با برملا شدن ورود ویروس کرونا از چین به ایران و فوت عدهای بر اثر ابتلای به آن، هول و هراس جامعه را در بر گرفت. یکی از پیامدهای این هراس اجتماعی، هجوم مردم برای تهیهی کالاهایی چون ماسک، داروهای شیمایی و گیاهی تقویت کنندهی ایمنی بدن، دستکش یکبار مصرف، محلولهای ضد عفونی (از جمله الکل سفید و ژل) و نظایر آن بود. در نتیجه، چنین کالاهایی به یکباره، کمیاب و قیمتهای آنها به شدت افزایش یافت.
منطق بازار، یا همان ساز و کار عرضه و تقاضا، در این شرایط، چنین وضعی را موجب میشود که بدور از اخلاق اجتماعی است. تقاضا، بر اثر هراس اجتماعی، افزایش و عرضه بر اثر احتکار، کاهش مییابد. این منطق، بهویژه در چنین موقعیتهایی، بیرحمانه عمل میکند.
امّا، کارکر آن در همهجا یکسان نیست. در جامعهای چون چین، چندان عمل نمیکند و در جامعهای چون ایران، بیرحمانه عمل میکند.
چرا؟ برای اینکه، در چین، مردم نگران دسترسی به چنین کالاهایی نیستند. به آینده اطمینان بیشتری دارند. دلیل این امر نیز، عملکرد دولت این کشور در موارد مشابه گذشته است. این دولت، نشان داده که در تامین خدمات بهداشتی و درمانی و امکانات پیشگیری، و حتی به رایگان در اختیار گذاشن این موارد، در مواقع بحرانی، بسیار توانمند است. بنابراین، مردم با اعتماد به چنین توانایی، از هجوم به خریدهای جمعی پرهیز میکنند. در سوی دیگر، طبعاً، عرضهکنندگان چنین کالاهایی نیز میدانند که با دست زدن به کژرفتاریهایی چون احتکار چیزی عایدشان نمیشود.
در ایران، داستان برعکس است. اعتماد عمومی به خدمات بهداشتی و درمانی دولت در چنین مواردی بسیار ضعیف است. بنابراین، بر اثر اتفاقی چون کرونا، مردم نگران میشوند و هجوم جمعی برای خرید رخ میدهد. در عین حال، در سوی عرضه، عدهای فرصتطلب، با هدف کسب سود، و با درک ویژگی چنین موقعیتهایی، اقدام به احتکار میکنند.
کژرفتاری در همه جای جهان وجود دارد. تصمیمگیریهای اشتباه در خرید، در سرمایهگذاری و غیره مصادیقی از آن است. چنین کژرفتارییهای ناشی از عواملی چون اطلاعات ناکامل، وسوسه، تصمیمگیریهای شتابزده و غیره است. از این منظر، همه جا کم و بیش شبیه هم هست.
امّا، آنچه در ایران، در چنین شرایطی، دیده میشود، مختص جوامعی چون ایران است. جوامعی که توانایی ایجاد تصویری تقریباً مطمئن از آینده را برای شهروندانشان ندارند. چشمانداز آینده، روشن نیست. بیشتر، تیره دیده میشود. بنابراین، همراه با ناامیدی و اضطراب زیاد است.
تجربهی زیست شدهی افراد در جوامعی چون ایران، چنین تصویری را پیشروی آنان میگذارد. یعنی، یکباره خلق نشده است. از ابتدا، وجود نداشته است. در گذر زمان شکل گرفته است. تکرار حوادث در موقعیتهای مشابه و نبود زیرساختها و حمایتهای لجستیکِ کافی در برابر آنها، به جزیی از دانش و معرفت درونیشدهی وجودشان تبدیل شده است. بنابراین، با تلنگری، به راحتی بههم میریزند و دست به رفتارهایی میزنند که از منظر دیگران ممکن است عجیب به نظر برسد. در حالیکه، منطق موقعیت، چنین رفتاری، را برای آنان نیز خلق میکند اگر ناامنی و نااطمینانی به آینده را تجربه کرده باشند.
در چنین موقعیتهای، نصیحت کردن مردم برای کنار گذاشتن چنین رفتارهایی، پاسخ لازم را نمیگیرد. چرا که در طرف تقاضا، غریزهی صیانت از جان در کار است. در طرف عرضه نیز، فرصتطلبانی همیشه به کمین نشستهاند. طبیعی است در این میان، آنانی که ضعیفتر هستند، آسیب بیشتری میبینند.
راه کار اساسی، در ایجادِ آینده امید بخش هست. در خلقِ چشم انداز روشن. یعنی، در قرار دادن قطار تجربهی زیست شدهی مردم، بر روی ریلی جدید. ریلی که زیرساخت قوی دارد. زمینهی دسترسی آحاد افراد جامعه به امکانات بهداشتی و درمانی را، ، بهویژه در شرایط خطیر، میتواند به خوبی فراهم کند و به تدریج امید را بهجای ناامیدی بنشاند. این ریل، چیزی نیست جز نظام حکمرانی قوی و کارآمد و توسعهخواه. نظامی که بدون توجه به اصول تخصصگرایی و شایستهسالاری و بدون رفع "تو در تویی نهادی"، ممکن نمیشود.
کژفتاریهای اجتماعی اینچنینی در جامعه، همچون کژرفتایهای مرتبط با بیتوجهی به اصول بهداشتی، بدلیل اعتقادات دینی و مذهبی، و در نتیجه، افزایش مخاطرهی فردی و اجتماعی، ذاتیِ جامعه ما نیستند. برخلاف آنچه مدافعان "تقلیلگرایی فرهنگی"، پردازش میکنند و اشاعه میدهند، امری اکتسابی، و برآمده از تجربهی زیست شده و الگوی تنبیه و پاداش اجتماعی یا حامی- پیروی شکلگرفته، هستند. بنابراین، در حداقل زمان، قابل تغییراند، اگر نظام حکمرانی کارآمد و توسعهخواه بشود؛ یعنی اگر الگوی تنبیه و پاداش اجتماعی یا حامی پیروی نظام حکمرانی، سازگار با پیشرفت و توسعه بشود.
منبع:https://t.me/alidinee