درحالی که تمام صاحبنظران اقتصادی اعتقاد دارند که با استفاده از ظرفیتهای موجود مالیاتی میتوان تمام هزینههای اداره کشور را پرداخت، اما هماکنون مالیات از تولید ناخالص داخلی کشور سهمی درحدود 8 درصدی و در تأمین بودجه عمومی دولت درحدود 65 درصدی دارد. سهمی که بهطور قطع جا دارد افزایش یابد. اما به مقوله مالیات نمیتوان تنها با عینک اقتصادی نگریست چرا که دایره اثرگذاری مالیات مرزهای سیاست، اجتماع و فرهنگ را نیز درمینوردد بهطوری که لطفعلی بخشی اقتصاددان و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اعتقاد دارد که رابطه مستقیمی میان مالیات و دموکراسی وجود دارد.این اقتصاددان میگوید در یک برنامه میان مدت براحتی میتوان با اصلاح قوانین و رفع مشکلات اجرا درآمدهای مالیاتی را بدون اینکه به مردم فشار وارد شود چند برابر کرد و کل کشور را با درآمدهای پایدار و پاک مالیات اداره کرد.
در ایران تا چه حد از ظرفیتهای مالیات استفاده میشود؟
بخش مالیات در کشور ما ظرفیتهای بسیار بزرگی دارد که متأسفانه این ظرفیتها مغفول مانده است. درواقع بخشی از اقتصاد بهطور کلی مالیات نمیدهد و مشمول فرار مالیاتی است و بخشی هم مشمول معافیتها شده است. بنابراین تقریباً نیمی از اقتصاد ایران در تور مالیاتی قرار ندارد.
این درحالی است که اگر با تکمیل بانکهای اطلاعاتی و همچنین تور مالیات بر ارزش افزوده جلوی فرارهای مالیاتی گرفته شود میتوان از این ظرفیتهای مغفول مانده در جهت رشد و توسعه اقتصاد ایران بهره برد.
به صورت مصداقی به چه بخشهایی میتوان اشاره کرد؟
همانگونه که اشاره شد ظرفیتهای بسیاری در بخش مالیات دیده نشده است. به غیر از فرارهای مالیاتی که جلوگیری از آن سازوکار خاص خود را میطلبد بخشهای زیادی نیز به دلیل نبود قوانین و مقررات جزو درآمدهای مالیاتی کشور نیامده است.
یکی از این بخشها سودی است که از سرمایهگذاری به دست میآید که نمود روشن آن دربازار مسکن دیده میشود. این درحالی است که در ایران نبود قوانین مالیاتی ضمن اینکه درآمدهای کلانی از دولت دریغ کرده است باعث رواج سفته بازی در بازار مسکن شده است و یکی از دلایل افزایش قیمت مسکن نیز همین فعالیتهای سفته بازانه در مسکن است که براحتی میتوان آن را با ابزار مالیات مهار کرد.
درامریکا تا 50 درصد مالیات از درآمد حاصل از خرید و فروش مسکن دریافت میشود. برای اینکه از مصرف کننده واقعی نیز حمایت شود هرچه فاصله زمانی فروش مسکن پس از خرید آن بیشتر باشد مالیات کمتر میشود. به این معنا که کسی که تنها پس از چندماه ملک یا خانه خریداری شده را بفروشد باید مالیات سنگینی بپردازد اما فردی که پس از سالها خانه خود را میفروشد مصرف کننده واقعی بوده و مالیات کمتری میپردازد.
درصورتی که بتوان از بورس بازان بازارمسکن مالیات دریافت کرد ضمن اینکه درآمد قابل توجهی نصیب دولت میشود بدون اینکه فشاری بر مردم و مصرفکنندگان واقعی وارد شود با سفته بازان این بازار هم برخورد میشود.
درنهایت مالیات این بخش به تخلیه و حتی ترکیدن حباب قیمتی مسکن منجر میشود که در سالهای اخیر با رشد جهشی خود مشکلات زیادی برای متقاضیان خرید خانه ایجاد کرده است.هماکنون خرید و فروش مسکن مشمول مالیات میشود ولی مبلغ اندکی است.
بله دراین بخش مالیات بسیار اندکی دریافت میشود که در مقایسه با قیمت مسکن رقم بسیار ناچیزی است و بازدارندگی لازم را ندارد.
یکی از مشکلات دراین بخش قیمتهای منطقهای است. درواقع برای هر منطقه در شهرها قیمت معینی تعیین شده است که مالیات خرید و فروش هم بر این مبنا دریافت میشود. اما مشکل دراین است که قیمتهای منطقهای تعیین شده فاصله بسیار زیادی با قیمت روز و واقعی ملک دارد و برهمین اساس مالیاتی که دریافت میشود اندک است.
برای مثال درحالی که دریک منطقه با محاسبه قیمت منطقهای قیمت یک واحد مسکونی 10 میلیون تومان میشود قیمت روز آن 700 میلیون تومان میشود و فروشنده و خریدار باید براساس مبلغ 10 میلیون تومان مالیات بپردازد.
