دکتر علیاصغر سعیدی
جامعه شناس
در روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 4035 نوشت:
در مورد مناظره جمعه گذشته و مباحث مطرح شده در آن باید بیان کرد که این مناظره درنظر داشت بیشتر تمرکزش پیرامون مسائل اجتماعی باشد. بیشک مباحث مرتبط با مسائل اجتماعی در کشور ما یک موضوع مهم است که از جمله آن میتوان به مسائل رفاهی اشاره کرد. برخلاف کسانی که ابراز میکنند مناظره از مسیر اصلی خارج شد و به سمت مسائل اقتصادی گرایش پیدا کرد، معتقدم در تحلیل مسائل اجتماعی روی دیگر سکه سیاستهای اقتصادی است.
در مبارزات انتخاباتی در اکثر کشورهای جهان در اولین مناظرهها معمولا کاندیداها به سرعت برنامههای خود را اعلام میکنند که از جمله آنها، برنامههای حمایتی است. برخی از کاندیداها از جمله آقای جهانگیری و روحانی سعی کردند تا اندازه زیادی به نکاتی که سایرین مطرح کردند پاسخ بدهند. از این جهت میتوان گفت که محور مناظره به طرف مسائل اصلی جامعه پیش رفت و آن مسائل مربوط به فقر و نابرابری است. با توجه به تخصص بنده که مسائل رفاهی است به نظرم موضعگیری و برنامههای حمایتی که برخی کاندیداها مطرح کردند، برنامههایی نشدنی است و خود آقایان هم به آن آگاه هستند، ضمن اینکه بهراحتی میشود این وعدهها را انجام داد یا نداد. مثلا سه برابر کردن یارانهها را میتوان به یک برنامه دقیق منوط کرد و همچنان این قول را تجدید کرد، ولی در هرصورت حداقل در دو سال اول امکانپذیر نیست، زیرا روند جمعآوری اطلاعات بسیار زمانبر است. اطلاعات ما نشان میدهد که این برنامه به احتمال بسیار زیاد شدنی نباشد زیرا دهکها دارای فاصله کم و به صورت موازی با یکدیگر هستند که کارشناسها کمتر به آن توجه میکنند. البته از سوی برحی مراکز پژوهشی اقدامات کارشناسی صورت پذیرفته است که نشان میدهد حذف برخی دهکها تا چه حد کار دشواری است. به هرصورت با حذف یک دهک است که میتوان به دهک دیگر مبلغ بیشتری پرداخت کرد. نکتهای که هست اینکه اگر دهکهای پایین را یارانه شان را سه برابر کنیم، این دهک به دهکهای بالاتر منتقل شده و دهکهای بالاتر به پایین جابهجا میشوند. نزدیکی دهکها به همدیگر یکی از مشکلات افزایش یارانه است.از نظر من این دو بزرگوار که کارشناسهای متبحری هم در کنارشان ندارند، باید بستههایی براساس نیازهای افراد تهیه و آماده کنند تا بتوانند با کاهش یا حذف یارانه، طبقه بالا به طبقات پایینتر منتقل نشود. انتظار میرود آقای جهانگیری که در جزئیات این مسائل است در این زمینه روشنگری کند که چه مشکلاتی بر سر راه دولت وجود داشت که در زمینه حذف یارانه دهکها نتوانست موفق عمل کند یا اینکه چه موانعی وجود داشته و دارد که به دهکهای پایین نتوانستند یارانه بیشتری پرداخت کنند.
