بررسی وضعیت نگارش و چاپ مقالات علمی اقتصادی در گفتوگو با مهدی فیضی
در دهههای گذشته بسیار به ندرت پیش آمده است که در یک ژورنال معتبر علمی، مقالهای از اقتصاددانان ایرانی داخل کشور ببینیم؛ شرایط اقتصاددانان خارج از کشور متفاوت است و آنها مقالاتی نوشته و چاپ کردهاند. سیاستگذاری نظام پژوهشی در ایران بهگونهای است که پژوهشگران انگیزه اندکی برای نگارش مقالات علمی دارند. مهدی فیضی، استاد اقتصاد دانشگاه فردوسی، که به تازگی مقاله مشترک او با رسول رمضانیان در نشریه اقتصاد ریاضیاتی منتشر شده، ضعفهای جدی نظام ارزشیابی پژوهشی را برمیشمرد و از سختی کار پژوهشگران و بیانگیزگی آنها میگوید.
♦♦♦
برای سالها اقتصاددانان ایرانی توجه اندکی به ژورنالهای معتبر علمی اقتصاد داشتهاند. حتی استادان نامدار در فضای دانشگاهی ایران، که تحصیلکرده دانشگاههای آمریکا و اروپا بودند هم توجهی به نوشتن و چاپ مقاله علمی و انتشار آن نداشتهاند. چرا اقتصاددانان ایرانی نسبت به این مساله تا این اندازه بیانگیزه و بیتوجه بودهاند؟
برای پاسخ به این سوال شاید بهتر باشد یک گام به عقب برداریم و از دورنمای وسیعتری مساله را بررسی کنیم. در این دورنما برای بررسی وضعیت پژوهش در حوزه علم اقتصاد، میتوانیم وضعیت پژوهش در علوم اجتماعی و حتی کلیتر، وضعیت پژوهش علمی را در دانشگاههای کشور بررسی کنیم. برخلاف کشورهای توسعهیافته که اندیشکدهها و پژوهشکدههایی جدا از دانشگاه شکل گرفته و فعالیت میکنند، در ایران کار پژوهش علمی بهطور متمرکز در دانشگاهها انجام میشود. بنابراین دستکم بخشی از آسیبشناسی پژوهشهای علمی به مشکلات پژوهشهای دانشگاهی برمیگردد.
مساله اول ساختار تامین مالی پژوهش در ایران است. در کشورهای توسعهیافته یکی از مسیرهای جدی تامین مالی این است که موسسههایی دولتی یا خصوصی وجود دارند که پژوهشگر طرح اولیه مطالعه خودش را به آنها ارائه میدهد و بعد از داوری علمی و پذیرفته شدن طرح، مبلغی را برای انجام پژوهش دریافت میکند. بنابراین پیش از آغاز جدی پژوهش، پژوهشگر باید توضیحاتی در باب چیستی و چرایی و کاربرد آن پژوهش در حل مسائل موجود به هیات داوری موسسهای که قرار است طرح را تامین مالی کند، ارائه دهد. این فرآیند خودبهخود تا حد خوبی پژوهشها را مسالهمحور و از پرداختن به شبهمساله دور میکند. این فرآیند در فضای علمی ایران وجود ندارد و پژوهشها چه از طریق دانشگاه و چه دیگر موسسهها عموماً از آغاز حمایت مالی نمیشوند. بخش زیادی از بودجه عمومی پژوهش در کشور به جای گذشتن از این مسیر رقابتی و تجربهشده جهانی به دانشگاههای دولتی داده میشود تا به صورت غیررقابتی هزینه شود. فقدان این فرآیند باعث میشود که از سویی معیار تامین مالی پژوهش نه کیفیت و نوآوری آن بلکه در نهایت «ضریب تاثیر» مجلهای باشد که آن را چاپ میکند حتی اگر مجله تخصصی رشته نباشد و بنابراین نتوان به کیفیت مقاله چندان اعتنا کرد. از سوی دیگر جهتدهی پژوهش منحرف شود و به سمت مسائلی برود که اساساً مساله کشور ما نیست. مساله وقتی اهمیت بسیار بیشتری پیدا میکند که دقت کنیم در اقتصاد ایران تعداد مسائل مهم و بر زمینمانده آنقدر زیاد است که میتوان پژوهشهای اقتصادی کاربردی زیادی در راستای حل آن برنامهریزی کرد. وقتی با وجود این تعداد مساله، پژوهشها به حل مساله دیگر کشورها معطوف میشود جای نگرانی جدی وجود دارد. «نظام