مرتضی ایمانیراد معتقد است مردم به کاهش سطح سرمایه اجتماعی با خرید دلار پاسخ میدهند
با پایان یافتن فصل پاییز، تقاضا در بازار ارز شدت گرفته است و آمارهای هفتههای اخیر نشان میدهد که نوسان نرخ دلار نسبت به ابتدای فصل بالای 10 درصد است. سوال مشخص این است که چه عواملی باعث تغییر فضای بازار شده است. مرتضی ایمانیراد،درباره عوامل محرک نرخ ارز توضیح داد که در این خصوص عوامل اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی اثرگذار بودند. نخستین موضوع این است که سطح قیمت دلار در ماههای اخیر به کف قیمتی رسیده بود و انتظار کاهش نرخ و ورود دلار به کانالهای پایینتر، با توجه به شرایط اقتصادی امکانپذیر نبوده است. از سوی دیگر، با توجه به اینکه قیمت دلار رابطه مستقیمی با سرمایههای اجتماعی دارد، تصمیم بنزینی دولت، باعث شد سرمایه اجتماعی تقلیل یابد و در مقابل، مردم با خرید دلار به این شرایط بهوجودآمده پاسخ دادند. از نگاه این اقتصاددان، در شرایط فعلی این بازار ارز صادرات غیرنفتی است که قیمت ارز را در بازارهای ایران تعیین میکند و دوم نفت در همین حد که صادر میشود اثر چندانی بر بازار ارز ندارد. بنابراین همواره بازار نیما اثر تعیینکنندگی بالایی در تعیین نرخ ارز دارد. اما کاهش درآمد نفتی با اثرگذاری از سوی کسری بودجه دولت، و افزایش نقدینگی، باعث اثرگذاری بر نرخ ارز خواهد شد.
♦♦♦
نرخ ارز در هفتههای گذشته، دوباره وارد فاز نوسانی شده و از محدوده باثبات خود خارج شده است، این در حالی بود که در ماههای ابتدایی سال نوسان نرخ ارز کاهش قابل توجهی را ثبت کرده بود، بنابراین احتمالاً شرایط بازار نسبت به نیمه نخست سال جاری تغییر کرده است، از نگاه شما دلیل تغییر نرخ ارز در هفتههای اخیر چه مواردی بوده است؟
در این پدیده چندین عامل نقش داشته است. ویژگی متغیری به نام ارز در ایران را نمیتوان با یک عامل توضیح داد. آنقدر این عامل با فرهنگ و روان و زندگی مردم عجین شده است که به سختی میتوان توضیح داد که چرا قیمت دلار بالا یا پایین رفت. عوامل متعددند، هم اقتصادی، هم اجتماعی و هم روانشناختی. طبیعی است که همیشه یک عامل قویتر عمل میکند. در جریان اخیر به نظرم تعدادی متغیر یا شرایط کار کرده است که من به چند تا از آنها اشاره میکنم. اول اینکه قیمت دلار با توجه به همه متغیرهای اقتصادی به نظر میرسد که به کف رسیده بود. آنهایی که از دلار زیر 10 هزار تومان حرف میزدند خیلی زود متوجه شدند که از بدنه اقتصادی جامعه گسستهاند. آنهایی که از دلار ۳۵۰۰تومانی صحبت میکردند، خودشان هم بحث خودشان را جدی نمیگرفتند. اعلام این نرخها نه یک نظر بود و نه یک تحلیل، بیشتر بیان هیجانات درونی بود که البته در مورد همه در مواقع مختلف میتواند تظاهر کند. بنابراین با در نظر گرفتن متغیرهای کلیدی اقتصادی در سطحی که بودند در ماههای قبل از این التهاب دلار به کف قیمتی رسیده بود. انتقال پول به خارج کشور توجیه داشت، قیمتها با سطح دلار همتراز شده بودند، بورس و ملک و ماشین و... خودشان را با دلار تعدیل کرده بودند. بنابراین کاهش بیشتر دلار یک فضای خالی ایجاد میکرد که آن را تقاضا خیلی سریع پر میکرد. این مطلب در واقع نشان میدهد که وقتی کف درست میشود قیمتها تمایل بیشتری به بالا رفتن دارند. دلیل آن هم این است که کسی منتظر کاهش نیست و بنابراین خریدهای خودش را میکند. ضمناً وقتی در مدت زمان زیادی قیمت در یک سطح میماند، احتمال کاهش کمتر میشود و تقاضاهای بهتاخیرافتاده به تدریج به تقاضای فعال تبدیل میشوند و همینها شرایط اولیه را برای افزایش فراهم میکنند. ولی مساله التهابات اخیر این نبود.