در مورد وعده ارائه شده در زمینه اعطای کمک هزینه به بیکاران هم باید گفت که از این نوع برنامهها در دنیا فراوان است. یعنی در کشورهای مختلف از مکزیک و آمریکای لاتین گرفته تا کشورهای آسیایی مثل هند و بنگلادش میبینید که از این نوع برنامهها زیاد است. حدس بنده این است که در صورت انتخاب شدن آقای قالیباف بهعنوان رئیسجمهوری ایشان خواهد گفت که به تمام بیکارها 250 هزار تومان پرداخت میکنیم و بعد اعلام کنند ما صرفا به کسانی این مبلغ را پرداخت خواهیم کرد که حاضر باشند در مقابل مثلا کاری خدماتی را انجام بدهند. حال آن کاری که به عهده آنها میگذارند انقدر هزینه فرصت و حمل و نقل و سایر هزینههایش زیاد است که از انجام آن منصرف شوند. زیرا منطقا باید چنین سیاستهایی موجب تن پروری نشود و فرد مجبور بهکار کردن بشود. بهعنوان مثال در انگلستان در دوره اول تونی بلر بر اساس برنامهای که از سوی آنتونی گیون طراحی شده بود چند برنامه تامین اجتماعی اجرا شد. اول اینکه کسانی که بیمه بیکاری میگیرند، معادل آن به کارفرماها داده شود تا آنها را استخدام کنند و بیمه شامل حالشان بشود. بعد از مدتی افراد در آن سیستم و نظام اشتغال ترجیح میدادند که بروند به دنبال کار بگردند تا اینکه بیمه شامل حال آنها بشود. اگر برای یک فرد مبلغ 500 هزار تومان هم تعیین کنید و بگویید کاری را انجام بده مانند این است که شما برایش شغلی پیدا کردهاید با حقوق 500 هزار تومان. اما اینکه آقای قالیباف ادعا میکنند که به افرادی که بیکار شدهاند 250 هزار تومان پرداخت میکنیم قطعا امکان ندارد. یکی از دلایل دیگر این است که اولا پرداخت این مبلغ نیاز به هزینههایی دارد که حتما باید مشخص شود از کدام منبع تامین خواهد شد. دوم اینکه آیا با وجود طرح شعار اقتصاد مقاومتی، پرداخت چنین مبالغی موجب بیانگیزگی در قشر غیرشاغل نمیشود؟ در هر صورت حدس بنده این است که این مطلب منوط میشود به انجام کاری و وقتی ببینند که منابع لازم موجود نیست، به نوعی افراد را داوطلبانه از گرفتن این کمک هزینه منصرف میکنند.
در مورد اینکه برخی کاندیداها وعده ایجاد 6 میلیون شغل دادهاند هنوز به صورت دقیق متوجه منظورشان نشدم، ولی ایجاد شغل در این ابعاد و سرعت نیازمند وجود نظام جامع و دولت رفاهی است تا بتواند از طریق استخدام شغل ایجاد کند. قطعا این روش به چرخ دندههای اقتصادی آسیب وارد خواهد کرد و نهتنها کمکی نمیکند، بلکه ممکن است موجب اختلال در بخشهای دیگر نیز بشود. البته بهرغم اینکه در بحث مسکن بهطور دقیق متوجه برنامههای کاندیداها نشدم؛ ولی بهصورت اجمالی میتوان بیان کرد که موضوع مسکن یک بحث بسیار پیچیده است. به شخصه در کشورهای دیگر مشاهده کردهام هر کاندیدا تیمی دارد که مشخصا روی این موضوع مطالعه میکند. گزارشهایی که وزارت راه، مسکن و شهرسازی بهدلیل داشتن کارشناسان خبره منتشر کرده است به خوبی نشان میدهد که طرح مسکن مهر چه از جهت آسیبهای اجتماعی و چه از جهت وجود تقاضا یک پروژه شکست خورده است. اینکه در شرایط کنونی چطور ممکن است که بازار مسکن را دوباره روی ریل رونق قرار داد، به آسانی امکانپذیر نیست. وعدههای دادهشده در این حوزه بیشتر از جنس فریفتن مردم است و با هدف جلب توجه مردم صورت میگیرد.اما در باب انتقاداتی که به آقای جهانگیری و آقای روحانی مطرح میشود، باید گفت که برنامههای مختلفی در حوزه رفاهی میتوان داد که بهعنوان مثال اگر دولت برنامهای در جهت جامع کردن نظام رفاهی ارائه دهد و بخش حمایتی را منسجم کند، بسیار حائز اهمیت است و از طرفی از نیروهای مردمی بیشتر استفاده کند تا منابع طبیعی موجود در بین مردم شکوفا شود.
در انتها نیز بیان این نکته را لازم میدانم که بحث 96 درصد و 4 درصد نباید مطرح شود. 10 دهک درآمدی، دو گروه پایین و دو گروه بالای آن خیلی متفاوت هستند؛ ولی گروههای میانی خیلی به یکدیگر نزدیکند. دهکهای پایین و بالا کاملا رفتار فرهنگی و مصرفی متفاوتی را نشان میدهند. دیدن این گروهها تحت عنوان 96 درصد باعث نادیده گرفتن وجوهات مختلف در آنها میشود. مطرح شدن چنین مباحثی به جز کسب رای هدف دیگری نمیتواند داشته باشد؛ زیرا در جنبش یک درصد در آمریکا، حرکت از دل طبقه متوسط به وجود آمده بود. طرح آقای قالیباف برای نمایندگی 96درصد طرح شده و هدفش انتخاباتی است. آقای جهانگیری فردی بود که از او میتوان بهعنوان برنده مناظره یاد کرد. دلیل آن هم توضیحات ایشان در طول مناظره و فهم درست نسبت به منطق مناظره است.