در انتخابات ۶ ماه پیش، بایدن ۷ میلیون رای بیشتر از ترامپ آورد. اما بخاطر ساختار الکترال، ۴۳ هزار رای در سه ایالت کافی بود تا ترامپ برنده بشه. در مقایسه ۴۳ هزار رای با ۱۵۶ میلیون رای ماخوذه، میبینیم بایدن شانسی برنده شد. کافی بود در سه ایالت خاص، ۴۴ هزار نفر دیگه به ترامپ رای بدهند تا وضعیت امروز به کل متفاوت باشه، هم برای آمریکا و هم برای ایران.
از وقتی نتایج انتخابات معلوم شد، دموکراتها به ریسک انتخابات ۲۰۲۴ واقف شدند. بخصوص که آرای ترامپ از ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ بیش از ۱۱ میلیون افزایش یافته بود. دموکراتها در حال برنامه ریزی برای مبارزات انتخاباتی بعدی هستند چون میدونند رقابت سختی پیش رو دارند و تضمینی نیست پیروز بشن.
اما سیاستگذاران کشور ما تا چه حد کشور رو برای مواجهه با ریسک یک رییس جمهور «ترامپ گونه» آماده میکنند؟ سه سال و نیم زمان زیادی نیست.
آمریکاییها اصطلاحی دارند که میگه
Hope for the best, but plan for the worst.
«نسبت به تحقق بهترینها امیدوار باش، اما برای مواجهه با بدترینها برنامهریزی کن»
برای کاهش آسیبپذیری کشور در برابر یک ترامپ دیگه، خیلی کارها میشه کرد. احتمالا دو تا از برنامههای محوری اینهاست: اولا افزایش ذخایر نقد و مسدود نشدنی بانک مرکزیه و ثانیا حصول توافقی با اروپا و آمریکاست که خروج از اون برای یک رییس جمهور «ترامپ گونه» سختتر و پرهزینهتر باشه.
اما این روزها سیاستی در حال بحث هست که اثرش بر عکسه! قضیه چیه؟
در هفتههای اخیر، برخی چهرههای سیاسی دولت فشار سنگینی برای کاهش نرخ ارز اعمال کردهاند. هدف اینه که هر جور شده بگن دولت دلار رو زیر ۲۰ تومان تحویل داد، ولو چنان قیمتی بعد از تحویل دولت تداوم نداشته باشه.
ابزاری که برای کاهش نرخ مدنظر دارند فروش ذخایر نقد بانک مرکزیه. استدلالشون اینه که مذاکرات وین بالاخره به نتیجه میرسه و منابع ارزی بانک مرکزی آزاد میشه، پس از الان منابع نقد موجود رو به بازار تزریق کنیم.
توجیهشون برای این کار، هم کاهش فشار روی مردمه و هم تزریق پول به بازار سهام برای رشد قیمت سرمایههای مردم، اما قصدشون عوامفریبی به قیمت آسیبپذیر کردن اقتصاد کشوره. در ادامه میبینیم چه جوری.
هنوز مذاکرات سختی در جریانه. آمریکا راضی به حذف همه تحریمهای دوره ترامپ نشده، بر معدوم شدن سانتریفیوژهای نسل جدید اصرار داره، و به دنبال طولانیتر کردن تعهدات ایران، ورای تاریخهای مندرج در برجامه.
صورت مسئلهای که آمریکا میخواهد حل کنه، کاهش نقش و وزن امنیتی-نظامی ایران در منطقه است. اگه تحریم رو سفت کنه، ایران با غنیسازی و کوتاه کردن دوره گریز هستهای وزن منطقهایش رو افزایش میده. اگه تحریم رو شل کنه تا فعالیتهای هستهای رو محدود کنه، ایران دلارهای نفتی رو صرف میدان میکنه تا نقش و وزن منطقهایش بیشتر بشه.
دولت بایدن نگران رفاه مردم ایران و دسترسی اقتصاد کشور به بازارهای بینالمللی نیست. او دنبال توازنی بین تحریم و محدودیتهای هستهای میگرده که نقش ایران رو حداقلی کنه.
آمریکا میدونه ایران با انگیزه اقتصادی اومده پای میز، و هر چقدر از نظر اقتصادی مستأصلتر باشه، آمریکا میتونه نتیجه بهتری بگیره.
در این بین بودجه ۱۴۰۰ با کسری هنگفت تصویب شد، و موازنه مذاکرات رو قدری به نفع آمریکا و به ضرر ایران تغییر داد. فروش ذخایر نقد بانک مرکزی پیش از حصول توافق، موقعیت رو حتی بیش از پیش به نفع آمریکا تغییر میده. اگه دلار زیر ۲۰ تومان باشه و دست بانک مرکزی خالی، عدم حصول توافق شوک بزرگی به اقتصاد کشور میزنه. وجود چنان آسیبپذیری، پشت مذاکره کنندگان کشور در وین رو خالی میکنه، و کمک میکنه تا آمریکا توافق طولانیتر و سفتتر مد نظرش رو به کشور تحمیل کنه.
علاوه بر اون، اگرچه کاهش نرخ ارز با کاهش قیمت جنس وارداتی رفاه خانوار رو افزایش میده، ولی این رفاه پایدار نیست. رفاه پایدار فقط با افزایش تولید محقق میشه. کاهش نرخ ارز و افزایش واردات، تولید داخل رو کاهش میده، بیکاری رو زیاد میکنه و دستمزدها رو کم میکنه.
یکی از ابزارهای متعدد چین برای رشد تولید، کاهش ارزش یوان بوده. تازه رشد نقدینگی یوان به مراتب کمتر از ریاله. در این هشت ساله، نقدینگی ریال بیش از ۷ برابر شده در حالیکه نقدینگی یوان ۲ برابر شده. اگه به زور دلارهای نفتی، ارزش ریال رو بیشتر از ارزش واقعیاش نگه داریم، مزیت تولید کننده داخلی کم میشه. کاهش مزیت تولید کننده داخلی یعنی ضرر، بیکاری، فقر و ورشکستگی.
بازی با نرخ دلار برای ژستهای عوام فریبانه، هم در مذاکرات بینالمللی به ضرر کشوره، هم در تولید و سرمایهگذاری داخلی.
منافع کشور در دورنگریه. یعنی افق دید سیاستگذار اقتصادی رو از خرداد ماه ببریم به ماههای بعد از انتخابات ۱۴۰۰ و حتی به سالهای بعد از انتخابات ۲۰۲۴.
https://t.me/Economics_and_Finance