دولت با یک سیاستگذاری شتابزده در مورد قیمت بنزین التهابات سیاسی را بیشتر کرد. در مورد این مساله لازم نیست گفتوگو کنیم، ولی یک مساله مهم این است که سطح سرمایه اجتماعی که از میان آن اطمینان به آینده شکل میگیرد بسیار پایین آمد. به نظرم همیشه کانالهای قیمت دلار ارتباط مستقیمی با سطح سرمایه اجتماعی دارد. طبیعی است که هرچه سرمایه اجتماعی پایین بیاید تمایل برای ذخیرهسازی دلار افزایش مییابد. به عبارت دیگر بهجای اینکه تقاضای واقعی رشد کند تقاضای سوداگری (speculation) رشد میکند. اتفاقی که در روزهای اخیر افتاد به نظرم به میزان قابل توجهی سرمایه اجتماعی را در ایران کاهش داد. این کاهش همراه با به کف رسیدن قیمت دلار شرایط سیاسی و اقتصادی لازم را برای افزایش دلار فراهم کرد. به همین خاطر بود که همراه با ناملایمات سیاسی دلار به شدت افزایش یافت و با کاهش این ناملایمات دلار از سطح بالای قبلی خود کاهش یافت. ولی چون سطح سرمایه اجتماعی پایین آمده بود کاهش دلار محدود بود و در مجموع دلار در سطحی قابل توجه نسبت به سابق متعادل شد. هماکنون که این گفتوگو را میکنیم دلار در بازار آزاد در سطح ۱۲۷۰۰ تومان قرار گرفته است و شرایط برای کاهش آن، دیگر وعدههای بانک مرکزی نیست، اعاده اطمینان حداقل برای مردم و آینده پیشرو است.
بنابراین با توجه به این صحبتها به نظر میرسد که افزایش نااطمینانیها در هفتههای اخیر بیشتر از گذشته است، اما مکانیسم اثرگذاری عوامل روانی بر قیمت ارز چگونه است و این موضوع بهطور کلی چه اثری در شرایط بازار ارز ایجاد کرده است؟
همانطور که گفتم التهابات اخیر عدم اطمینان را زیاد میکند. چون سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکند. چون رابطه مردم و حکومت سستتر میشود. همین مساله موجب میشود که پتانسیل تقاضا برای دلار در سطح بالایی قرار بگیرد. این یک مساله مهم در اقتصاد ایران است. کاش میتوانستیم سطح سرمایه اجتماعی را با کانالهای تغییر قیمت دلار روبهروی هم بگذاریم. با هر ضربهای که سرمایه اجتماعی میخورد یک سطح کانال تغییرات قیمت دلار بالاتر میرود. تقاضا همهجانبه، چه به صورت بالقوه و چه بالفعل بالا میرود. مردم به کاهش سطح سرمایه اجتماعی با خرید دلار پاسخ میدهند. حداقل بخش زیادی از مردم این کار را میکنند. حتی آنهایی که تقاضایی در آینده دارند، تلاش میکنند برای اجتناب از گرانی دلار خرید خودشان را همین امروز بکنند. این یعنی فشار بر بازار و این فشار یعنی قیمت دلار بالاتر. دقیقاً اگر تجربه چند سال اخیر را نگاه کنیم همیشه دلار از یک کانال به کانال دیگر جهش داشته است و پشت سر این جهشها ضربهای بوده که به سرمایه اجتماعی خورده است. نباید این عامل را دستکم گرفت. این مولفه، آینده و همچنین میزان اطمینان یا نااطمینانی از آینده تقاضای فعلی دلار را شکل میدهد. بنابراین تردیدی وجود ندارد که بخش مهمی از افزایش قیمت دلار وابسته به این نااطمینانی حاصل از ناملایمات سیاسی است.