ارزشیابی پژوهش» هم مشکل مهم دیگر نظام پژوهشی ایران است. برای سالها مقالات آیاسآی (ISI) از اهمیت زیادی برخوردار بود اما بعد از اینکه مجلات نامعتبری در این فهرست جای گرفتند، جایگزینهایی مانند جیسیآر (Journal Citation Report) یا اسکوپوس (Scopus) مدنظر دانشگاهها و مراکز آموزش عالی قرار گرفته است. مشکل این معیارهای ارزشیابی پژوهش این است که «ضریب تاثیر» مجلات همه رشتهها و شاخههای بسیار متفاوت علمی در کنار هم مقایسه میشوند و در چارکهایی (Quartile) قرار میگیرند که معیار امتیازدهی به مقالات منتشرشده در آنها در بسیاری دانشگاههای کشور شده است. در حالی که اساساً نهتنها «ضریب تاثیر» معیاری دقیق برای تشخیص کیفیت مجله نیست بلکه حتی اگر چنین بود نیز جایگاه پایینتر یک مجله اقتصادی در مقایسه با یک مجله علوم پایه هیچ دلیلی بر بیکیفیت بودن نسبی اولی نمیتوانست باشد. در نتیجه زمانی که نظام ارزشیابی پژوهش در کشور کل مجلات علمی همه رشتهها را در کنار هم قرار میدهد و چارکبندی میکند، عملاً به سود رشتههای علوم پایه و پزشکی رفتار میکند که مجلاتشان ضریب تاثیر بالاتری دارند در حالی که مجلات علوم اجتماعی و بهطور مشخص اقتصاد ضریب تاثیر پایینتری دارند و بسیاری از مجلات معتبر آن بالاتر از چارک سوم قرار نمیگیرند.در نظام ارزشیابی پژوهش در کشور ما اینگونه تصور شده که هر مجلهای که ضریب تاثیر بالاتری دارد، معتبرتر است. بنابراین هر کس بتواند مقالهای در این نشریات به چاپ برساند، کار ارزشمندتری انجام داده است. در حالی که چنین رابطهای اساساً علّی نیست و نهایتاً یک همبستگی است. اتفاقاً بیشتر نشریات حرفهای علمی بهویژه در رشته اقتصاد به خاطر تخصصی بودنشان مخاطبان خاص دارند و از ضریب تاثیر پایینتری برخوردارند و در رتبهبندیهای مجلات در ردههای پایینتر قرار میگیرند. نتیجه اینکه صرف بالا بودن یا پایین بودن ضریب تاثیر یک نشریه علمی دلیلی بر اعتبار علمی بیشتر یا کمتر آن نیست. از طرفی معمولاً نشریاتی که ضریب تاثیر بالایی دارند بینرشتهای هستند و اصولاً به همین دلیل بیشتر دیده میشوند، اما به خاطر بینرشتهای بودن، داوریها برای انتشار مقالات در آن چندان دقیق نیست و در رشتهای مانند اقتصاد نمیتوانند مورد توجه و استناد باشند. به این ترتیب طبیعی است که پژوهشگران اعم از دانشجو یا هیات علمی ضرورتاً به دنبال چاپ مقاله در مجلات معتبر علمی نباشند، بلکه به سمت مجلاتی بروند که ضریب تاثیر بالاتری دارند و احتمال پذیرش مقاله در آنها بیشتر است. این خوانش نادرست از کار جدی علمی و نگاه کمّیزده به پژوهش که کیفیت مقاله علمی را نه با ارزش داوری کیفی متخصصان بلکه تنها با توجه به جایگاه نسبی ضریب تاثیری مجلهای که مقاله در آن منتشر شده بهصورت مکانیکی مشخص میکند باعث میشود پژوهشگرانی که میخواهند در چارچوب نظام ارزشیابی پژوهش ارتقا بگیرند و امتیاز کسب کنند به جای اینکه به چاپ مقالات در نشریات معتبر و باکیفیت علمی روی بیاورند، با معیار هزینه-فایده به سمت چاپ مقاله در نشریات بهصرفهتر و عایدی بیشتر، با ضریب تاثیر بالاتر و شانس پذیرش بیشتر، سوق داده میشوند. به این ترتیب با تعداد زیادی مقاله چاپشده مواجهیم که هیچکدام مسالهای را حل نمیکند، چون از ابتدا قرار نبوده مسالهای را حل کنند و عموماً در مجلات غیرتخصصی منتشر میشوند که دستیافتنیتر و خوشامتیازترند.