اگر قیمت منطقهای تعیین شده حتی به 50 درصد نرخ روز افزایش یابد تحول زیادی در درآمدهای مالیاتی ایجاد میشود.
درحالی که کارشناسان مالیات بر ارزش افزوده را یکی از عادلانهترین مالیاتها میدانند در ایران فعالان اقتصادی گلایههای زیادی از آن دارند. این نوع مالیات را چگونه ارزیابی میکنید؟
مالیات بر ارزش افزوده یکی از بهترین اقداماتی است که درکشور انجام شده است. چرا که تولید کنندهها و واسطهها این مالیات را نمیپردازند و از حلقه انتهایی یعنی مصرف کننده واقعی دریافت میشود. علاوه براین ضمن نقش و سهم بالایی که این نوع مالیات در کل درآمدهای مالیاتی دارد باعث میشود تا مبادلات مالی و زنجیره تولید و نقل و انتقال کالا و خدمات نیز مشخص و شفاف شود.با مالیات بر ارزش افزوده سفته بازی و دست به دست شدن کالا از بین میرود و درصورتی که درست و کامل اجرا شود میتوان درآمد مالیاتی کشور را بدون اینکه به مردم فشار وارد شود دو برابر کرد.
از سوی دیگر برای حمایت از مردم بخصوص اقشار کم درآمد کالاهای اساسی و مواد غذایی مانند نان و گوشت از شمول مالیات بر ارزش افزوده معاف است و به همین دلیل به مصرفکنندگان کالاهای اساسی فشاری وارد نمیشود.
پس دلیل انتقاد تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی به آن چیست؟
با وجودی که این نوع مالیات باید توسط مصرف کننده نهایی پرداخته شود ولی آنها از این مالیات گلایه نمیکنند و این تولیدکنندههاو و اسطهها هستند که نسبت به آن انتقاد دارند. این درحالی است که آنها تنها عامل وصول مالیات هستند. دلیل انتقاد آنها نسبت به مالیات بر ارزش افزوده این است که نمیخواهند گردش مالی آنها شفاف و مشخص شود. اگر فعالان اقتصادی برای فروش خود فاکتور صادرکنند درآمد واقعی آنها مشخص میشود و باید در بخش مالیات برمشاغل مالیات واقعی بپردازند.
با همین تفکر بخشی از فعالان اقتصادی با نصب صندوقهای مکانیزه فروش هم مخالف هستند چرا که همین شفافیت را ایجاد میکند. با توجه به فعالیت حدود 3.5 میلیون واحد صنفی درکشور دریافت مالیات واقعی از آنها تأثیر زیادی در افزایش درآمدهای مالیاتی کشور دارد. این درحالی است که هماکنون اصناف مالیات بسیار کمتری از مالیات واقعی خود به دولت میپردازند.
ظاهراً تنها بخشی از کشور که مالیات واقعی و بموقع میپردازند حقوق بگیران هستند.
در تمام دنیا حقوق بگیران در زمان مقرر مالیات خود را حتی پیش از آن که حقوق خود را دریافت کنند میپردازند و بدین ترتیب وظیفه خود را درست انجام میدهند. این موضوع به معنای اجحاف به این قشر نیست به این معناست که سایرین وظیفه خود را انجام نمیدهند. البته دردریافت مالیات از حقوق بگیران یک تناقض آشکار وجود دارد. وقتی که خط فقر را بیش از 4 میلیون تومان اعلام میکنیم و معافیت مالیاتی حقوق را دو میلیون و 700 هزار تومان تعیین میکنیم یک تناقض صورت گرفته است. دراین زمینه باید معافیت مالیاتی با خط فقری که اعلام میشود همخوانی داشته باشد.
برهمین اساس باید گفت که بخشهای اصلی را درمالیات نادیده گرفتهایم و بخشهای فرعی را همانند حقوق بگیران و تولیدکنندههایی که به زحمت کار میکنند پوشش میدهیم.
این بخشهای اصلی شامل چه مواردی میشود؟
هماکنون در ایران بالاترین سهم در درآمدهای مالیاتی به مالیات بردرآمد اختصاص دارد که مالیات بر حقوق نیز شامل آن میشود. پس از آن مالیات بر ارزش افزوده رتبه دوم را دارد.
اما مالیات بر ثروت که در بسیاری از کشورها رتبه نخست را در تأمین درآمدهای مالیاتی دارد در ایران تنها 5 درصد را تشکیل میدهد. این درحالی است که این نسبت در کشورما باید برعکس باشد و بالاترین سهم درآمدهای مالیاتی از طریق مالیات برثروت تأمین شود.
به نظر میرسد نفتی بودن کشور درعدم توجه جدی به مقوله مالیات نقش مهمی داشته است؟
متأسفانه اغلب کشورهای نفتی به خصوص درحال توسعه به دلیل دارا بودن منابع کلان نفتی نیاز چندانی به مالیات نداشتهاند و به همین دلیل روی آن متمرکز نشدهاند. اما درکشورهایی که منابعی همچون نفت و گاز ندارند مجبورند که کشورخود را با مالیات اداره کنند و برهمین اساس قوانین و سازوکارهای دقیقی برای دریافت مالیات دارند. البته دراین میان استثنائاتی هم مانند نروژ داریم که با وجود دارا بودن ذخایر نفتی در مالیات ستانی بسیار مترقی و پیشرو است.
