دکتر ناصر یارمحمدیان
عضو هیاتعلمی دانشگاه اصفهان
روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4034 نوشت:
شهرها از دید اقتصاددانان نتیجه تعاملات بازاری هستند. همانگونه که نظام بازار و مکانیسم قیمت، نیازهای اولیه انسان مانند خوراک و پوشاک را برطرف میکند و به این سوال پاسخ میدهد که چه چیز تولید و چگونه تولید شود، این نظام بازار است که شهرها را در نتیجه نیاز انسان به سکونت بهوجود آورده است و همانطور که ساز و کار قیمت نحوه توزیع محصولات و منابع را مشخص میکند و به این سوال پاسخ میدهد که کالاهای تولید شده چگونه توزیع شوند، همین مکانیسم است که تعیین میکند فضا در محدوده شهرها چگونه بین فعالیتهای مختلف تخصیص یابد.
بنابراین همانگونه که برای اداره موفق یک بنگاه، دانش اقتصاد و نحوه عملکرد بازار اهمیت دارد، به همین اندازه اداره شهرها نیاز به دانش اقتصاد دارد. اول از همه سطوح مختلف مدیریت شهری باید به علم اقتصاد شهری قائل باشند و سپس باید برای شناخت و تحلیل پدیدهها و سیاستگذاری در شهر از آن اصول بهره بگیرند.
چالشهایی که امروزه شهرهای بزرگ ایران، خصوصا تهران با آن مواجه هستند، روزگاری در شهرهای بزرگ کشورهای توسعهیافته که مراحل تکامل توسعه شهری را میگذراندند، وجود داشتند اما با شناخت دقیق آن و استفاده از راهحلهای اقتصادی مقتضی توانستند بر آن غلبه کنند. چالشهایی مانند آلودگی، ترافیک سنگین، منظر شهری، کژ کارکردیهای بازار ساختمان و... همه و همه با سیاستگذاریهای صحیح مبتنی بر قیمت، قابل رفع و رجوع است.
یکی از مسائلی که امروزه متوجه شهر تهران است و تبدیل به یک مساله ملی شده، تراکم بیش از حد شهر تهران است. اگرچه جمعیت شهر یک مساله نسبی است که در نتیجه تعاملات بازاری و انتخاب عوامل اقتصادی پدید میآید و کسی به خودی خود نمیتواند ادعا کند شهری بیش از اندازه شلوغ است یا به اندازه کافی شلوغ نیست اما اختلال در بازارها و سرکوبهای قیمتی میتواند منجر به رشد ناهمگون شهری شود، بهطوری که جمعیت آن نسبت به ظرفیت آن بیش از حد افزایش یابد.
یک معیار برای شناسایی رشد ناهمگون شهر بررسی توزیع جمعیت در بزرگترین شهرها در سیستم شهری است. بهطوری که اگر رشد شهرها متوازن باشد باید جمعیت بزرگترین شهر حدود دوبرابر دومین شهر و سه برابر سومین شهر و چهار برابر چهارمین شهر باشد و به همین ترتیب این نسبت ادامه یابد. مثلا در ایالاتمتحده، شهر نیویورک با 5/ 8 میلیون جمعیت دوبرابر شهر لسآنجلس بهعنوان دومین شهر بزرگ ایالاتمتحده جمعیت دارد. به همین ترتیب نسبت جمعیت این شهر به شهر شیکاگو بهعنوان سومین شهر، 3 برابر است و برای چهارمین شهر و پنجمین شهر (هوستن و فیلادلفیا) به ترتیب 4 و 5 برابر است. اما وقتی به آمار مربوط به شهرهای ایران نگاه میکنیم میبینیم جمعیت تهران حدود 3 برابر شهر مشهد، بهعنوان دومین شهر و 5 برابر شهر اصفهان، بهعنوان سومین شهر است. بنابراین اگرچه شهر تهران از نظر مطلق جمعیت نسبت به بسیاری از کلانشهرهای دنیا جمعیت کمتری دارد اما به دلیل توزیع نامناسب جمعیت میتوان گفت که رشد این شهر ناهمگون بوده و غیرمتوازن رشد کرده است، به همین علت بسیاری از ساکنان شهر تهران نسبت به افزایش بیرویه جمعیت این شهر معترض هستند و افزایش آن را بیش از ظرفیت شهر میدانند.
اما چه چیزی باعث رشد ناهمگون شهر تهران شده است؟ در پاسخ باید به این جمله معروف اشاره کرد که چیزی به نام ناهار مجانی وجود ندارد؛ یعنی هر چیزی هزینهای دارد. اگر در شهر تهران جذابیتهایی مانند دسترسی، اشتغال، درآمد، نوآوری، آموزش، فرصتهای پیشرفت و هزاران کالا و خدمات متنوع دیگر وجود دارد که در سایر شهرهای ایران نیست، این جذابیتها هزینهای دارد که ساکنان شهر تهران باید بهای آن را بپردازند، حتی اگر پرداخت آنها غیرنقدی باشد.
شاید این مساله با بیان یک مثال واضحتر شود. کالایی را در نظر بگیرید که قیمت بازاری آن 100 تومان است. حال اگر سقف قیمتی برای این کالا تعیین شود یا به هر دلیلی از جمله اخلال در بازار، مبادله کالا در این قیمت امکانپذیر نباشد، در این صورت تولید و فروش این کالا برای تولیدکننده سودآور نیست و قانون عرضه و تقاضا این انگیزه را در تولیدکننده ایجاد میکند که یا از مقدار هر واحد کالا بزند یا کیفیت آن کالا را بکاهد.
در شهرهای بزرگ دنیا که این امکانات و جذابیتها در آن برقرار است، ساکنان بهای این جذابیتها را با هزینههای بالای زندگی پرداخت میکنند بهطوری که مثلا هزینه زندگی در شهرهایی ماند توکیو، نیویورک یا دوبی بسیار بالا است اما در شهرهایی که نظام بازار در آن ضعیف است و ساز و کار قیمت بهخوبی کار نمیکند یا ساکنان قیمت واقعی خدمات شهری را پرداخت نمیکنند، ساکنان آن بهای این جذابیتها را باید با آلودگی هوا،آلودگی صوتی، اتلاف وقت در ترافیک، پدیده حاشیهنشینی و سایر مشکلات شهری پرداخت کنند.
یک مثال دمدستی متروی تهران است. کسانی که از متروی تهران استفاده میکنند یکچهارم قیمت واقعی آن را هم پرداخت نمیکنند. در واقع ارزش بازاری خدمات مترو بیش از قیمتی است که بلیت آن فروخته میشود. به همین خاطر متروی تهران خصوصا در ساعات اوج دچار ازدحام میشود و بسیاری از افراد بهخاطر ازدحام بیش از حد مترو، سایر شیوههای سفر را ترجیح میدهند. در حالی که اگر قیمت مترو واقعی شود، بسیاری از سفرهای غیرضرور حذف میشود و تقاضای سفر با مترو بهینه میشود. شایان ذکر است قیمت بلیت مترو در شهر دوبی بین 5 تا 10 درهم است (حدود 5 تا 10 هزار تومان) و این داستان برای سایر کالاها و خدمات شهری از جمله مسکن، خوراک، پوشاک، مالیات و... وجود دارد بهطوری که بسیاری از شهرهای همسطح تهران دارای هزینه زندگی بسیار بالاتری نسبت به تهران هستند و این ارزانبودن برای تهران نه یک نقطه قوت بلکه یک نقطه ضعف است چراکه شهروندان بهای آن را با جان خود پرداخت میکنند.