مجلات علمی-پژوهشی داخل کشور هم داستان غریبی دارند چون عموماً داوری دقیق و باکیفیتی در بسیاری از آنها صورت نمیگیرد. در نتیجه مقالات چاپشده نهتنها کیفیت بالایی ندارند که گاه گرفتار اشتباهات بنیادینی نیز هستند. در نهایت به دلیل همین داوریهای در سطح نازل، اساساً این پژوهشها هیچ کمکی به حل مسائل کشور نمیکنند و در سطح دانشگاهی هم ارزش افزودهای برای دانش ندارند و تنها به درد امتیازات بیحاصل پژوهشی میخورند. عموم این مقالات نیز حاصل پایاننامههای دانشجویی است که به دلیل عطش کمیتگرایی در تعداد مقالات با مجازات کسر نمره، دانشجوی تحصیلات تکمیلی را وادار به چاپ مقاله از پایاننامه خود میکند. در حالی که در بهترین دانشکدههای اقتصاد دنیا حتی در مقطع دکترا دانشجو برای دفاع از رساله خود نیاز به چاپ مقاله ندارد، در بسیاری از دانشکدههای اقتصاد در ایران شرط دفاع داشتن دستکم یک مقاله است و حتی در این صورت نیز بالاترین نمره به او لزوماً داده نمیشود حتی اگر کاری بینقص انجام داده باشد. به همین دلیل در مقالات پژوهشی اقتصاد بهندرت مقالهای فارسی تنها با یک نویسنده یا بدون نویسنده همکار دانشجو میتوان دید.
متاسفانه بهجای اینکه در ارزشیابی پژوهش از تجربه جهانی استفاده کنیم در حال اختراع دوباره چرخ و آزمون و خطا هستیم. بنابراین قوانینی وضع میشود که هیچ مبنایی ندارد و برساخته ذهن افرادی است که دید دقیقی نسبت به روششناسی علم ندارند. بهطور نمونه در نظام ارزشیابی پژوهش در ایران «نویسنده مسوول» بودن امتیاز خاصی دارد. در حالی که این جایگاه هیچ اعتبار علمی افزونتری برای فرد به همراه ندارد و نویسنده مسوول کسی است که تنها مسوولیت مکاتبات ارسال مقاله برای نشریه را بر عهده میگیرد، فارغ از اینکه چند نفر در نگارش مقاله مشارکت داشتهاند. بهطور طبیعی یک نفر باید این مسوولیت را بر عهده بگیرد که الزاماً نویسنده محوری مقاله نیست. همچنین ترتیب درج نام نویسندگان مقاله در نظام ارزشیابی ایران مهم است در حالی که در دنیا هیچ اهمیتی به این موضوع نمیدهند. در رشته اقتصاد در دنیا مرسوم است که نام نویسندگان مقاله، مستقل از سهم و مشارکتشان، به ترتیب حروف الفبا درج میشود. در واقع در نظام ارزشیابی پژوهش در ایران، سوگیری اشتباه نه فقط در رتبهبندی مجلات که حتی در سطح خود مقاله هم به شدت وجود دارد، در نتیجه بهطور کلی پژوهش علمی و بهطور مشخص پژوهش اقتصادی به مسیر غلطی سوق داده شده است که پژوهشگر در آن عموماً برای کسب امتیاز حرکت میکند. تا زمانی که با مقالات بیکیفیت میتوان امتیازهای لازم را کسب کرد لزومی برای کار جدی روی مقالات باکیفیت وجود ندارد.
یک دلیل احتمالی دیگر که پژوهشگران اقتصاد در ایران انگیزه چندانی برای کار روی مقالههای باکیفیت ندارند، شاید به این برمیگردد که در ایران، برخلاف کشورهای توسعهیافته، به پژوهش به عنوان یک محصول نگاه میشود، نه یک فرآیند. از همین منظر مقالات علمی در حال کار (working paper) در ایران به رسمیت شناخته نمیشوند، در حالی که در دنیا شناختهشده است و در سایتهایی مانند گوگل اسکولار نیز ارجاع میگیرند. به این ترتیب تنها نتیجه نهایی به صورت مقاله چاپشده مهم شده است، نه محصول اولیهای که در این فرآیند تولید میشود. از آنجا که تولید یک مقاله با کیفیت اقتصادی و داوری علمی آن فرآیندی بسیار زمانبر و پرریسک است، وقتی هیچ اهمیتی به تولید اولیه این سرمایهگذاری نشود طبیعتاً افراد به سرمایهگذاری روی مقالات زودبازده و کمریسک (بخوانید کمکیفیت) روی میآورند.برخی از بهترین استادان ایرانی در بهترین دانشگاههای آمریکا، اگر با همان رزومهای که در آن دانشگاه پذیرفته شدهاند برای دانشگاههای ایرانی اقدام میکردند حتی به مصاحبه دعوت نمیشدند و حتی اگر به مصاحبه دعوت میشدند، استخدام نمیشدند چون در آن زمان مقاله چاپشده نداشتند. حتی اگر استخدام میشدند با احتمال بسیار زیاد در همان سالهای اول به دلیل «رکود علمی» و چاپ نکردن مقاله اخراج میشدند. اما همین افراد در بهترین دانشگاهها در حال تدریس هستند چون در زمان استخدام به مقالات در حال کار آنها توجه شده بود که تا سالهای اول کار آنها هم چاپ نشدند. نتیجه طبیعی این بیشتوجهی به کمیت مقالات آن هم از نوع چاپشده رویارویی با تعداد زیاد مقالات کمکیفیت و بیکیفیت است.
