«تولد دوباره» اینبار سر راه سازمان مدیریت قرار گرفته تا این سازمان منحلشده را دوباره سرپا کند. برنامه دولتیازدهم در شرایط فعلی این است که بعد از بررسیهای کامل، این سازمان را بعد از هفتسال دوباره متولد کند. احمد میدری، معاون رفاه وزیر کار در حاشیه نمایشگاه مطبوعات چندسوال «شرق» در این زمینه را پاسخ داد و در کنار آن به چند مشکل اساسی این سازمان اشاره کرد.
آقای میدری، در سالهای اخیر با تعطیلشدن سازمان مدیریت و برنامهریزی، اتفاقات ویرانکنندهای در اقتصاد افتاد. از نظر شما چه اصلاحاتی باید در احیای سازمان برنامه لحاظ شود تا ویرانیهای این هشتسال جبران شود؟
من فکر میکنم ما باید نهادهای تصمیمگیر و برنامهریز را به یک تولد دوباره برسانیم. نهادهای تصمیمگیر در ایران بهصورت موازی فعالیت میکنند و با هم هماهنگی ندارند. برای مثال وقتی یکسد توسط وزارت نیرو ساخته میشود وظیفه احداث شبکههایی که باید آب سد را به زمینهای کشاورزی برسانند برعهده وزارت کشاورزی است. از آنجایی که هماهنگی این دودستگاه هیچوقت نهادینه نشده، ما در کشور سدهای زیادی ساختهایم که تاثیری روی بخش کشاورزی نداشتهاند. سالهاست که سد کرخه ساخته شده اما شبکه پشت آن ساخته نشده. این وظیفه سازمان برنامه است که بین این دستگاهها ایجاد هماهنگی و اختصاص منابع را اثربخش کند. اگر این بخشینگری در اقتصاد ایران ادامه پیدا کند، منابع اصلی به هدر خواهد رفت. از طرف دیگر سازمان برنامه در حوزههای ریزکاری دخالت میکند و این باعث تضاد این نهاد با دیگر دستگاههاست که باید اصلاح شود. ما در نظام بودجهریزی، سه بخش عمده داریم؛ برنامه، فعالیت و تقسیم استانی. برای مثال ما در حوزه رفاه اجتماعی 47برنامه داریم، هر برنامه مثلا 10فعالیت دارد و هر فعالیت میتواند در 30استان اجرا شود. جایگاه درست سازمان برنامه این است که در حوزه برنامهها وارد شود و شاخص عملکرد تعیین کند؛ اما الان سازمان برنامه، هم برنامهها و فعالیتها را تعیین میکند و هم این که مشخص میکند این پول در کجا باید هزینه شود. از طرفی این سازمان در مقابل این وسعت فعالیتها با میزان انبوهی از اطلاعات روبهرو است که توان نظارت بر آن را ندارد و نمیتواند برای اجرای برنامهها شاخصسازی کند. تنها نتیجه این وضعیت این است که این سازمان دستوبال نهادهای اجرایی را میبندد. این سازمان باید شاخصسازی کند. برای نمونه این سازمان باید برای حوزه رفاه اجتماعی 40شاخص ارایه کند و هرسال نحوه عملکرد هربخش را براساس آن ارزیابی کند. درگیرشدن این سازمان در فرآیندهای اجرایی مانع از این اتفاق شده است. یکی از وظایف اصلی سازمان برنامه اصلاح نظام طبقهبندی آماری کشور است. یعنی سازمان باید در هر حوزه تخصصی استاندارد طبقهبندی اطلاعات را ارایه کند. نظام طبقهبندی آماری و بودجهای کشور آنچنان مشوش است که رصد عملکرد دستگاههای اجرایی عملی نیست. امیدواریم در تولد دوباره سازمان این اتفاق بیفتد. ما در حوزه رفاهی با مشکلی متفاوت از حوزه عمرانی مواجه هستیم. برای اصلاح یک شاخص مانند میزان اعتیاد، لازم است چندین دستگاه با هم همکاری کنند. در اینجا نقش فرابخشی سازمان برنامه اهمیت زیادی پیدا میکند. متاسفانه با توجه به درگیریهای جانبی سازمان برنامه این نقش بهدرستی ایفا نمیشود.
