دغدغه اول هر حکومتی، حفظ قدرته. برای حفظ قدرت، باید مقبولیت کسب کنه. مردم حکومتی رو قبول دارند که امنیت و رفاهشون رو تامین کنه.
حکومتی که تنها درآمدش مالیاته، ناگزیره از طریق رشد اقتصادی، رفاه مردم رو تامین کنه. اگه موفق نشه، مردم به روشهای دموکراتیک جایگزینش میکنند. اگه به تغییرات دموکراتیک تن نده، مثل شوروی و پهلوی و دهها مثال دیگه، مردم بالاخره به زور حذفش میکنند.
به این ترتیب تامین رفاه مردم، برای حکومت حیاتیه.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اما با توجه به اینکه تحقق رشد و رفاه اقتصادی، سیاستگذاری علمی میطلبه و کار هر کسی نیست، حکومتی که نفت داره، ملت رو رنگ میکنه. یعنی ثروت نفتی مردم رو میفروشه، با پولش براشون جنس وارد میکنه، و زیر قیمت میفروشه. عین رندان داستان مولانا، که خر درویش رو فروختند و با پولش شام خریدند تا بخوره، حال کنه، و به آواز «خر برفت» برقصه.
اما وقتی حکومت جنس رو زیر قیمت میفروشه، صنعتگر و کشاورز ورشکست میشن. آیا دقت کردید که بساز بفروشی همیشه بهتر از سایر کاسبیها بوده؟ علتش اینه که ساختمون از معدود چیزهاییه که دولت نمیتونه وارد کنه و زیر قیمت بفروشه.
البته در پروژه مسکن مهر، دولت تلاش کرد با بخش خصوصی رقابت کنه. اما عملا پروژه محدودی شد که بخاطر ضعف در مکانیابی و کیفیت، رقیب جدی برای بساز و بفروشها نشد. اما ببینید از صنعت خودرو و لوازم خانگی گرفته، تا ماشین آلات و پوشاک، دولت چه بلایی سر صنعت آورده! وضعیت کشاورزی هم که دیگه گفتن نداره! طبیعتا، در این شرایط، بیکاری زیاد میشه.
وقتی بیکاری زیاد میشه، در رقابت مردم برای گرفتن کار، سطح دستمزدها پایین میاد.
چهارتا بنگاه هم که موفق به راهاندازی کسب و کار محدودی میشن، با موانع صادراتی دولت مواجه میشن! چرا؟ دولت میگه من یارانه تو قیمتها گذاشتم که مردم خودمون بهرهاش رو ببرند. از مرغ تا بیتکوین، هر چی صادر کنی، داری یارانه صادر میکنی. حرف دولت منطقیه! پس مانع گسترش فعالیت بینالمللی بنگاهها میشه. این همون چیزیه که بهش میگیم خود تحریمی.
با خود تحریمی بنگاهها، بیکاری بیشتر میشه. با افزایش بیکاری، باز دستمزدها کمتر میشه.
پس میبینیم که کم بودن دستمزدها، معلول یارانهایه که دولت به پشتوانه نفت، در قیمت کالاها پنهان کرده.
با کاهش بیشتر دستمزدها، قدرت خرید مردم کمتر هم میشه. همه چیز به نظر گرون میاد. لذا دولت ناگزیر میشه یارانه پنهان در قیمت رو باز بیشتر کنه. عدم افزایش نرخ ارز در سالهای ۹۲ تا ۹۶ علیرغم تورم، و همینطور عدم افزایش قیمت بنزین در سالهای ۹۵ تا ۹۷، مصادیق همین قضیه بودند.
طبیعتا، وقتی یارانه بیشتر شد، دولت ناگزیر شد محدودیت بنگاهها رو باز بیشتر کنه. مثلا پارسال دیدیم که برای ممانعت از قاچاق، همه فعالیتهای بنگاهها محدود شدند، از حمل گوسفند گرفته تا انبارداری. این باز به بیکاری بیشتر منجر شد، و ما رو به یارانه نیازمندتر کرد.
تا وقتی که درآمد نفتی زیاد بود، منابع یارانه جور میشد و عموم مردم متوجه میزان بیکفایتی حکمرانان اقتصادی کشور نمیشدند. حالا که فروش نفت کم شده، فشار یارانه پنهان رفته رو بودجه، کسری بودجه زیاد شده، و گند قضیه در اومده.
کسری بودجه عارضه بیماری اقتصاد ماست، نه علتش. کسری بودجه حکم عطسه مریض رو داره، نه ویروسی که تو تنشه.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اقتصاد ما در یک چرخه مخرب گیر کرده:
یارانه پنهان در قیمت ⬅ محدودیت کسب و کار ⬅ بیکاری ⬅کاهش دستمزد ⬅ کاهش قدرت خرید مردم ⬅ افزایش یارانه پنهان ⬅ سرخط
ما برای خروج از این چرخه، راهحل لازم داریم. امروز، صورت مسئله همینه. هر کسی که راهحلی برای اقتصاد کشور داره، باید نشون بده راهحلش چطوری ما رو از این چرخه خارج میکنه.
مثلا، آیا سهمیهبندی بنزین، ما رو از این چرخه درمیاره؟ نه!
افزایش مالیات سیگار چطور؟ باز هم نه!
اگه از خونه خالی مالیات بگیریم چی؟
به فرض که این مالیاتها مشکل کسری بودجه رو حل کنند، که نمیکنند، آیا ما رو از این چرخه خارج میکنند؟ البته که نه!
کسری بودجه خودش معلوله. علت، یارانه پنهان در قیمته؛ یارانهای که تا بحال پشتوانهاش نفت بود. حالا که صادرات نفتی کم شده، گیر افتادیم.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
تنها راه خروج از این چرخه مخرب، ملی کردن نفته!
با ملی شدن نفت، تنها منبع درآمد دولت میشه مالیات.
وقتی دولت پولی برای یارانه دادن نداشت، مجبور میشه بالاخره به رشد اقتصادی فکر کنه.
با ملی شدن نفت، قیمتها آزاد میشه. با آزاد شدن قیمتها، از طرفی کسب و کار رونق میگیره، بیکاری کم میشه، و به تدریج دستمزدها زیاد میشه. از طرف دیگه، بخاطر واریز عواید نفتی به حساب بانکی مردم، علیرغم قیمتهای آزاد، قدرت خرید مردم حفظ میشه تا بتدریج دستمزدهای بیشتر به رفاه بیشتر منجر بشه.
منبع: https://t.me/Economics_and_Finance