خسرو نورمحمدی
محقق اقتصاد و برنامهریزی توسعه
ما در مرحله خاصی از تاریخ خود هستیم و بنابراین باید به مسائل و نهادهای خود از دیدگاه و زوایای خاصی نگاه کنیم. واقعیت آن است که ما جامعه در حال گذری هستیم که از جامعه سنتی قبلی خود خواهناخواه جدا شدهایم؛ ولی هنوز استقرار مناسب خود را در شرایط توسعه یا تمدنسازی جدید نیز نیافتهایم. در این میانه نیز به دنبال ایجاد تمدن اسلامی هستیم.
با اینحال و بهرغم تلاش مردم و مسوولان و صرف منابع فراوان میبینیم که در همه حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مشکلات عدیدهای داریم و میزان موفقیت در حل این مسائل به حد کفایت و راضیکننده نیست.
بنابراین باید شرایط واقعی کشور را بدانیم و بتوانیم با نگرش مناسب آنها را حلوفصل کنیم. دیدگاه اینجانب به مسائل حسب سابقه تخصصی، مطالعات و علاقهام بحث توسعه و تمدنسازی است. بنابراین بحث تحقیقات را از این زاویه مورد بررسی قرار میدهم.
ما از جامعه سنتی و قبلی خود که نیاز محدودی به تحقیقات احساس میکرد، جدا شدهایم. اکنون در شرایط درحال گذر بوده و هنوز به توسعه و پیشرفت و تمدن موردنظر خود دست نیافتهایم. از این دیدگاه، تحقیقات در ایران شرایط، اهمیت و جایگاه خاصی پیدا میکند؛ چراکه در وضعیت جامعه قدیم، همه شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امان رابطه متعادلی با هم داشت و درست یا نادرست، بههرحال مورد قبول و رضایت آحاد مردم بود. ولی در شرایط گذر، تمام چارچوب و شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما و سایر جوامع اینچنینی به هم میریزد، نیازهای فراوان جدیدی توسط جامعه مطرح میشود و جامعه بههرحال به شرایط قبلی خود رضایت نمیدهد.
ازاینرو وظایف بخش تحقیقات در کشورهایی مثل ما، شامل موارد و مراحل زیر است:
1- شناخت مکانیسم و نتایج تحقیقات سایر کشورها.
2- واردکردن مکانیسم و نتایج تحقیقات سایر کشورها.
3- بررسی میزان تناسب تحقیقات خارجی با نیازهای داخلی و معرفی آنها.
4- انجام تحقیقات موردنظر جامعه خود برای دستیابی به توسعه و تمدن.
شرایط گذر تمدنی که در ادامه، آن را بیشتر توضیح خواهم داد، شرایطی برای ما ایجاد کرده که اولا شناخت و حل مشکلات ما را به شیوههای صرفا خاصی امکانپذیر میسازد. دوم اینکه متاسفانه این شیوههای بررسی خاص جوامعی مثل ما، برای اکثریت جامعه ناشناخته یا مبهم مانده است و سوم اینکه در این مسیر برای شناخت و حل مشکلات کشور راهی جز داشتن مراکز تحقیقاتی کارآمد در همه حوزهها نداریم.
ما در شرایط گذر تمدنی از تمدن سنتی گذشته به تمدن مدرن کنونی قرار داریم. به عبارتی از وضعیت گذشته خود، خواه یا ناخواه جدا شدهایم و به وضعیت مطلوب و باثبات جدید نیز نرسیدهایم. دستیابی به وضعیت مطلوب نیز، برای ما بهسادگی و بهصورت مستقیم و خطی قابل حصول نیست. یعنی به دلیل اینکه ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ما از وضعیت باثبات قبلی جداشده و هنوز ثبات نهایی خود را نیافتهاند، خود در حالت تغییر مداوم هستند و ما هر اقدامی که بخواهیم در هر حوزه ازجمله تحقیقات انجام دهیم، تحت تاثیر این تغییر و تحولات است.
