تفاوت صف و ستاد در سازمان هاي مختلف نمايش همان تفاوت ديوان سالاري (بروكراسي) و فن سالاري (تكنوكراسي) است. البته، گاهي اين تفاوت سخيف است و گاهي جدي؛ گاهي به درد بخور است و گاهي زجرآور.
معمولا فن سالاران در ستاد جمع مي شوند و خود را انديشمند و منورالفكر و و متمايز از صف مي دانند كه به چند و چون (كميت و كيفيت) كارها تسلط دارند.
اما عميق كه مي شويم مي بينيم روشنفكران ستاد كه مدعاي كارشناسي دارند، مثل كبك هايي مي مانند سر به زير برف يا خود به خواب زده. حرفم اين است كه فن سالاران ستاد هيچ فهم و شناختي از موضوعات و مسائل صف ندارند و مشغول تحقيقات و نگارش كتب و مقالات و گزارشاتي هستند كه اصلا ارتباطي به امورات صف ندارند.
مثلا در سازمان تأمين اجتماعي كارشناسان ستاد در خصوص نظامهاي بازنشستگي و نظام هاي بيمه اي با حق بيمه مشخص و مزاياي معين، مقايسه نظامهاي بيمه اي در كشورهاي توسعه يافته و كمترتوسعه يافته؛ دولت رفاه و غيره قلم فرسايي مي كنند، درحالي كه اصلا در صف اين موضوعات در امور روزمره و براي پاسخگويي به بيمه شدگان و مستثمري بگيران هيچ محلي از اعراب ندارد و درواقع بي اهميت است.
به جرأت مي توانم بگويم حتي يك نفر در ستاد نمي داند چطوري كد كارگاه مي دهند؛ چرا به بعضي مي دهند و به بعضي نمي دهند. مواردي از اين دست يك مثنوي هفتاد من مي شود. به عكس اگر از متخصصان كاغذبازي در ناكارآمدترين شكل آن بپرسيد، فصل كامرانيه در قوانين تأمين اجتماعي چيست بعيد است بدانند.
ديوان سالاران اما در صف خبري از آن نظريه ها و تغييرات نظري ندارند و گرفتار امور روزمره و به مراتب مهمتر براي بيمه شدگان و مستمري بگيران اند.
اما مشكل آنجا خودنمايي مي كند كه قرار مي شود فن سالاران براي مشكلات روزمره ديوان سالاران راه حل تعبيه كنند.
يا ديوان سالاران بدون آگاهي ستاد اقدام به حل مشكلات خود مي كنند.
در اين حالات بود و نبود ستاد هيچ اهميتي ندارد، چراكه كار آنان را نهادهاي پژوهشي و تحقيقاتي چه بسا با كيفيتي به مراتب بالاتر انجام دهند. مي توان سلسله بلندبالايي از ناكامي ها و گستت زنجيره بين صف و ستاد در ميان سازمانهاي ايراني برشمرد كه به گمان من سازمان تأمين اجتماعي سرآمد آنان است.
استبداد كارشناسي ويژگي اصلي فن سالاري ستاد و كژفهمي ويژگي بارز صف است. كژمنشي هم وقتي سازمان مذكور در ارتباط با طرف حسابهاي خود يك رابطه دست بالا پيدا مي كند (مثل اجباري بودن پرداخت حق بيمه به سازمان تأمين اجتماعي) بدل مي شود به يگانه بود و نمود صف و چهره بيروني آن سازمان.
اين درحالي است كه كارشناسان ستاد مشغول نگارش كتب و طرح هاي تحقيقاتي براي مسائل و مشكلات كشورهاي ديگر هستند. شاخصهاي توسعه انساني و فرار بيمه اي و هزينه هاي درمان و عواقب بيمه بيكاري جاري را بررسي مي كنند. آن هم در حالي كه تا مشمول بيمه بيكاري شوي، اين قانون ملغي شده است.
فن سالاري اگر در خدمت رفع و رجوع مشكلات ديوان سالاري نباشد، اعوان و انصارش بدل مي شوند به عده اي تافته جدابافته كه در برج عاج سكني گزيده اند و ادعاي دم مسيحايي مي كنند. اما نزديكشان كه مي شوي ميبيني مسيح بي كتاب يا موسي بي عصايي بيش نيستند. خروج، اعتراض، وفاداری
در اين بين خداوند به فرياد ما مشتريان ديوانسالاري برسد.