کتاب اقتصاد ايران: توسعه، برنامه ريزي، سياست و فرهنگ، نوشته دکتر حسين عظيمي به کوشش خسرو نورمحمدي، نشرني، 1391.
دکتر حسين عظيمي آراني در سال 1327 در روستاي آران از توابع کاشان متولد شد. در سال 1344 وارد دوره کارشناسي رشته اقتصاد دانشگاه تهران و در سال 1349 دوره فوق ليسانس اقتصاد با گرايش توسعه را آغاز کرد و مدرک خود را با رتبه ممتاز از اين دانشگاه اخذ کرد. ارتباط علمي ميان دانشگاه هاي تهران و آکسفورد موجب شد تا او به عنوان برترين دانشجو براي ادامه تحصيل بورسيه شود. در اين دانشگاه دورهاي را همانند فوق ليسانس به نام تحقيق علوم اقتصادي که به فلسفۀ اقتصاد و فلسفۀ علوم اجتماعي ميپرداخت گذراند و در سال 1359 دورۀ دکتري رشتۀ اقتصاد توسعۀ اين دانشگاه را با درجۀ عالي به پايان رساند. موضوع رساله او با توجه به علاقهاش به رفع مشکلات فقر مردم کشور «بررسي رابطۀ رشد اقتصادي، توزيع درآمد و فقر با توجه به مسائل ايران» بود. پس از پايان تحصيل با وجود اعطاي کرسي استادي به ايشان، به دليل علاقه به ايران و مردم به کشورش برگشت و تا سال 1368 مسئوليتهاي مختلفي را در سازمان برنامه و بودجه بر عهده گرفت.
دکتر عظيمي علاوه بر تدريس دورههاي دکترا و فوقليسانس در دانشگاههاي تهران، علامه طباطبايي، تربيت مدرس، شهيد بهشتي و...، از سال 1368 عضو هيئت علمي واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي شد. در سالهاي 72-1371 به عنوان استاد مدعو به دانشگاه آکسفورد رفت و به رغم پيشنهاد ادامه کار از سوي آکسفورد،بعد از يک سال به ايران بازگشت. گفته بود: ترجيح دادم به کشور خود بازگردم و در آب و خاک وطنم و در آغوش فرهنگ و فضاي ايراني زندگي کنم.
از سال 1381 به بيماري سرطان مبتلا شده بود و نياز به استراحت داشت ولي بر خلاف توصيۀ پزشکان، دوستان و خانواده به عنوان معاون سازمان مديريت و برنامهريزي و رئيس مؤسسۀ عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامهريزي مشغول به کار شد. او اعتقاد داشت بايد چشمانداز مشترکي از توسعه يافت. چشم اندازي که اکثريت قريب به اتفاق جامعه آن را پذيرفته باشند؛ لذا اقدام به برپايي «همايش چالشها و چشماندازهاي توسعۀ ايران» با مشارکت سازمانها، مراکز تحقيقاتي و انديشمندان مختلف نمود و در حال تدوين برنامه چهارم توسعۀ اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي کشور، در 18 ارديبهشت ماه سال 1382 در سن 55 سالگي، وفات يافت.
براي معرفي انديشههاي علمي شادروان عظيمي در اين مجموعه 46 اثر ارايه شده است که ميتواند تا حدي مبين ويژگيهاي وي باشد. مرحوم عظيمي شخصيت انساني برجسته و خصوصيات ممتازي داشت، که شناخت آنها ميتواند به شناخت علمي از او نيز کمک کند. عظيمي به کاربردي و بوميکردن علم اقتصاد توجه و اهتمام داشت، شخصيتي مسئوليتپذير و اخلاقگرا بود. با ديگران مهربان و صميمي برخورد ميکرد و در عين حال روحيهاي دل پذير و اميدوار داشت. ساده بود و ساده صحبت ميکرد، گرم و صميمي، و اخلاق پاک و خودماني سنتي روستايي را حفظ کرده بود. تا زمانيکه بحث علمي را آغاز نميکرد، نميشد در پوشش، رفتار و گفتارش اثري از جايگاه علمي و مقام و غيره ديد و حتي هنگام بحث نيز صميمانه برخورد ميکرد. عليرغم جايگاه استادي، سوابق و توان بالاي علمي هميشه به بحثهاي اقناعي روي ميآورد و ساعتها براي مخاطبين و دانشجويانش عاشقانه وقت ميگذاشت تا پاسخي قانع کننده و علمي ارائه کند. دغدغۀ توسعه کشور و منافع اجتماعي آن بر منافع شخصي او سايه انداخته بود.