مالیات چه تأثیری در حکمرانی کشورها دارد؟
مالیات نقش غیرقابل انکاری در نحوه اداره کشورها دارد که این نقش علاوه بر بخش اقتصادی بخشهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را نیز در برمی گیرد و بدین ترتیب بهطور کلی رفتار دولتها و حکومتها را تغییر میدهد. برای مثال درصورتی که عراق به جای درآمدهای نفتی با مالیات اداره میشد هیچگاه نمیتوانست در مدت کوتاهی دو جنگ با همسایگان خود یعنی ایران و کویت راه بیندازد.
چرا که اگر با مالیات مردم کشور اداره میشد حاکمان این کشور باید پاسخگو میبودند اما چون درآمدهای بیحساب و کتاب نفت دراختیار صدام بود به فکر ماجراجوییهای سیاسی خود بود.علاوه براین مالیات رابطه مستقیمی با دموکراسی دارد. به این معنا که هرچه سهم مالیات در اداره کشور بیشتر باشد حکومتها دموکراتتر میشوند. اگر مردم مالیات بیشتری بپردازند روی عملکرد دولتها حساستر میشوند و آن را با دقت دنبال میکنند. برهمین اساس برخی اعتقاد دارند باید پول نفت را میان مردم توزیع کرد و مالیات آن را گرفت.
هماکنون مردم درباره فسادهای رخ داده جوک میسازند اما اگر پول خودشان باشد نگاه آنها فرق خواهد کرد. درشرایطی که سهم مالیات از تولیدناخالص داخلی ایران در حدود 8 درصد است این سهم درامریکا 60 و در فرانسه 43 درصد است که فاصله زیادی دارد. با یک برنامه میان مدت و اصلاح قوانین براحتی میتوان کشور را با مالیات اداره کرد.
نهاد دولت برای تأمین مخارج خود نیازمند منابعی است که نحوه تأمین آنها در طول تاریخ تحولات زیادی یافته است. مهمترین منبع مالی حکومتها مالیات است که مقدار و روش اخذ آن با نحوه مشارکت مردم در حکومت رابطه قابل تأملی دارد. به عبارتی میتوان ساختار حکومتها را به نحوه دریافت مالیات و تأمین مخارج دولت ارتباط داد.
پرداخت مالیات از سوی مردم به حکومت تابعی از وضعیت اقتصادی آنان و خدمات دریافتی از حکومت است.هر زمان که حکومتها مالیات بیشتری از مردم مطالبه کنند آنان به هزینههای حکومت و قضاوت در مورد عملکرد آن حساستر میشوند. بهعبارت دیگر مقدار مالیات دریافتی و عکسالعمل مردم در قبال چگونگی به مصرف رساندن آن را میتوان میزان الحراره سیاسی حکومتها نامید.
زمانی که مالیات دریافتی درحد توان مردم باشد و در راه رفاه و آبادانی کشور خرج شود، حکومتها با مشکل چندانی روبهرو نخواهند بود، لیکن زمانی که عامه مردم اعتقاد چندانی به صلاحیت و عملکرد حکام نداشته باشند، دریافت مالیات بسیار دشوار میشود و اگر مالیات دریافتی از توان پرداخت مردم نیز بیشتر باشد، بدون شک مقاومتها و شورشهایی علیه دولتها و حکومتها بروز خواهد کرد.
پس بنابراین مالیات درتکامل حکومت ها مؤثر بوده است؟
میتوان نتیجه گرفت که وضع مالیات، مقدار و نحوه وصول آن در تحول و تکامل قانونمندی حکومتها در سراسر جهان تأثیر قابل ملاحظهای داشته است.
مبارزات مردمی برای محدودسازی حکومتها در تعیین مالیات و نحوه خرج آن بطور ضمنی به معنی حق تعیین مالیات و نظارت بر خرج آن توسط نمایندگان منتخب ملت است که امروزه به عنوان مهمترین پدیده مردم سالاری در جهان شناخته شده است.هر مقدار که حکومتی برای تأمین هزینههای خود بیشتر نیازمند اخذ مالیات از مردم باشد، به همان نسبت مجبور خواهد بود بیشتر رأی و نظر آنان را در حکومت دخالت دهد.
شاید از مهمترین دلایل دخالت بیشتر و مشارکت مردم در انتخاب حکومتها و ایجاد قوانین مترقی، تأسیس و توسعه مجالس مقننه بهعنوان وسیله نظارت بر عملکرد دولت و شفافسازی و نهادینه شدن نظام مالیاتی باشد. به عبارتی سیر تحول مالیه عمومی و یا در بسیاری موارد دموکراسی، انعکاسی از سیر تحول دولت و نظام مالیاتی در طول تاریخ است.
روزنامه ایران