برای مثال میخواهیم یک کار تحقیقاتی انجام دهیم، ممکن است بودجه کافی، زمان کافی، منابع کافی، متخصص در دسترس و... آن دائما تغییر کند. از طرف دیگر نمیتوانیم از الگوهای مناسب کشورهای توسعهیافته استفاده کنیم، چون شرایط آنها از ثبات نسبی و کارآیی در همه حوزههای ذیربط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برخوردار شده است. بنابراین در شرایطی هستیم که نه میتوانیم به گذشته خود تکیه کنیم و نه میتوانیم از جوامع صنعتی الگو بگیریم.
داستان ما در مواجهه با تمدن صنعتی مانند شخصی است که به طبیعت مراجعه کرده و درخت شادابی را ملاحظه کرده است. حالا بدون دانستن شرایط کاشت، رشد و نمو، نگهداری و... این درخت را میخواهد. به اینصورت که این درخت را بهعنوان یک موجود و مکانیزم زنده مانند یک شیء مکانیکی مثلا اتومبیل دیده است و درخت را با این نگرش و پارادایم به محیط دیگری منتقل کرده است. نتیجه این نگرش از ابتدا معلوم است. این درخت در شرایط محیطی خاصی ایجاد شده که بدون آن پا نمیگیرد و ثمر نمیدهد. وضعیت تحقیقات ما و بسیاری از کارهایمان اتفاقا به دلیل الگوگیری غیرعلمی از جامعه صنعتی ناکام مانده است.
ما در شرایط درحال گذر تمدنی هستیم؛ بنابراین نه میتوانیم به اتکای صرف گذشته خود حرکت کنیم و نه میتوانیم بر اساس الگوهای سامانیافته دنیای مدرن صنعتی، کار کنیم. بلکه باید مراحل و شرایطی را مدنظر قرار دهیم که خود یک الگوی تحقیقاتی است که من از آن بهعنوان «الگوی برنامهریزی گذر تمدنی» نام میبرم. البته به نظر میرسد ما بیشتر به رها کردن گذشته خود و رویآوری به دستاوردهای دنیای صنعتی اقدام کردهایم و بههرحال موفق هم نشدهایم و نخواهیم شد.
بنابراین باید الگوی تحقیقاتی ما در گذر تمدنی بر اساس اقدامات زیر باشد: این اقدامات در تحقیقات جزئی و موردی نیز از همین الگو پیروی میکند.
1- شناخت ویژگیهای اساسی جوامع یا تمدنهای گذشته، صنعتی، اسلامی و در حال گذر
2- شناخت وضع موجود کشور و موضوع از دیدگاه تمدنی
3- طراحی و بهکارگیری «الگوی برنامهریزی گذر تمدنی»
حسب فرصت محدود، به بحث تمدن و الگوی گذر تمدنی به اختصار اشاره میکنم. در وهله اول لازم است اشاره کنم که هر جامعه و تمدنی بر اساس یکی دو اندیشه اساسی بنیان میگیرد و با تضعیف و تحلیل این اندیشهها، آن جامعه و تمدن سقوط میکند. جوامع یا تمدن گذشته و کهن ما بر اساس دو پایه فرمان و سنت استوار بوده است. به عبارت روشنتر در آن جوامع هرکاری که میخواست انجام شود یا سنتهای آبا و اجدادی مشخص کرده بودند که چطور باید انجام شود یا یک فرد بزرگتر به لحاظ سن، منصب یا ... هست که فرامین میدهد این کار چطور انجام شود. جامعه نیز با فرمان و سنتها خو میگیرد و فرهنگی میشود و هرگاه مشکلی برایش پیش میآید یا میخواهد کاری انجام دهد از این دو پایه بهره میبرد. بنابراین در چنین جوامعی اساسا تحقیقات زیادی نیز ضرورت نمییابد و انجام نمیشود، چون جامعه بهطور اصولی برای حل مسائل خود به افکار و گفته بزرگان یا سنتهای گذشته تکیه میکند؛ چون فرمان و سنت، پایه و اساس جوامع کهن هستند، بنابراین ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اجزای آن نیز با تکیه بر این دوپایه شکل میگیرد. اگر در جوامع گذشته مطالعه کنیم، میبینیم این دوپایه در همه جا ریشه دوانیده است. مثلا اگر میخواهیم غذایی درست کنیم قطعا سنتها آن را مشخص کرده، چگونه صحبت کنیم، چه محصولی بکاریم، چگونه آبیاری کنیم، با چه کسانی ارتباط دوستی و دشمنی برقرار کنیم و ...
مثالی بزنم. در جوامع صنعتی رئیس یک سازمان تخصصی بر اساس علممحوری انتخاب میشود و فرمانی در کار نیست و نخواهد بود. ولی در جوامع درحال گذری مانند ایران چون نه پایه فرمان را حفظ کردهایم و نه پایه علممحوری را پذیرفتهایم برای انتخاب رئیس دچار انواع تردیدها هستیم. گاهی بر اساس فرمان شخص دارای مقام بالاتر این انتخاب را انجام میدهیم و گاهی بر اساس ضوابط علمی و فنی، گاهی بر اساس روابط و... ولی بههرحال همیشه در ابهام هستیم.
حال جامعه صنعتی جدید بر خلاف جامعه کهن هر کاری که میخواهد انجام دهد دیگر به فرمان و سنت مراجعه نمیکند چون دیگر برایش مفهوم و کاربرد ندارد، بنابراین مجبور است از عقل و علم یا انسانمحوری و علممحوری استفاده کند، یعنی چه؟ یعنی اینکه جوامع صنعتی و درحال گذر باید الزاما انحصارا و اجبارا به تحقیقات روی بیاورند، چون حل مشکلات بر پایه فرمان و سنت ممکن نیست. نمیتوان مشکل یک بیماری جدید را با فرمان و سنت حل کرد. باید سراغ تحقیقات رفت. برای همین نیز در جوامع جدید میزان نوآوری بسیار بالا است و بر خلاف جوامع کهن اصل بر بدعت و نوآوری است. یعنی جامعه آماده است تا با استفاده از علم و فناوری در حل مشکلات خود، هر روز راههای جدیدی بیابد.
در نهایت، واقعا راه دیگری وجود ندارد. مدیران ما بهویژه مدیران بخش دولتی باید بدانند که باید دیدی بلندمدت داشته باشند و آرامآرام بخش موردنظر خود را بر پایههای جدید ذکر شده قرار دهند. یعنی ما در هر زمینهای مانند مدیریت، تغذیه، بهداشت، مسائل اقتصادی، نظامی، فرهنگی و... دائما و مستمرا باید در حال تحقیق باشیم، ولی نکته مهم و اساسی بحث این است که الزاما نباید تحقیقات را برای حل مستقیم مشکلات انجام دهیم، این مشکلات بهصورت مستقیم و صریح و در کوتاهمدت قابلحل نیستند، مگر اینکه این تغییر پایه در بخش موردنظر ما و تمام بخشهای دیگر انجام شده باشد. تئوری به ما میگوید حل این مشکلات بهسادگی و در کوتاهمدت امکانناپذیر است، ما نخواهیم توانست بسیاری از مشکلات خود بهویژه در حوزه علوم انسانی را مستقیما حل کنیم، باید ضمن شناخت الگوی برنامهریزی تمدنی، صبر و حوصله نیز داشت. یعنی ضمن اینکه تلاش میکنیم تا پایههای جدید در بخش موردنظر جایگزین شود و مشکلات و بحرانهای مربوط به آن را مدیریت میکنیم باید منتظر باشیم تا این پایهها در همه بخشها جایگزین شود و در کنار این مساله آرامآرام به حل مشکلات بخش برسیم.
بههرحال باید گفت که راه توسعه و پیشرفت و ساختن تمدن اسلامی از بررسی و شناخت میگذرد و این شناخت لاجرم در فضای تحقیق منسجم، علمی، غیرمتعصبانه، رقابتی و علاقهمندانه به دست خواهد آمد و از نظر علمی و با توجه به شرایط کنونی جهان، واقعا هیچ راه دیگری وجود ندارد.
* این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید