سید امیررضا خسروشاهی
دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه نورثوسترن
شکی نیست که افزایش قیمت بنزین به هزار تومان باعث افزایش هزینه خانوارها، بهخصوص خانوارهای شهری که از خودرو شخصی استفاده میکنند خواهد شد. اما تکنرخی کردن قیمت سوخت و بالا بردن و نزدیک کردن آن به هزینه «واقعی» استفاده از سوختهای فسیلی، اگر با شفافیت در زمانبندی و اقدامهای مکمل حمایتی همراه باشد، سیاستی کاملا قابل دفاع است. دلیل اصلی آن هزینههای مستقیم و غیرمستقیم گزافی است که یارانههای انرژی و سوختهای فسیلی بهطور خاص، تحمیل میکنند. مطالعه جدیدی که توسط صندوق بینالمللی پول انجام گرفته تخمین میزند که حذف کامل یارانههای انرژی و مالیات بستن بر سوختهای فسیلی، باعث خواهد شد تا مرگومیر ناشی از آلودگی هوا به نصف برسد و تصاعد کربن به اندازه یکپنجم کاهش یابد.
بهعلاوه دست دولتها برای کاستن از سایر مالیاتها یا افزایش مخارج سودمندتر بسیار بازتر خواهد شد.
از طرف دیگر مطالعه فوق نشان میدهد مجموع هزینههای «مستقیم» و «غیرمستقیم» ناشی از یارانه انرژی، ممکن است بسیار بیشتر از آنچه پیشتر تصور میشد باشد. در محاسبات جدید صندوق بینالمللی پول بهجز هزینه ناشی از تفاوت قیمت یارانهای با قیمت آزاد انرژی که معمولا به عنوان هزینه این یارانهها در نظر گرفته میشود، هزینههای استفاده از سوخت فسیلی بر محیط زیست و سلامت شهروندان نیز وارد شده است؛ هزینههایی همچون راهبندانهای خیابانی، مرگومیر زودرس بر اثر آلودگی هوا، هزینههای بلندمدت گرمایش زمین و تاثیرات آن بر شکلگیری تغییرات آبوهوایی در قالب توفانها یا سیلهای سهمگین ناشی از آن. هفتهنامه«اکونومیست» در مقالهای که با عنوان «یک اشتباه پرهزینه» اخیرا با ارجاع به این مطالعه صندوق بینالمللی پول منتشر کرده، «پرداخت یارانه به انرژی» را بهمنزله «دورریز پول» دولتها و مشارکت در «پختن سیاره زمین» دانسته است. این مقاله با ارجاع به مطالعه صندوق بینالمللی پول بیان میکند که کل هزینهای که یارانههای انرژی بر اقتصاد جهانی تحمیل میکنند به عدد مبهوتکننده 5300 میلیارد دلار در سال یا 6 درصد تولید ناخالص جهانی میرسد که برای مثال بیش از مقداری است که در جهان صرف هزینههای سلامت میشود. این رقم بیش از ۱۰ برابر عدد ۳۳۳ میلیارد دلار به دست آمده است؛ زمانی که این هزینههای غیرمستقیم لحاظ نشوند.
این مقاله اشاره میکند که «اشتباههای سیاستگذاری در اقتصاد فراوان است، اما مشکل میتوان سیاستی را بدتر از یارانههای انرژی پیدا کرد. تحقیقات اخیر نشان داده است این یارانهها واسطهگران را پولدارتر میکنند، میزان کل تولید اقتصادی را کاهش میدهند و بیشتر به نفع ثروتمندانی هستند که انرژی زیادی مصرف میکنند تا فقیران.» همچنین کشورهای فقیرتر بیشترین مقدار یارانههای انرژی را پرداخت میکنند و برخی از کشورهای فقیر تا ۱۸ درصد تولید ناخالص داخلی سالانه خود را صرف این یارانهها میکنند. در مقابل، یارانههای انرژیهای تجدیدپذیر که بهطور عمده در کشورهای غنی پرداخت میشوند، تنها به ۱۲۰ میلیارد دلار میرسند. و اگر به سوختهای فسیلی بهطور مناسب مالیات بسته میشد آن میزان یارانه هم غیرضروری میشد.