برخي ويژگيهايي شخصيتي عظيمي از زبان آشنايان و دوستانشان به دين نحو بيان شده است: دکتر عباس عصاري از خويشاوندان ايشان که توصيه کرده بود، مسئوليت در سازمان مديريت و برنامه ريزي وقت را نپذيرند، در جواب شنيده بود: «فکر ميکنم چون با توجه به بيماريم زمان محدودي براي خدمت در اختيار دارم، حيفم ميآيد که از اين زمان استفاده نکنم. راز عظيمي اين است که بيش از هر چيز يک فرد ايراني بود و برايش ايراني کشاورز يا سياستمدار تفاوتي نميکرد. تواضع و فروتني دکتر نسبت به همه زبانزد بود». «دکتر عظيمي ثمره محيط مناسب علمي بود و يک خصلت انساني ويژه و برجسته نيز داشت که من در کمتر انساني ديدم، و آن خصلت اين بود که در طول بيستوپنج سال آشنايي من با وي، هرگز نشنيدم کسي را با صفات منفي ياد کند[1]».
«از نظر شخصيتي انساني وارسته، سليمالنفس و صميمي بود. تقاضاي علمي و پژوهشي افراد و مؤسسات را به آساني ميپذيرفتند. در همه احوال، تواضع علمي وي مانع ميشد که کوچکترين انتظار را از قدرداني نسبت به خدماتشان حتي در حد يک تشکر ساده داشته باشند. با وجود ردههاي بالاي علمي و سوابق درخشان خدمت به جامعه، ادعايي نداشتند و براي خود ردهبندي، حريم و حدود، مدرک و شخصيت ويژه اي از اين بابت قائل نبودند.»[2]
عظيمي ميگويد: «با توجه به علاقه به حل مسائل جامعة ايران است که سالهاي طولاني از عمر خود را به تحقيق و بررسي در مسائل اقتصادي کشور گذراندهام و هيچگاه نيز ”علم براي علم" برايم مطرح نبوده است. هنوز هم حداقل براي من، اگر علمي با نام علم اجتماعي هست، اين علم به خاطر اجتماع است و بس»[3].
اعتقاداتي که در تلاش پژوهشي خود طي چند دهة گذشته برايم شکل گرفته، بر اين باورم ميدارد که حداقل در علوم اجتماعي بحث ”پيگيري علم به خاطر علم" بحثي سازنده نيست. علم اجتماعي، اگر علم باشد، براي اجتماع است.
نگرش علمي عظيمي:
دکتر حسين عظيمي به عنوان اقتصاددان توسعه، با ارايه تحليلهايي متفاوت اقتصادي و نيز فرهنگي، اجتماعي، سياسي و غيره شناخته شده است. البته عظيمي داراي يک مکتب و چارچوب فکري است که با شناخت آن بهتر مي توان به چرايي تحليل و نتيجه گيري هايش پي برد. اگرچه توصيف روششناسي او نيازمند توضيحات زيادي است، اما جهت استفاده خوانندگان محترم خلاصه چارچوب مکتب فکري ايشان، به شرح زير ارايه مي شود:
1. شناخت دنياي صنعتي و روند تحولات آن بر مبناي الگوي تمدن سازي (توسعه)
عظيمي تحولات اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي دنياي صنعتي و تئوريهاي علمي ذيربط را خوب ميشناخت و بر ماهيت و روش علم اقتصاد به عنوان يک علم اجتماعي تسلط داشت. در همين رابطه معتقد بود که دنياي صنعتي با تحولات فرهنگي با يافتن بينش و بصيرتي جديد، بذر اوليه يک دوران تاريخي جديد و به عبارتي تمدن جديد صنعتي يا توسعه را کاشته است. عظيمي معتقد بود که ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي تمدن قديم و سنتي بشر بر دو مبناي سنت و فرمان استوار بوده است. يعني براي مثال هرجا توليدي، فرهنگي و يا غيره وجود داشته يا ناشي از سنتهاي به ارث رسيده از هزاران سال گذشته بوده يا در غير اين صورت شخصي، بزرگتري يا کسي بوده که فرماني صادر مي کرده است. رنسانس در حقيقت محوريت آن ساختارها را با محورهاي زير جابجا کرد و تمدن جديد صنعتي يا توسعه بر اساس اين بينش، بصيرت و محورها به بار نشست:
• • محوريت انسان باوري: انسان باوري به اين معنا که بايد اصالت انسان پذيرفته شود و شرايط تحقق نيازهاي تک تک انسانهاي جامعه (تأمين، امنيت و هويت) فراهم شود. اين بينش جديد به نوبه خود باعث شد تا ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي تمدن جديد تغيير يافته و متناسب گردد.
• • محوريت علم باوري: «دوران تمدن جديد صنعتي يا توسعه از روزي شکل گرفت که انسان درک کرد در کنار معرفت عرفاني، فلسفي و اخلاقي ميتواند از معرفت تجربي (علم و فن) نيز استفاده کند و در نتيجه ظرفيت عظيمي بدست آورد... حدود 350 سال طول کشيد تا دنيا اين پديده را پذيرفت و دروني کرد. يعني از سال 1750 ميلادي سازگاري فکري نهادها و سازمانها با اين تمدن و انديشه و بصيرت جديد آغاز شد...»[4]
بر اين اساس، عظيمي توسعه را به معناي دوران تمدن جديد بشري ميداند و تعاريفي به شرح زير از آن ارايه مي کند: «فرآيندي که طي آن جامعه را از يک دوران تاريخي به دوران تاريخي بعدي منتقل ميشود.». «بازسازي تمامي نهادهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي يک جامعه بر اساس يک انديشه و بصيرت محوري جديد»، توسعه يعني «مرگ نظام کهن تاريخي و تولد نظامي نو»، توسعه به مفهوم اختلاف نحوه زندگي در دو دوران تاريخي است و «داستان توسعه اقتصادي، داستان تحول تاريخي است، بنابراين نبايد توسعه را با شاخصهايي مانند درآمد سرانه و شکاف بين توليد کشورهاي توسعه نيافته و توسعه يافته تعريف کرد. توسعهنيافتگي به تحول دوران تاريخي بشر مربوط ميشود، يک تحول جديد و يک دوران تاريخي جديد به وجود آمده است. آنان که توانستهاند در گذر به دوره جديد موفق باشند، توسعه يافتهاند و آنان که نتوانستهاند اين توفيق را به دست آورند، به اندازه يک دوران تاريخي از حرکت بشريت عقب ماندهاند».
2- شناخت اقتصاد ايران و روند تحولات آن از ديدگاه تمدن سنتي و تمدن جديد صنعتي
عظيمي مطالعات مناسبي در مورد تحولات،عوامل و ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي کشور داشت. او با شناخت سير تحول و قانونمنديهاي جوامع صنعتي، شرايط ايران را در قالب يک جامعه درحال گذر از تمدن سنتي قديم به جديد بررسي کرده است.
3- ارائه راهکار براي حرکت اقتصاد ايران از تمدن قديم به تمدن جديد با تاکيد بر محوريت تحول فرهنگي
عظيمي ضمن بررسي شرايط و قانونمندي هاي اقتصادي-اجتماعي ايران، به دنبال پاسخ اين سؤال بود که آيا قانونمنديها و عوامل موثر توسعه يا تمدن سازي جديد در شرايط «متفاوت در حال گذر ايران» همان نتايج را به ارمغان خواهد آورد يا خير؟ «معتقد بود هر تحليل موضوعي بايد با منطق اقتصاد ايران سازگاري داشته باشد، تحليلهاي صرفاً تئوريک جز تلف کردن وقت و انرژي دستاورد چنداني ندارد، از سوي ديگر براي توسعه راه ميانبر وجود ندارد.[5]». با مطالعه نظريات عظيمي در مجموعه حاضر با تعداد زيادي از مفاهيم نو، روابط بديع، قانونمندي ها و کاربردها آشنا ميشويم.
عظيمي در نوشته هاي خود تلاش موثري کرد که نشان دهد وضع گذشته، حاضر و آينده ايران را بايد در بستر تمدن جديد بشري ديد و تفسير کرد. ميگويد:«همه کشورهاي توسعه يافته در دو خصيصه مشترکند که ما هم براي توسعه، بايد در اين زمينهها با آنها مشترک باشيم، اولاً فرهنگشان علم محور است ثانياً فرهنگشان انسان محور است؛ و بحث توسعه اساساً جايگزيني اين انديشهها است، نه چيز ديگر».«در تمدن جديد اصل بر برابري، آزادي و اصالت فرد است و هويت يگانه هيچ
انساني نبايد مورد تهاجم قرار گيرد. اگر اين تهاجم صورت گيرد، تمدن جديد قابل ساخته شدن نيست. ظرفيت تمدن جديد متکي بر تکتک انسانهاست. يعني اگر ما بتوانيم شرايط شکوفايي تکتک انسانهايمان را فراهم کنيم، توسعه در کشور ما هم اتفاق خواهد افتاد و اگر نتوانيم، اتفاق نخواهد افتاد. »[6]
«عظيمي اعتقادي به علم اقتصاد واحد نداشت و معتقد بود که علم اقتصاد در کشورهاي در حال توسعه (در حال گذر) همان اقتصاد توسعه است و تدريس نظرات غير توسعه اي کشورهاي غربي براي کشورهاي در حال توسعه کاربرد ندارد. از اين رو، وي معتقد بود که بايد از نظرات شکل گرفته در غرب استفاده کرد ولي بايد آنها را بومي و توسعهاي کرد. بسياري از تئوريهاي غربي نامناسب هستند که بايد کنار گذاشته شوند. در اين خصوص مهارت دکتر عظيمي در الک کردن انديشههاي علمي بود.
