×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 91
یکشنبه, 18 آذر 1397 20:30

علی چشمی : هدف یا ابزار؟

نوشته شده توسط
دکتر علی چشمی
استادیار اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد
تاریخچه کاربرد ریاضی در علم اقتصاد نشان می‌دهد که از زمان انتشار کتاب ثروت ملل توسط آدام اسمیت در سال ۱۷۷۶ تا اواخر قرن نوزدهم چندان از ریاضی در مستندات و تدریس اقتصاد استفاده نمی‌شد. اما پس از آن، ابتدا کاربرد ریاضی و سپس کاربرد آمار (اقتصادسنجی) در اقتصاد گسترش یافت. مدل‌های تعادل عمومی ارو-دبرو و سپس مدل‌های حالت پویای، تصادفی و بازگشتی و قضایای انتخاب و بازی‌های پیچیده را باید اوج مدل‌سازی ریاضی در اقتصاد دانست. در این کاربرد چند نکته اهمیت دارد:
 

یک- کاربرد بیش از حد ریاضیات نباید نظریه اقتصاد را از واقعیات تهی سازد. چون زبان ریاضی نمی‌تواند همه پیچیدگی‌های رفتار اجتماعی انسان را پوشش دهد. موارد متعددی وجود دارد که فروض ساده‌سازی در مدل‌سازی ریاضی سبب شده به واقع‌گرایی در علم اقتصاد آسیب وارد شود مانند فروض همگن بودن خانوارها و بنگاه‌ها در مدل‌های تعادل عمومی پویای تصادفی.

دو- تدریس اقتصاد حتما به ریاضی نیاز دارد اما مشاوره اقتصادی بستگی به موضوع آن دارد. بدون استفاده از مدل‌های نموداری و مدل‌های مبتنی بر رفتار کارگزاران انفرادی و تعادل سراسری رفتار آنها، امکان تدریس منظم علم اقتصاد به دانشجویان وجود ندارد. زبان ریاضی در این مواقع کمک می‌کند تا مفاهیم پیچیده ساده و راحت‌تر به دانشجویان منتقل شود.

سه- میزان کاربرد ریاضیات در مشاوره‌های اقتصادی بستگی به موضوع و هدف تحلیل اقتصادی بستگی دارد. برای مثال، تحلیل‌هایی که نیاز به پیش‌بینی دارد مانند سیاست‌گذاری پولی و معامله در بازار‌های سهام و کالا بدون تحلیل آماری و ریاضی امکان‌پذیر نیست. اما تحلیل‌هایی که نیاز به تبیین شواهد تاریخی و رفتاری دارند بدون ریاضیات هم قابل انجام است، مانند نقش دموکراسی در کنترل تورم و نرخ ارز، ارتباط رژیم سیاسی با کسری بودجه و تکامل نهادهای انتخاباتی.

چهار- اگر جایزه نوبل اقتصاد را به‌عنوان معیاری برای ارزش اندیشه اقتصادی در نظر بگیریم در میان نوبلیست‌های اقتصاد هم کسانی بوده‌اند که از ریاضی بسیار زیاد استفاده کرده‌اند، هم کسانی که بسیار اندک؛ از جمله اقتصاددانانی مانند جیمز بوکانن (برنده نوبل ۱۹۸۶ به دلیل نظریه انتخاب عمومی)، رونالد کوز (برنده نوبل ۱۹۹۱ به دلیل نظریه هزینه مبادله)، داگلاس نورث (برنده نوبل ۱۹۹۲ به دلیل تاریخ اقتصادی و توسعه)، اولیور ویلیامسون (برنده نوبل ۲۰۰۹ به دلیل اقتصاد هزینه مبادله)، الینور اوستروم (برنده نوبل ۲۰۰۹ به دلیل مساله منبع مشاع) و ریچارد تیلر (برنده نوبل ۲۰۱۷ به دلیل اقتصاد رفتاری). در حالی که چنین اقتصاددانانی، نقش پررنگی در پیشرفت علم اقتصاد داشته‌اند اما در نظرات خود چندان از ریاضیات استفاده نکرده‌اند.

پنج- یکی از آسیب‌های کاربرد ریاضیات در علوم انسانی مانند اقتصاد این است که متبحران ریاضی از آن، به تعبیر کارل ریموند پوپر، به منظور «علم‌نمایی» استفاده می‌کنند. در واقع، علمی تولید نمی‌کنند اما با زبان پرطمطراق ریاضی خودنمایی می‌کنند. مک‌کلاسکی در کتاب گناهان پنهان علم اقتصاد از دانشجوی دکترایی در دانشگاه شیکاگو یاد می‌کند که سال‌ها به‌صورت ریاضی روی یکی از قضایای عدم امکان ارو کار کرده بود اما نهایتا این احساس را داشت که هیچ دستاورد علمی ملموسی نداشته است.  شش- هرچند زبان ریاضی در بسیاری از گرایش‌ها و موضوعات علم اقتصاد به ویژه در امر آموزش مفید است اما اگر در کاربرد ریاضی در اقتصاد، به‌صورت همه‌جایی و فراگیر افراط شود همانند اقدامی که در برخی کتب درسی و مجلات تخصصی اقتصاد انجام شده است، زبان پیچیده ریاضی به‌عنوان هدف علم اقتصاد جلوه خواهد کرد. این جاست که به غیر از معدود اقتصاددانانی که در ریاضی تبحر دارند، سایر افراد نمی‌توانند از این کتب و مجلات بهره ببرند. رونالد کوز در سال‌های پایانی عمرش، یادداشت کوتاهی منتشر کرد با عنوان «نجات علم اقتصاد از دست اقتصاددانان» که مخاطبش اقتصاددانی بود که برای دنیای واقعی تجارتو کسب و کار نمی‌نویسند و بلکه به زبان پیچیده ریاضی فقط برای خودشان می‌نویسند. بنابراین، علم اقتصاد را تبدیل به حرفه‌ای کرده‌اند جدا از دنیای واقعی.

در مجموع، نمی‌توانیم کاربرد ریاضی در اقتصاد را یکی از اصول روش‌شناسی علم اقتصاد بدانیم که آن را از سایر علوم متمایز می‌کند اما این کاربرد یکی از ابزارهای مهم آموزش و مدل‌سازی در علم اقتصاد است که در بسیاری از مواقع مفید است نه لزوما در همه مواقع.

 «دنیای اقتصاد»

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: