دکتر امیرحسین خالقی
فارغالتحصیل سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4035 نوشت:
نقل کردهاند که از مارتین هایدگر، فیلسوف نامدار آلمانی قرن بیستم که سابقه هواداری از نازیها را داشت، پرسیدند: مردی به بیفرهنگی هیتلر چگونه میتواند پیشوای ملت آلمان باشد؟ او پاسخ داده بود فرهنگ و تربیت مهم نیست، به دستهای جذابش نگاه کنید. مرد فیلسوف جذابیت شخصی پیشوا و قدرت خیرهکنندهاش در بسیج تودهها را میپسندید. این اهمیت به ویژگیهای فردی اهل سیاست تنها منحصر به او نبود، برای بسیاری از مردم همچنان این معیارها اهمیت فراوانی دارد. در دموکراسیها که بسیاری از سیاسیون باید تن به انتخاب عمومی بدهند، شاید نقش خود فرد و جذابیتهای شخصیاش بیشتر هم بهچشم بیاید. آنها سعی میکنند با تبلیغات و معرفی مناسب سهم بیشتری از رایها را به سمت خود سرازیر کنند.
مناظرههای انتخاباتی را هم کم و بیش در همهجای دنیا باید در سیاق بازاریابی سیاسی فهمید؛ نمایشی است برای تحریک احساس مخاطب و نشاندادن قدرت شخصی نامزدها. شوخی است تصور کنیم قرار است برنامههای آنها ارائه و نقد علمی شود. مناظره البته چیز بدی نیست، مشروط بر اینکه کارکرد آن را بدانیم. سیاست جنبهای نمادین هم دارد و مقامات عالی دولتی به نوعی نماد و نشانه ملت نیز بهشمار میآیند، پس شهروندان میخواهند قابلیتهای شخصی آنها را هم در برخورد با رقبا ببینند. شاید بتوان این را نسخه رقیقشده نبرد مدعیان تاج و تخت در دوران قدیم دانست. این جنبه نمادین آنقدر پررنگ است که حتی در روانشناسی سیاسی میخوانیم برای کودکان که درکی از مفهوم انتزاعی دولت ندارند، در مراحل آغازین رشد و جامعهپذیری شخص رئیسجمهور با دولت یکی فرض میشود و نخستین تجربه سیاسی کودک بهحساب میآید. بهدلیل همین جنبه نمادین است که مشاوران رسانهای به نامزدها توصیه میکنند از نگاه به دوربین و رو به مردم صحبت کردن، استفاده موثر از زبان بدن و لبخند زدن غافل نشوند و یادشان باشد که در مناظره «چگونه گفتن» از «چه چیز گفتن» مهمتر است. مناظره جای شناخت توانمندی اجرایی و قوت وعدههای نامزدها نیست.
در مناظره نخست نامزدهای ریاستجمهوری سال 96 هم مضمونهایی از قبیل اشتغال و حاشیهنشینی، عدالت اجتماعی، محیط زیست، مسکن و بوروکراسی دولتی مورد بحث قرار گرفت، چنانکه میشد انتظار داشت برنامه مشخصی ارائه نشد، قرار هم نبود چنین شود. پاسخها بهطور کلی حول اهمیت توجه به حقوق مردم و کرامت انسانی آنها و مواردی از این دست دور میزد و از برخی راهکارهای کلی هم سخن گفته شد. ایجاد اشتغال و بهبود عدالت اجتماعی در گفتوگوی نامزدها بیشتر تکرار شد و چندبار به شکلهای گوناگون به آن پرداختند. اما وقتی برخی از نامزدها از ایجاد شغل و کاهش بیکاری صحبت میکردند، آنچه به ذهن میآمد استخدام افراد در ادارههای دولتی یا تاسیس مجتمعهای دولتی بزرگ نظیر پتروشیمی بود که بخشی از لشکر بیکاران را مشغول کند. علم اقتصاد به ما آموخته است دولتها برای مداخله در اقتصاد و کارفرما بودن گزینه خوبی نیستند و حاصل چنین طرحهایی در بیشتر موارد چیزی جز کاهش کارآیی اقتصاد و افزایش هزینه فرصت نیست، در واقع تعداد محدودی افراد شاغل میشوند و به هزینه بقیه مردم حقوق میگیرند. اما راهکار اصولیتر این است که دولتها بستر نهادی و قانونی مناسب را برای شهروندان فراهم کنند و با حذف مقررات دست وپاگیر و موانع اداری، راهاندازی و اداره کسب و کارها را آسان کنند. راه دوم هرچند کارآمدتر است، چندان جلب محبوبیت نمیکند و در مناظره نیز بعید است این واقعبینی بهکار نامزدها بیاید. از این روست که میبینیم کار شبیه مزایدهای میشود که همه سعی میکنند تعداد شغلهایی را که بناست ایجاد کنند بالاتر ببرند که البته معلوم نیست آن اعداد نسبتی با واقعیت داشته باشند. در زمینه عدالت اجتماعی هم حرف از بالا بردن پرداختیهای دولت و یارانهها بود، در اینجا هم بیشتر نامزدها خواستند نشان دهند اگر از اغنیا بگیرند و به فقرا بدهند و یارانه آسیبپذیرها افزایش یابد، فاصله طبقاتی کمتر و عدالت برقرار میشود. با این حال روشن نبود که این قبیل «اعانههای دولت به فقرا» بناست از کدام منبع تامین و چگونه بهصورت «عادلانه» تقسیم شود. پخش مستقیم عایدات نفت میان مردم البته در جاهایی اجرا شده است، ولی در کنار مزایا، چالشهای بسیاری هم بر سر راه اجرای آن هست که کسی از آنها سخن نگفت.
این البته غریب نبود، چنانکه گفته شد کارکرد مناظره ، نمایش قدرت و جلب محبوبیت است، خطاست آن را فرصتی برای بحث و عیارسنجی برنامهها بدانیم. ارزیابی واقعبینانه زمانی ممکن است که احزاب با رویکرد و خط فکری مشخص نامزدها و برنامههای خود را به جامعه عرضه کنند و این برنامهها میان گروههای مختلف به بحث و نقد گذاشته شود. بدون وجود نهادهای مدنی و تشکلهای سیاسی قدرتمند نمیتوان انتظار گفتوگوی سازنده میان شهروندان و سیاستمداران را داشت و بعید است از نمایشهای مناظرهای به قضاوت مناسبی رسید. با این حال مناظره اخیر یک ویژگی جالب هم داشت.
صحبت از اقلیتی چند درصدی شد که حقوق اکثریت را پایمال میکنند و از رانت و مواهب قدرت بهره مندند، چنین سخنانی البته برای مردم عادی در همه جا جاذبه دارد اما باید مراقب بود که این کار مصداق «بر سر شاخ نشستن و بُن بریدن» نباشد. زمانی مخاطبان چنین ادعاهایی را جدی میگیرند که مدعی به اندازه کافی دور از ساختار قدرت غالب به نظر برسد. اگر نامزدی که مدتها در سطوح بالای قدرت سیاسی حضور داشته است، ناگهان نزدیک انتخابات به فکر افشاگری درباره مافیاهای قدرت بیفتد، عجیب نیست که سخنان او را ترفندی تبلیغاتی برای جلب رای تلقی کنند. هرچند پوپولیسم به معنای شوراندن اکثریت علیه اقلیت و بهرهبرداری سیاسی از شکافها، در بالا رفتن از نردبان قدرت موفق عمل میکند، ولی اکنون کار سادهای نیست. با وجود رقبا! حتی در دادن وعدههای مردم پسند هم باید خلاقیت به خرج داد و روشهای کهنه را دور ریخت.
گفتهاند که در حال و هوای انقلاب اکتبر روسیه، شخصی با یک مدال سلطنتی بر سینه مشغول سخنرانی انقلابی برای جمعیت بود. او با شور و حرارت فراوان از لغو امتیازات افراد ویژه دفاع میکرد و خواهان برچیدن تمام و کمال بساط نظام سلطنتی پیشین بود. صحبتهای او با این ظاهر مضحک صحنه غریبی را به وجود آورده بود و در آخر یکی از حاضران از او پرسید: اگر این طور است، پس چرا خودت آن مدال را به سینه آویزان کردهای؟ او هم گفته بود: این مدال فرق میکند و بهدلیل خدمات فراوان و شایستگی شخصیام به من اعطا شده است! با این پاسخ او شلیک خنده جمعیت هم بلند شده بود.