از سوی دیگر، آمارها نشان میدهد که رشد نقدینگی همچنان در سطح بالایی قرار دارد و کاهش قابل توجهی نداشته است، این در حالی است که برخی معتقدند مادامیکه رشد نقدینگی کنترل نشود نمیتوان نوسانات نرخ ارز را کنترل کرد، این موضوع تا چه حد میتواند بر افزایش نرخ ارز اثرگذار باشد؟
در مورد نقدینگی به نظرم کمی سادهانگاری وجود دارد. در یک تحلیل دیدم که از روی افزایش ماهانه حجم نقدینگی داشت به قیمت دلار میرسید. در واقع نباید یک رابطه دینامیک و بلندمدت را تا این حد به یک رابطه مکانیکی تبدیل کرد. نقدینگی در تحلیل نهایی تعیینکننده سطح قیمت دلار در بازاری است که آزادی عملکرد داشته باشد. حال اگر دخالتهای گاه و بیگاه در بازار توسط دولت یا بانک مرکزی انجام شود، قیمت از قیمت بازاریاش انحراف پیدا میکند و اینجا دیگر نقدینگی نیست که کار میکند، بلکه نقدینگی پایه را میسازد و دخالتها قیمت را از پایه منحرف میکند. نکته مهم این است که هرگونه دخالتی به محض رها شدن موجب افزایش قیمت میشود. به همین دلیل است که حکم آخر را نقدینگی صادر میکند ولی این حکم کوتاهمدت نیست، بلندمدت است. بنابراین اگر تحلیلمان کوتاهمدت است نقدینگی به عنوان بستر کار میکند ولی عوامل متعدد دیگری در تعیین نرخ اثر دارند که در هر زمان این عوامل تغییر میکنند. بنابراین تغییرات قیمت دلار در کوتاهمدت را نمیتوان با نقدینگی و تغییرات نقدینگی توضیح داد.
با توجه به اینکه در دو سال اخیر، نرخ ارز حدود سه برابر شده است، آیا نرخ ارز پتانسیل افزایش بیشتر در شرایط کنونی را دارد؟
هم دارد و هم ندارد. ندارد به دلیل اینکه قیمت دلار کشش بیش از 13 تا 15 هزار تومان را ندارد. قبلاً هم در این محدودهها زیاد توقف داشته و نشان داده است که تقاضای واقعی دلار در این محدودهها مقاومت بسیار زیادی دارد. بنابراین در شرایط بدون تنش و بدون محرکهای قوی سیاسی احتمال اینکه دلار این محدودهها را بشکند بسیار کم است. ولی تقاضای دیگر دلار، یعنی تقاضای سوداگری (Speculative Demand) حد و حساب و کتاب ندارد. بیشتر بر اساس محرکها کار میکند. سوداگران برای مصرف خرید نمیکنند. آنها خرید میکنند که بفروشند. بنابراین زمانهایی که نوسان زیاد میشود، سر و کله آنها پیدا میشود. آنها در همه جای دنیا به یک شیوه کار میکنند. بنابراین وقتی بازارها آرام میشود فعالیت آنها کم میشود و وقتی بازارها التهاب و نوسان شدید دارند، مبادلات پولی به شدت افزایش مییابد. بنابراین در شرایط پرنوسان قیمت دلار میتواند بیش از اینها بالا برود. مهم این است که محرک سیاسی چقدر قدرت دارد و چقدر توسط حاکمیت قابل کنترل است. مثلاً اگر محرک بیرونی باشد، پرقدرت هم باشد و از طریق حاکمیت هم قابل کنترل نباشد، اثرش بر بازار بسیار زیاد است. همین ورود افراد به این بازار را پرنوسان میکند و جذابیت بیشتری ایجاد میکند. بنابراین تقاضای سفتهبازی حد ندارد، مخصوصاً زمانی که دولت هم برای کنترل بحران مجبور باشد پول چاپ کند.