وي به خوبي در انطباق دادن نظريات انديشمندان توسعه در بعد از جنگ جهاني دوم با شرايط اجتماعي- اقتصادي ايران مهارت داشت و به خوبي عدم تطابق بسياري از نظريات را بيان ميکرد.»[7]
در رابطه با الگوي تمدن اسلامي ايراني مي گويد: "تمدن جديد بشري يعني تمدن صنعتي با حذف دو انديشه فرمان اشرافيت و سنت و ايجاد دو انديشه محوري انسان باوري و علم باوري بنيان يافته است. تمدن اسلامي نيز در آغاز ظهور دين، با يک انديشه متفاوت با انديشه اشرافيت شروع شد و اساسش اين بود که انسانها هر کدام اصالت داشته و چيزي از وجود خدا در آنهاست و همين موجب ميشود تا همه با هم برابر شوند. وجود چند انديشه اينگونه، پايگاه يک تمدن عظيم بود و تمدن اسلامي زماني سقوط کرد که اين انديشهها نيز سقوط کردند. وقتي ما به دين خودمان اسلام نگاه ميکنيم، مشهور است که اولين مبارزه اسلام با اشرافيت بوده است. يعني دين اسلام در ابتدا اولين چيزي که مطرح ميکند برابري انسان است و هيچگونه برتري به هيچ قشر و آدمي نميدهد. فقط بحث تقوي مطرح است و جز اين نيست. تمدن اسلامي که ساخته شد بر اساس همان انديشه برابري بود. تمام مخالفتهايي که با اسلام شکل گرفته از صدر اسلام ناشي از اين بود که نهادهاي صدر اسلام، نهادهاي غير اسلامي آن موقع متکي بر اشرافيت بود. اسلام به اين معني اصلاً در حقيقت محوريت توسعه را مطرح ميکند."[8]
عظيمي در بررسيهاي خود با توجه به منابع و شرايط، امکان ساختن تمدن جديد ايراني براي سومين بار را، ممکن و سهلتر از بسياري کشورها دانسته و در مقالات متعدد خود احياي تمدن ايراني جديد را ممکن و مشروط بر احياي انديشههاي محوري اسلام که همان انديشههاي محوري تمدن جديد صنعتي هستند، ميداند. او معتقد است، آينده توسعه کشور ميتواند پرپيچ و خم باشد (مانند کشورهاي اروپايي با تاکيد بر محور سرمايه گذاري فيزيکي) و نيز ميتواند مانند ژاپن (با تاکيد بر محور سرمايه انساني با روش فرهنگي) از مسيري کوتاه و بدون بحرانهاي شديد باشد؛ لذا عظيمي محور توسعه را تحول فرهنگي ميداند. او معتقد است شخصيت اجتماعي انسانها عمدتاً در دوران 5 تا 15 سالگي ساخته ميشود؛ لذا او همواره بر نقش دوران ابتدايي و راهنمايي بر دروني کردن محورهاي تمدن سازي جديد يا توسعه تاکيد دارد تا جايي که معتقد است روزي توسعه ايران شروع خواهد شد که از مدارس ابتدايي فرهنگ سازي را آغاز کنيم.
دلايل و روند تدوين کتاب :
شناخت آراء و نظرهاي دانشمندان جامعه يکي از راههاي گسترش علم و دانش است و راه را براي انديشمندان ديگر جهت استفاده بهتر از اين نظريات و تکميل آن براي حل مسائل جامعه هموارتر ميکند. مرحوم دکتر حسين عظيمي متخصص اقتصاد توسعه، يکي از دانشمندان معاصر ما است که برآمد ويژگيهاي شخصي و علمي او باعث شده که در طيف وسيع اقتصاددانان قبل و معاصر او کسي تا به اين پايه از تخصص و اقبال نزد عموم، متخصصان اقتصاد و غير اقتصاد، مديران و دولت مردان دست نيابد.