چرا چاپ مقاله برای اقتصاددانان مشغول در دانشکدههای داخل سختتر است؟
مقالات علمی اقتصادی بهطور کلی در دو دسته قرار میگیرند: حوزه نظری یا تجربی (empirical). کار در حوزه نظری نیازمند برساختن مدلی است که تاکنون ساخته نشده و پاسخ به مسالهای است که هنوز پاسخ داده نشده، در حالی که در حوزه تجربی تکیه بر یافتن رابطهای جدید میان متغیرها یا آزمودن نظریهها با دادههاست. چاپ مقاله در حوزه نظری دشواریهای خاصی دارد چون تعداد نشریات علمی آن بسیار کمتر و داوری آنها هم عموماً طولانیتر است. وقتی سطح دانش نظری اقتصاد در فضای دانشگاهی ما از مرزهای دانش فاصله دوری دارد، قاعدتاً نباید چندان انتظار داشت که بتوان از این فاصله مرزهای آن را هم جابهجا کرد. از این منظر به جرات میتوان ادعا کرد مقالاتی که از داخل ایران در سالهای گذشته در نشریات علمی بینالمللی به چاپ رسیدهاند هیچکدام در حوزه نظری نبودهاند. معمولاً مزیت اصلی مقالات تجربی که از ایران در سطح بینالمللی چاپ میشود دادههای ویژهای است که در دنیا کمتر دسترسی به آن وجود داشته است. به این ترتیب حرف تازه این مقالات به دلیل در اختیار داشتن دادههای خاص بوده است و نه تکیه بر نظریهای جدید.
از بعد غیرعلمی فرآیند چاپ مقاله هم توجه داشته باشید که مقاله باید به زبان انگلیسی سلیس و روان نوشته شود. با توجه به اینکه ما در یک فضای فارسیزبان زندگی میکنیم نوشتن دقیق و استفاده درست از کلمات و عبارات انگلیسی برای پژوهشگران ما سخت و دشوار است؛ حتی برای پژوهشگرانی که در دانشگاههای خارجی آموزش دیدهاند. موانع کمتردیدهشده دیگری هم در فرآیند چاپ مقاله وجود دارد. مثلاً هزینه ارسال و داوری که برخی نشریات دریافت میکنند که اگرچه ممکن است در حد چند ده دلار باشد اما با توجه به قیمت بالای نرخ ارز، هزینه این کار برای پژوهشگران پایین نیست و نقل و انتقال پول هم به سادگی ممکن نیست. در نتیجه پژوهشگر نمیتواند یک مقاله را برای داوری به مجلات متعدد ارسال کند. همینطور بعضی مجلات به خاطر تحریمها کار پژوهشگران ایرانی را اصلاً مورد داوری قرار نمیدهند. بهطور کلی هم طی چند دهه گذشته چاپ مقاله اقتصادی در نشریات معتبر بینالمللی به شدت سخت شده است. چرا که به تعداد نشریات معتبر علمی افزوده نشده اما تعداد دانشکدههای اقتصاد بسیار بیشتر شده است. در نتیجه یک عدم تعادل شکل گرفته و تعداد مقالات بسیار بیشتر از ظرفیت پذیرش نشریات است. نکته دیگر اینکه برای چاپ مقاله در سطح بینالمللی باید نوآوری مقاله در سطح بالایی باشد که این مساله در علم اقتصاد بسیار سخت شده است. در نتیجه چاپ مقاله در مجلات بسیار معتبر برای اقتصاددانان دانشکدههای معروف خارجی هم کار دشواری است چه برسد به اقتصاددانان داخلی.