رئیسکل بانک مرکزی در تحلیل روند دلار عنوان کرده است: «این نوسانات عمدتاً ناشی از نحوه عملکرد برخی از صادرکنندگانی است که به سبب جو روانی ناشی از افزایش نرخ بنزین و حوادث بعد از آن و شروع تسویهحسابهای تجار با خارجیان در پایان سال میلادی، تلاش میکنند با تعلل، ارزهای صادراتی خود را با نرخهایی بالاتر عرضه کنند.» از سوی دیگر، صادرکنندگان این موضوع را تکذیب کردند. از نگاه شما این موضوع تا چه حد میتواند در بازار ارز اثرگذار باشد؟
معمولاً مسوولان از مرزهای دانش عبور میکنند و قضایا را همیشه اجرایی میبینند. مثلاً وقتی قیمتها بالا میرود عدهای سودجو را عامل افزایش قیمت میدانند و وقتی قیمت دلار بالا میرود یک عده دلال هستند که بازار را تحریک میکنند. بنابراین از نظر بسیاری از مسوولان این قوانین اقتصادی نیست که دارد عمل میکند، بلکه گروههای صاحب رابطه و نفوذ هستند که بازارها را به هم میریزند تا بتوانند از آن استفاده کنند. این عواملی هم که شما از قول مسوولان بانک مرکزی مطرح کردید از این نمونههاست. طبیعی است که رسیدن به آخر سال میلادی و عواملی از این دست همیشه هستند و همیشه قیمت دلار را تحت تاثیر قرار میدهند. ولی در بلندمدت و حتی در میانمدت اینها اصلاً حضور ندارند. تحلیلهای کوتاهمدت به مسائل خاص برمیگردد، ولی بدون ارتباط با متغیرهای بلندمدت اقتصادی نیست. بنابراین تحلیلهای صحیح آن تحلیلهایی است که برآیند تحولات مختلف زمانی (مثل کوتاهمدت و بلندمدت) باشد. همانطور که در پرسش اول شما مطرح کردم به کف رسیدن قیمت دلار از یک طرف و ناآرامیهای اخیر از طرف دیگر زمینههای افزایش قیمت دلار را فراهم کردند. موارد مورد ارجاع رئیسکل بانک مرکزی هرچند که میتواند وجود داشته باشد میتواند همزمان باشد نه علت. به همین دلیل دلار نمیتواند به مقادیر نزدیک 11 هزار تومان برگردد، اگر بازگردد تحلیل رئیسکل بانک مرکزی درست است. ولی اگر دلار یک پله یا یک کانال بالاتر رفته باشد و در همان کانال برای مدتی طولانی بماند، نشان میدهد که یک مولفه بنیادی تغییر کرده است. به نظرم دلار قدرت پایین آمدن تا مقادیر چند ماه پیش را ندارد. در آن دوران قیمتها به زیر 11 هزار تومان هم کاهش یافت، ولی مجدداً بالاتر رفت. خط مقاومت قیمت دلار در این نوبت 11 هزار تومان نیست. در این دوره خط مقاومت 12 هزار تومان است. طبیعی است که با تحولات داخلی و خارجی و افزایش ریسکهای سیاسی در اقتصاد ایران این قیمت تمایل زیادی به افزایش دارد. در مجموع نظرم این است که دلار تا پایان سال بهجای روند نزولی دارای روندی صعودی ولی با شیب پایین است.
آیا با توجه به کاهش درآمدهای نفتی، کنترل نرخ ارز از دست دولت خارج شده و دولت نیاز به منابع صادرکنندگان برای تنظیم بازار دارد. این شرایط تا چه حد میتواند در شرایط کنونی بر بازار اثرگذار باشد؟
به نظرم در مورد اثر نفت بر بازار ارز زیاد بزرگنمایی شده است. در حالی که ممکن است کل صادرات غیرنفتی کشور به حدود 10 میلیارد دلار برسد، ولی صادرات غیرنفتی (آنطور که در ایران تعریف میشود) بیش از 30 میلیارد دلار است. بنابراین به نظرم میرسد که صادرات نفتی اثر تعیینکننده و مهمی بر بازار ارز ندارد و این صادرات غیرنفتی است که اثربخشی بیشتری بر این بازار دارد. یکی از قدرتهای مانور بانک مرکزی در کنترل بازار ارز در چند ماه گذشته استفاده از ارزهای حاصل از صادرات غیرنفتی بوده است که مستقیماً در بازار نیمایی ارائه میشوند. در مقاطعی از سال دیده شده است که عرضه ارزهای حوالهای در سایت نیما بیش از تقاضا برای این ارزها بوده است. اینجا همانجایی بود که آمریکا به راحتی نمیتوانست تحریم کند. وجوه دلاری آن غیرمتمرکز بود و بسیاری از این صادرات از مجاری رسمی انجام نمیشد. اینها همه موجب شدند که ارزهای حاصل از صادرات نفتی هم زیاد باشد و هم غیرمتمرکز. به نظرم بانک مرکزی به درستی دست روی این بخش گذاشت و از طریق انتقال ارز حاصل از صادرات غیرنفتی توانست بازار ارز را آرام کند. در شرایط فعلی این بازار ارز صادرات غیرنفتی است که قیمت ارز را در بازارهای ایران تعیین میکند و دوم نفت در همین حد که صادر میشود اثر چندانی بر بازار ارز ندارد. بنابراین همواره بازار نیما اثر تعیینکنندگی بالایی در تعیین نرخ ارز دارد. ولی کاهش ارز حاصل از صادرات نفت چون منجر به کسری بودجه دولت و در نهایت افزایش نقدینگی میشود از این مسیر میتواند قیمت ارز را بالا ببرد که این خود بحثی مفصل است و در این گفتوگوی کوتاه نمیتوان به آن پرداخت.
تجارت فردا