مرگ ناگهاني او باعث شد تا بسياري از آثار اين نظريهپرداز توسعه کشور فرصت انتشار نيابد؛ و از اينرو مشاهده کردم عليرغم علاقه و استفاده متخصصان از نظريههاي عظيمي، چارچوب مکتب فکري، روششناسي و ديدگاههاي او براي اکثر اين علاقمندان و منتقدان به دليل عدم دسترسي به مجموع آثار عظيمي،ناشناخته مانده است؛ لذا تصميم گرفتم با توجه به لزوم آشنايي کاملتر جامعه علمي با نظريهها و چارچوب دانش توسعه به عنوان مهمترين نياز کشور و نيز حق استادي، سابقه دوستي و همکاري و علاقهام، به تدوين و ارايه مجموعه آثارشان بپردازم.
خانواده مرحوم دکتر حسين عظيمي تصميم داشت اين کار را به مرجعي رسمي و تخصصي بسپارد، لذا در تابستان سال 1383 مجموعه کتابخانه شخصي و آثار دکتر حسين عظيمي طي توافقنامهاي براي تدوين و انتشار در اختيار سازمان مديريت و برنامهريزي وقت قرار گرفت. ولي تغييرهاي بعدي اين سازمان باعث متوقف شدن کار شد. فقدان مرجعي موثر براي ادامه کار، باعث شد تا تصميم گرفته شود در حد وسع خود، بخش اول اين مجموعه را تدوين کنم. اين مجموعه بالغ بر 8000 عنوان مطلب شامل کتاب، پاياننامه، نشريه، تحقيق، دست نوشته، گزارش، اظهارنظر، يادداشت، نمودار و ... بود. بررسي اين آثار از سال 1384 تا 1388 منتج به انتخاب مجموعه حاضر در ميان حدود 500 اثر شخصي ايشان شد. در بررسي اين مجموعه مشخص شد که دکتر عظيمي نگاهي جامع به مجموعه ساختارها و عوامل اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي کشور و جهان داشته، به طوري که به بيش از 100 عامل، ساختار، نهاد، مسئله و ... اصلي حوزههاي فوق بطور مبسوط پرداخته است.
سرانجام 46 اثر مهمتر از ميان حدود 500 اثر را براي کتاب «اقتصاد ايران: توسعه، برنامه ريزي، سياست و فرهنگ» انتخاب کردم. اين مجموعه با توجه به شاخصهايي همچون آماده بودن، تکراري نبودن، حجم مطلب، فضاي موجود کتاب و ...انتخاب شدند. ويرايش انجام شده و نيز عناوين با رعايت حفظ اثر اصلي انجام شد. بسياري از مطالب مهم و ضروري همچون ميزگردها، گزارشهاي طولاني، طرحهاي تحقيقاتي، مقالههايي که بخشي از آن تکراري بود، بسياري از مطالب چاپ شده قبلي و... امکان چاپ نيافت. اميدوارم امکان تدوين، تأليف و چاپ ساير مطالب مرحوم عظيمي، به همت علاقمندان توسعه ايران فراهم شود.
خوانندگان گرامي و علاقمند به رشد و توسعه و پيشرفت کشور در بخش عمده اين کتاب با تعاريف، مفاهيم، شاخصها، کارکردها، چارچوبها و قانونمنديهاي تمدن سازي جديد يا توسعه ايران با بياني ساده و روان مواجه ميشوند.
با درخواست رحمت از خداوند مهربان براي روح مرحوم دکتر حسين عظيمي، اين کتاب به معلمان دوران فرهنگ سازي يعني دوران ابتدايي و راهنمايي به ويژه کلاس اول ابتدايي که پايه توسعه فرهنگ محور ايران هستند، تقديم ميشود.
خسرو نورمحمدي
مرداد ماه 1390
________________________________________
[1] دکتر بايزيد مردوخي
[2] دکتر يداله دادگر
[3] حسين عظيمي، ايران امروز در آينه مباحث توسعه، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378، ص 13.
[4] دکتر حسين عظيمي، توسعه و دولت، سخنراني و پرسش و پاسخ در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي، 21/2/1373.
[5] دکتر محمدسعيد نوري نائيني
[6] حسين عظيمي، ايران امروز در آينه مباحث توسعه، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 51.
[7] دکتر مرتضي ايمانيراد
[8] حسين عظيمي، انسان باوري، خرد باوري، دين باوري، همايش توسعه استان گيلان، 1377.
منبع: خبر اقتصادی