بر اساس این مقاله، اکونومیست تغییرات ناگهانی در یارانههای انرژی چندان محتمل نیست؛ زیرا این یارانهها گروههای لابیگر پیگیر و پر سروصدایی را به خود جذب میکنند، اما سقوط قیمت نفت فرصتی را برای حذف یارانهها فراهم کرده است. برای مثال هند اخیرا پرداخت یارانه برای کاهش دادن قیمت گازوئیل را متوقف کرده است. مصر، اندونزی و تایلند نیز در حال اصلاح یارانههای خود هستند.
اما کشور ما نیز از این نتیجه مستثنی نیست و یارانه سوختهای فسیلی هزینههای کمرشکنی بر اقتصاد و سلامت ما تحمیل میکنند. هماکنون نیز تاثیر تغییرات آب و هوایی ناشی از تصاعد گازهای گلخانهای در حال پیدایش و قابل مشاهده است. بخشی از مشکلات مانند کاهش بارندگی و پدیده ریزگردها، ممکن است به این تغییرات مربوط باشد. کاهش بارندگی تاثیر مخربی بر کشاورزی خواهد داشت و ریزگردها سلامت شهروندان را به خطر میاندازد.
از طرف دیگر آلودگی هوا، نتیجه مستقیم مصرف سوختهای فسیلی و یکی از مشکلات دیرینه شهرهای بزرگ در ایران است که اثرات مخرب آن بر سلامت شهروندان، بهخصوص نوزادان و سالمندان، میتواند فاجعهبار باشد. راهبندانهای سنگین که نه تنها ساعتها از وقت مفید شهروندان در آن به هدر میرود بلکه مشکل آلودگی هوا را نیز شدت میدهد، یکی دیگر از تاثیرات جانبی پرداختن یارانه به مصرف سوختهای فسیلی است که مردم را به استفاده بیشتر از خودروهای شخصی ترغیب میکند. تمام این هزینهها و احتمالا موارد دیگری که در اینجا از قلم افتاده است، باید در هر محاسبه مربوط به هزینه یارانههای انرژی لحاظ شود و در مورد آنها به مردم اطلاعرسانی شود. به این ترتیب مشخص میشود که یارانه سوختهای فسیلی بسیار مخرب هستند و نه تنها پرداختن این یارانهها باید متوقف شود؛ بلکه جا دارد دولت از مصرفکنندگان این سوختها، به علت بار کردن این هزینه بر دیگر شهروندان، عوارض اخذ کند؛ یعنی قیمت آن حتی بالاتر از قیمت بازار آزاد تعیین شود تا مصرفکنندگان این سوختها هزینه واقعی آن (یعنی هزینه عرضه آن بهعلاوه هزینه بار شده بر محیط زیست و سلامت سایر شهروندان) را بپردازند.
با تمام اینها، نحوه اجرای سیاستهای اصلاحی یارانههای انرژی به اندازه لزوم عملی کردن آنها مهم هستند. اجرای نادرست این سیاستها میتواند به شکست آنها و بازگشت به وضعیت قبلی و علاوهبر آن بدبینی جامعه به هر گونه سیاست اصلاحی بینجامد؛ بنابراین در اجرای سیاست حذف یارانه سوختهای فسیلی حداقل دو اصل باید با دقت تمام مراعات شود: «شفافیت» و «حمایت».
منظور از «شفافیت» آن است که زمانبندی و قاعده افزایش قیمتها از مدتها قبل مشخص باشد تا بنگاههای اقتصادی بتوانند تا جای ممکن از پیش خود را با قیمتهای جدید انطباق بدهند و با تصمیمهای ناگهانی شوکهای بیمورد به اقتصاد وارد نشود. منظور از «حمایت» نیز آن است که شهروندانی که بیشترین آسیب را از این افزایش قیمتها متحمل میشوند به حال خود رها نشوند و با اقدامهای حمایتی واقعا هدفمند، به گذار خانوارها به اقتصادی پاک از یارانههای انرژی یاری رسانده شوند.