتنی بر یافتههای اقتصاد خرد مطالعه کرد. اما اساس مشکل جای دیگری است.
الف) چالش اقتصاد کلان:
* اقتصاد کلان دارای ماهیت منازعه و تقابل دیدگاهها است. اقتصاد ایران تا بن دندان دولتی و دارای منافع رانتی ناشی از اقتصاد وابسته به نفت است. این نوع اداره اقتصاد کشور همواره برای مطالعات اقتصاد کلان و گرایشهای آن از جمله پولی و بخش عمومی، توسعه، اقتصاد منابع و اقتصاد سیاسی جذابیت ایجاد میکند. اما مگر بخش دولتی به چه تعداد اقتصاددان نیاز دارد و آیا بجز عده ای اقتصاددان دولتی به دیدگاه سایر اقتصاددانان وقعی مینهند؟
* اقتصاد کشور تا چه میزان بر اساس یافتههای مطالعاتی مبتنی بر دادههای اقتصادی واقعی کشور اداره و برنامه ریزی و اتخاذ سیاستی میشود؟
* روشهای مطالعاتی اقتصاد کلان در کشور تا چه میزان همراه با سایر دانشگاههای پیشرفته جهان است؟
ب)چالش اقتصاد خرد:
* اقتصاد خرد که روش مداخله گری در عرضه و تقاضا و بازار را می آموزد چندان که باید در کشور شاید به دلیل جذابیتهای اقتصاد کلان، توسعه نیافته است.
* درچارچوب اقتصاد خرد نیز آداب مداخلهگری در اقتصاد و چگونگی ایجاد تغییر و محاسبه آثار آن بر متغیرهای واقعی و حصول نتایج دلخواه را به دانشجویان آموزش داده نمیشود.
* دانشجوی اقتصاد خرد، شاید مفهوم تخصیص بهینه را درک کند اما مسأله شناخت دقیق از مسأله بهینه سازی مصرف شخصی خودش را از کجا یاد بگیرد؟ زنجیره گسترده تأمین فعالیتهای اقتصاد چیست و چگونه باید پس انداز و سرمایه گذاری کند و مدیریت مالی منابعش را انجام دهد؟ دانشجویان اقتصاد راهکارهای بودجه بندی عملی درآمدهایشان و مدلسازی و کارکرد کسب و کارها را یاد نمیگیرند.
* دانشجویان اقتصاد با علوم داده پردازی و داده کاوی و هوش مصنوعی و یادگیری ماشین اگر بیگانه نباشند حداقل به میزان مورد نیاز آشنایی ندارند.
* حتی برخی دانشجویان اقتصاد، علت خواندن اینهمه ریاضی و آمار را نمیدانند و البته هنگام نوشتن پایان نامه ارشد در پلههای نخست کار با نرم افزارها، پاشکسته میشوند.
چالش کیفیت تحصیلی و مدیریت آموزشی
* در ابتدای دبیرستان به دانش آموزانی که چندان هم معلوم نیست از ضریب هوشی کمتری برخوردار باشند، به علت نمرات کمتر دروس ریاضی و علوم، انگ نامناسب زده و رشتههای انسانی را توصیه و اجبار کرده و باورشان میدهند توان درک علوم بویژه ریاضی را ندارند. کسی تا بحال جرات کرده از این حضرات بپرسد متر و معیارتان چقدر دقیق است؟ چرا عمر دانش آموز را با اسم کم هوش، به تاراج میدهید؟
* دانش آموزان رشته انسانی باورشان میشود که بهره هوشی ریاضی و مسائل اساسی ندارند و شاید اصلا صلاحیت رفتاری هم ندارند و در ذات خود، نوعی خلاف کارند.
* همین دانش آموزان در دانشگاه، رشتههای بی ارزش از نظر همان مدیران آموزش، یعنی علوم انسانی را انتخاب میکنند و جالب این که سرنوشت اداره جامعه یعنی مدیریت و اقتصاد و قضاوت و حساب و کتاب و علم الاجتماع و حتی روان خود را به همین گروه خلافکار بدون ضریب هوشی میسپارید.
* بداقبالتر دانش آموزان رشته ریاضی، با رتبه خراب در کنکور را با خجالت روانه رشته اقتصاد نظری میکنیم و اینان نیز در حسرت مهندسی میمانند.
* عده ای یا راهی تجارت میشوند یا راهی بانک و امورات حسابداری و در همان سالهای اولیه کار درک میکنند مشکل اساسی بلد بودن ریاضی پیشرفته نیست بلکه باید رانتجویی و رانتخواری بدانند.
* در شرایط غیر رقابتی، اهرم اصلی در اختیار دولت است نه بازار رقابتی که تنظیم آن به علم اقتصاد نیاز دارد. استادانی که درگیر پیدا کردن راه حل برای مشکلات نشده باشند و کار پژوهشی در ارتباط با مشکلات بنگاهها یا محیط زیست یا دولت و ... نکرده باشند تدریس آنها نیر محدود به نظریهها و کتابهای ترجمه شده میشود و عملا دانش گسترده ای ناشی از شناخت اقتصاد کشور به وجود نیامده است که آن را تدریس کنند. در این شرایط چه انگیزه ای برای استاد باقی مانده است که همچنان کتب مرجع تدریس کند؟
در شرایط جذب رقابتی دانشجو برای اینکه ماشین تولید مدرک از کار نیفتد معیار ادامه تدریس استاد در کلاس تبدیل به میزان رضایت دانشجو شده است و معیار ارتقاء شغلی نیز وابسته به کمیت مقالات شاید نه چندان موثر در حل مشکلات اقتصادی روز کشور است.
* در شرایطی که اقتصاد کشور نیز معتاد غذای فوری (FAST FOOD) است و مدیران در پی راههای فست فودی برای حفظ کوتاه مدت میز خود شده اند، دانشجوی اقتصاد در این وانفسا فقط بدنبال مدرکی است بلکه اندکی به حقوق آب باریکه اش اضافه شده و یا همان مدرک بی رنگ و لعاب بلکه موجبات استخدام حداقل موقتش را فراهم کند. حال آنکه ماهیت علم اقتصادمطالعه روندهای بلندمدت و درک نااطمینانی است. اقتصاددانان هرچه متبحر تر باشند کمتر به پیشگویی و توصیه عملیاتی کوتاه مدت میکنند.
* بسیاری از اصول مداخله گری در بازار همچون ادبیات مدیریت و مهندسی مالی و کسب و کار به میزان موثر به دانشجویان تدریس نمیشود و حتی استادان نیز برای اقتصادکلان اعتباری بیشتر قائلند.
* مطالعه و تحقیق در این رشته نیز با تاسف مانند بسیاری از رشتههای تحصیلی دیگر به دلایل متعدد از جمله توسعه نامتوازن کمی و با دلایل غیر اقتصادی، از متون و کتب مرجع به جزوات خلاصه شده و بیمحتوا و با تاسف بسیار در برخی موارد به تعدادی سوال و پاسخ از پیش تعیین شده و بدون لزوم حضور در کلاس و شاید هم احتمالا گرفتن نمره تضمینی رسیده است.
* در آمریکا و اروپا اکثریت شغلها در حوزههای «اقتصاد خرد» و «اقتصادسنجی کاربردی» است و اقتصاد کلان برعکس ایران، سهم بسیار کمی از بازار کار را دارد. در حالی که در ایران بحث «توسعه» و «تورم» سالها خیلی داغ در جریان است. دانشجوی اقتصاد در بسیاری کشورها در حوزه اقتصاد محیطزیست یا حمل و نقل یا شهری یا تجارت و تحلیل دادهها، درس میخوانند تا بتوانند در بنگاهها مشغول شوند.
چالش ارتباط با صنعت
مشکلات برشمرده فوق را تا حد زیادی میتوان از طریق نهادهای مکمل همچون اتاقهای فکر، بنگاههای اقتصادی مشاوره و سازمانهای برقرار کننده ارتباط بین صنعت و دانشگاه برطرف کرد. اما در این بخش نیز مدیریت آموزشی در این رشته همپای سایر رشتهها همراهی نکرده است. بیش از یک دهه در کشور از بروز پدیده ارزشمند اقتصاد دانش بنیان، پارکهای علم و فناوری، شرکتهای استارت آپی و فعال در حوزههای نوین تولید و کسب و کار میگذرد اما سیاستگذاران علمی در این اندیشه نبوده اند که استارت آپها نیز برای مداخله در بازار نیازمند آشنایی با اصول کسب و کار و تجارت و مفاهیم اقتصادی هستند. نتیجه این است که شرکتهای استارت آپی حوزههای اقتصاد و مدیریت و مالی شکل نگرفته و استارت آپها نیز به سراغ جذب دوستانشان از دانشکدههای اقتصاد و مدیریت نرفته اند. نتیجه این شده است که یکی از مشکلات اساسی امروز این شرکتهای دانش بنیان، ناآشنایی با بازار، ناتوانی در تبلیغات و بازارسازی موثر و از همه مهمتر مشکلات اساسی در تبدیل ایدههای علمی استارت آپی به محصولات تجاری بازار پسند و قابل فروش است.
توصیهها
با توجه به نکات مختصر بیان شده دو توصیه اساسی قابل طرح است:
- راه اندازی استارت آپهای اقتصاد و مدیریت و یا الزام استارت آپها و واحدهای تولیدی در مراکز رشد و فناوری به حضور تحصیلکردگان رشتههای علوم اقتصادی و مدیریت در استارت آپها
- توسعه جدی فعالیتهای مکمل از جمله انجمنهای علمی برای مهارت آموزی مکمل تحصیلات دانشگاهی و پژوهشی که در این زمینه شایسته است قدیمیترین تشکل یعنی انجمن اقتصاددانان با بیش از 50 سال سابقه فعالیت وارد این حوزهها شود. البته انجمن اقتصاد ایران (اقتصاددانان ایران سابق) درصدد است بزودی همایش «بازار کار فارغ التحصیلان رشته اقتصاد، چالشها و راهحلهای انطباق عرضه و تقاضا را در قالب چندین پنل تخصصی برگزار کند.