اساساً تکثر تعداد چاپ مقالات اقتصاددانان یک کشور (یا دانشکده اقتصاد) چه علامتهایی به ما میدهد؟ به خودی خود میتواند علامت مثبتی باشد؟
تعداد مقالات چاپشده برای فرد یا دانشکده محل اعتبار نیست و این کیفیت مقالات است که میتواند مورد توجه باشد. کیفیت مقاله هم معمولاً با کیفیت مجلهای که در آن چاپ شده، سنجیده میشود. البته سنجش این کیفیت نباید با توجه به ضریب تاثیر باشد که در مورد آن بسیار گفتم. باید به این نکته هم اشاره کنم که اگر تعداد مقالات فرد از حد معمول فراتر برود نهتنها خبر خوبی نیست بلکه به احتمال بالایی نشان از تقلب دارد. چون نوشتن مقاله خوب و باکیفیت فرآیندی زمانبر است و بسیار طول میکشد. در نتیجه فرد نمیتواند از حد معینی بیشتر مقاله داشته باشد مگر اینکه نابغه باشد.
اخیراً مقالات متعددی از سوی اقتصاددانان جوان ایرانی از جمله خودتان در نشریات بینالمللی چاپ شده است. این تغییر نشانه چیست؟ آیا ما در ایران در حال تبدیل شدن از مصرفکننده صرف علم اقتصاد به مصرفکننده و همزمان تولیدکننده آن هستیم؟
شاید یک دلیل برای بیشتر شدن چاپ مقالات در نشریات معتبر بینالمللی تشدید رقابت بین دانشکدههای اقتصاد باشد. فرد برای اینکه بتواند خودش را در این اکوسیستم زنده نگه دارد باید توانایی خودش را در چاپ مقالات باکیفیت نشان دهد. بهطور مشخص در یک دهه اخیر پژوهشگران ایرانی بهویژه آنهایی که در دانشگاههای خارج از کشور تحصیل کرده و اکنون مشغول تدریس در خارج از کشور هستند، انگیزه و تلاش بیشتری برای چاپ مقاله در نشریات بینالمللی دارند. این تغییر قابل توجهی است اما بهطور کل معتقدم علم اقتصاد وارداتیترین علم در حوزه علوم اجتماعی است. به این مفهوم که در برخی شاخههای علوم اجتماعی مانند فلسفه یا جامعهشناسی در سابقه تاریخی حرفهایی برای گفتن داشتهایم اما از این منظر احتمالاً اقتصاد علمی است که ما سابقهای در آن نداریم چون اساساً اقتصاد علم تازهای است و چند سده بیشتر قدمت ندارد. فرآیند یک کار پژوهشی جدی در خلأ ممکن نمیشود و در جایی رخ میدهد که پژوهشگران در تعامل و تبادل جدی با یکدیگر هستند. اما این ارتباط در علم اقتصاد در ایران به دلیل ایزوله بودن فضای دانشگاهی ایران بهویژه در حوزه علوم اجتماعی و اقتصاد تاکنون عموماً یکسویه بوده است. فاصلهای که تاکنون از جهان علمی بینالمللی داشتیم آسیبهای جدی به ساحت علم در ایران زده بهطوری که نه توانستیم ایدههای پژوهشی بگیریم و نه ایدههای خودمان را بشناسانیم و به نقد بگذاریم. شاید دوران کرونا بتواند با توسعه ارتباطات مجازی ما را بیشتر به جهان پژوهش و جریان دانش بینالمللی متصل کند. در هر حال تعداد مقالاتی که از داخل ایران در نشریات باکیفیت بینالمللی چاپ شده آنقدر ناچیز است که نتوان ادعا کرد ما از حالت مصرفکننده بودن در این علم خارج شدهایم. هنوز زمان زیادی مانده تا بتوانیم نشان دهیم که علم اقتصاد در ایران جایگاه مناسبی دارد. در نهایت امیدوارم فضای پژوهشی در اقتصاد ایران که غالباً مبتنی بر کارهای تجربی و روشهای پیچیده اقتصادسنجی است بیشتر به سمت کارهای نظری مانند نظریه قرارداد، نظریه بازی، مزایده و جورسازی سوق پیدا کند؛ حوزههایی که مزیت ما داشتن داده خاص از یک اقتصاد خاص نیست بلکه یافتن راهحلهای جدید برای مسائلی است که وابسته به مرز جغرافیایی مشخصی نیستند.
تجارت نیوز