تاسیس سازمان برنامه در رژیم سابق اتفاق افتاد. با توجه به الگوبرداری از مدل آمریکایی در ساختار این سازمان در آن زمان هم این مشکل وجود داشت؟
در آن زمان این مشکل بیشتر از امروز وجود داشت به حدی که آقای ابتهاج، رییس وقت سازمان، میخواست خودش سد دز را در خوزستان بسازد. از آن طرف وزیر کشاورزی معترض شد که اگر سازمان میخواهد یکسد را بسازد پس ما اینجا چه کاره هستیم؟ این اختلافها حتی باعث زندان افتادن ابتهاج هم شد. ایشان عقیده داشت که دستگاههای اجرایی ما چنان ناکارآمدند که نمیتوان برای عمران و آبادانی کشور به آنها متکی بود. او معتقد بود که ما باید یک دستگاه سالم و نخبهگرای مجزا بسازیم؛ از این رو او مجموعهای از نخبگان را از آمریکا و کشورهای دیگر آورد و حقوق بالایی را برای آنها تعیین کرد تا فساد در این سیستم به حداقل برسد.
یکی از ویژگیهای دولت گذشته این بود که به میزان زیادی پول به اقتصاد تزریق میکرد و این کار با مقاومت سازمان برنامه روبهرو میشد. عدهای معتقدند حذف این سازمان در دولت گذشته حذف مانعی بزرگ برای مسوولان دولتی بود تا هر کاری که میخواهند بکنند. شما چقدر با این تحلیل موافقید؟
میزان درآمد نفتی ما از کمتر از 20میلیارددلار در سال1379 به بیش از صدمیلیارددلار در سال1386 رسید. دولت با وجود سازمان برنامه و سایر دستگاههایی که وظیفه کنترل مخارج را برعهده دارند این میزان بالای درآمد را هزینه کرد. من فکر میکنم علت حذف سازمان برنامه از این جهت بود که دولت بتواند پول را آسانتر هزینه کند. حذف این سازمان در دولت گذشته مسلما کار غلطی بود، اما تولد دوباره آن باید با توجه به نقاطضعف گذشته آن و با بازتعریف رسالت این نهاد اتفاق بیفتد.
برخی معتقدند بخشی از دولت آقای روحانی میلی به احیای سازمان برنامه ندارد. نگرانی دیگر آن است که احیای این سازمان در ظاهر اتفاق بیفتد، ولی در عمل روند امور تفاوتی نکند و کشور از یک سازمان برنامه چالاک محروم بماند.
از نظر من منشا این مشکل داخل خود سازمان برنامه است. آقای ستاریفر، رییس سابق سازمان مدیریت در دولت آقای خاتمی میگفت: وقتی فقط ساختمانی که من در آن کار میکنم در سال 458هزارنامه دریافت میکند، نمیتوانید از این سازمان انتظار برنامهریزی داشته باشید. انبوه کارهای اجرایی که در سازمان برنامه اجرا میشود این سازمان را از یک نهاد هدایتگر و سیاستگذار ساقط کرده. سازمان برنامه باید نقش نظارت عالیه و سیاستگذاری را برعهده بگیرد. در شرایطی که شما مثلا 50میلیونتومان برای کنترل آسیبهای اجتماعی شهر شوش هزینه کنید، نیاز به اظهارنظر سازمان برنامه دارید. انتظار سیاستگذاری از این نهاد نشدنی است. وظایف این سازمان نباید به معنای سلب مسوولیت سازمانهای اجتماعی باشد.
پس وظایف اصلی سازمان برنامه چیست؟
در حقیقت سازمان برنامه سهوظیفه بیشتر ندارد: تعریف برنامهها، شاخصسازی برای آنها و گزارشگیری نسبت به اجرای آنها.
در دوره آقای روحانی آمار آسیبهای اجتماعی تغییر معنیداری داشته است؟
از آنجا که نظام آماری کشور مختل است و برخی دستگاهها که آمار دارند آنها را به سازمان آمار نمیدهند نوسان آماری ما زیاد است؛ برای مثال سازمان پزشکیقانونی، به تفکیک کدملی، آمار ثبتی دارد، ولی آمار مرکز آمار به تفکیک کد ملی نیست، درحالی که مسوول رسمی ارایه آمار در کشور سازمان آمار است. در حوزه آسیبهای اجتماعی اگر سازمانهای مرتبط مانند پزشکیقانونی، نیروی انتظامی و قوهقضاییه آمار خود را منتشر کنند عملکرد دستگاهها بهتر مشخص میشود. دربحث کودکان کار ما آمار مرکز آمار و بخشی از آمارهای پزشکیقانونی را داریم اما آمار قوهقضاییه و نیروی انتظامی در اختیار ما نیست.
منبع: شرق