خسرو نورمحمدی
روندهای اصلی در مسیر توسعه کشورها در طول یک قرن اخیر نشان میدهد که برخی کشورها اهداف نظامی سیاسی امنیتی را به عنوان ویترین و برنامه محوری خود معرفی کرده و رقابت و رشد و توسعه اقتصادی، فعالیتهای بانکی، پولی، ارزی، مالی و بازار سرمایه را به عنوان پشتیبان و برنامهای پشت ویترین نظامی سیاسی دنبال کردهاند تا با تقویت توان و قدرت نظامی و سیاسی، بتوانند اقتصاد خود را نیز پیش برده و نفوذ و تسلط لازم در منطقه وجهان را داشته باشند. اما بخش دیگری از کشورها، تلاش کردهاند که ویترین برنامه توسعه و رفاه خود را رقابت اقتصادی و توسعه بخشهای مالی، بانکی، ارزی و بازار سرمایه انتخاب کنند و از این طریق در جهان، منطقه و کشورهای دیگر نفوذ داشته باشند و رقابت کنند یا منافع خود را دنبال نمایند.
نمونه الگوی توسعه نظامی سیاسی و اقتصادی را میتوان در هزینههای سنگین جنگ سرد و جنگهای اول و دوم جهانی معرفی کرد که بسیاری از کشورها مانند شوروی، چین، آلمان، ژاپن و حتی امریکا را در گذشته مشغول خود کرده بود و پس از صرف هزینههای بسیار، به این نتیجه رسیدند که جنگ و رقابت نظامی سیاسی، عملا اقتصاد را تا مرز فروپاشی پیش میبرد و باعث تجزیه اتحاد جماهیر شوروی شد و نظام چین، ژاپن و اروپا را تغییر داد و کشورهای اروپایی را به جای جنگ به سمت اتحادیه اروپا هدایت کرد تا منافع مشترک اقتصادی نه تنها موجب برداشتن مرزها شود بلکه این احساس مشترک را ایجاد کند که با جنگ و درگیری، عملا منافع همه در خطر خواهد بود و لذا باید صلح بر پایه منافع مشترک اقتصادی و اجتماعی محور اصلی برنامههای توسعه باشد.
براین اساس، بعد از تجربه پر هزینه جنگهای اول و دوم جهانی، بسیاری از کشورها، رقابت اقتصادی و توسعه و رشد اقتصادی را برنامه اصلی و هدف خود اعلام کرده و در پشت این برنامه اقتصادی، یک برنامه سیاسی نظامی امنیتی را نیز پیگیری کردهاند و با رشد توان اقتصادی خود، نه تنها امنیت منطقهای و صلح براساس منافع مشترک اقتصادی را دنبال کردهاند بلکه با افزایش نفوذ خود در بازارها، به نوعی منافع مشترک با کشورها و حفظ امنیت برای هر دو طرف رسیدهاند و تسلط و نفوذ خود در کشورها و منطقه را از طریق اقتصاد پیگیری کردهاند.
امروز کشورهای چین، ژاپن، امریکا و اروپا از این الگو استفاده میکنند تا با رقابت اقتصادی وتجاری و نفوذ در بازارها، عملا نوعی تسلط بر کشورها و منطقه وجهان را به همراه داشته باشند. اما در عین حال برنامه سیاسی نظامی را نیز در پشت اهداف اقتصادی دنبال میکنند.
در این الگو حتی کشورهای کوچک بدون زیرساخت سختافزاری، منابع، ارتش و نیروی انسانی، اسلحه و... تنها با اتکا با نرم افزارها، نیروی علم و فکر، شبکههای بانکی، مالی، ارزی، بازار سرمایه، سهام وسبدهای مالی و... توانستهاند رفاه و توسعه و قدرت خود را به رخ دیگران بکشند و بدون لشکر کشی، در فتح کشورها و نفوذ در بازارها و انتقال فرهنگ خود موفق بودهاند.
بخشی از کشورهای درحال گذار جهان نیز همچنان به وارد کننده و خریدار بزرگ اسلحه و سیاستهای تنش زا و اختلاف نظر سیاسی و نفوذ از طریق اهداف سیاسی نظامی و ایدئولوژیک مشغول هستند و اهداف سیاسی نظامی را محور اصلی برنامه خود اعلام و در پشت آن نیز سعی دارند که از نظر اقتصادی، به عمران و آبادانی و رفاه و مصرف و تولید بپردازند.
لذا کشورهای ناپایدار سیاسی از جمله در منطقه خاورمیانه، که با تغییرات سیاسی، بی ثباتی و درگیریهای مختلف همراه هستند، باید به تجربه یک قرن اخیر جهان توجه کنند و توسعه اقتصاد و رقابت اقتصادی را به عنوان محور برنامههای خود معرفی کنند تا منافع اقتصادی و صلح در منطقه، برنامههای تنش زدایی، ایجاد امنیت، و کاهش هزینههای نظامی و امنیتی و سیاسی بتواند به ثبات، توسعه و رفاه بیشتر این جوامع کمک کند.
این در حالی است که در حال حاضر، همچنان بسیاری از کشورهای در حال گذار، به خاطر شرایط سیاسی منطقه، در حال پیگیری اهداف سیاسی و امنیتی و نظامی هستند و هزینههای سنگین مالی را تحمل میکنند و کمتر به توسعه و رقابت اقتصادی توجه دارند و درنتیجه شاخصهای عملکرد اقتصادی نیز در حد ضعیف و منفی اعلام میشود.
در حالی که اگر برنامههای توسعه اقتصادی محور برنامههای کشورها باشد و در پشت آن برای حفظ امنیت نیز هزینههای نظامی سیاسی را برای تقویت و ثبات خود دنبال کنند، میتوانند با هزینههای کمتر، رفاه و ثبات و توسعه بهتری را شاهد باشند.
البته برخی کشورها از جمله امریکا الگوی خاص خود را دنبال کردهاند و در عین حال که در عرصه رقابت اقتصادی، فعالیت کردهاند، در پیگیری اهداف سیاسی نظامی و تسلط بر منطقه، برنامه داشتهاند و ضمن فروش اسلحه و تسلط نظامی سیاسی، نفوذ اقتصادی بیشتری را دنبال کردهاند و در نتیجه از هر دو برنامه رقابت اقتصادی و رقابت نظامی سیاسی بهره بردهاند.
بخشی از کشورهای جهان نیز که عملا توان نظامی سیاسی نداشتهاند و هیچگاه به عنوان قدرت منطقهای یا تمدن ساز و امپراتوری مطرح نبودهاند، در حال حاضر از الگوی رقابت اقتصادی بهره برده و به جمع کشورهای اول صنعتی جهان پیوستهاند، و با اینکه جغرافیا، سرزمین، منابع، قدرت جمعیتی و نظامی و... نداشتهاند اما با اتکا به فکر، برنامه، کار و تلاش، اکنون به جرگه کشورهای صنعتی پیوستهاند و مانند سنگاپور، کره جنوبی، تایوان، مالزی، هنگ کنگ، و... کشورهای کوچک و با حداقل منابع اما با گردش مالی بالا، جزو کشورهای مرفه جهان محسوب میشوند و برخی کشورها نیز مانند امارات، قطر، عمان، کویت از منابع خود به نفع مطلوب در جهت رشد شاخصهای رفاه بهره بردهاند.
میتوان متوسطی از روند سیاستهای کشورهای جهان به شکل ذیل مطرح کرد، هر چند کشورهایی چون امریکا به دلایل مختلف ازجمله حفظ ابرقدرتی و روحیه مداخلهجویانه از سیاستهای دیگری پیروی میکنند:
سیاستهای اصلی کشورهای عمده جهان در دوران قبل از جنگ جهانی دوم:
1. رقابت شدید اقتصادی و ایجاد دیوارهای تعرفهای (جنگ تعرفهها) با همسایگان و جهان
2. کسب منافع اقتصادی از کشورهای دور از طرق اقتصادی، نظامی و استعماری
3. نهایتاً رقابت و جنگ نظامی با همسایگان با هدف کسب منافع اقتصادی
4. از دست رفتن عمده دستاوردهای اقتصادی قبلی
سیاستهای اصلی کشورهای عمده جهان در دوران اخیر:
1. اتخاذ سیاست تنشزدایی باهمسایگان و کشورهای نزدیک
2. ایجاد منافع مشترک اقتصادی با همسایگان
3. ایجاد همکاریهای اقتصادی با همسایگان (ازجمله اتحادیه مشترک اقتصادی، همکاریهای مشترک اقتصادی با هدف تقویت توان اقتصادی، اتخاذ سیاست اقتصادی- سیاسی آزادی کار و سرمایه و ... با هدف تقویت توان اقتصادی)
4. ایجاد رقابت شدید اقتصادی با کشورهای دور
5. اولویت قرار دادن رقابت اقتصادی و سپس سیاسی و نظامی
بنابراین به نظر میرسد همچنان سیاستهای مداخلهجویانه و تهاجمی و سیاسی در میان کشورهای جهان وجود دارد، ولی این بار دو ویژگی پیدا کرده است:
اول اینکه باید با همسایگان به سمت ایجاد منافع مشترک اقتصادی حرکت کرد تا از آسیبهای محتمل و تجربهشده جهانی همانند جنگ و نزاع جلوگیری نمود. (به قول زندهیاد دکتر حسین عظیمی هنگام حمله عراق به ایران رابطه اقتصادی دو کشور محدود به میزانی از تجارت کالا بود که به سرعت جایگزین شد.درحالیکه اگر ما دارای منافع مشترک اقتصادی بودیم و عوامل مهم اقتصادی و سیاسی دو کشور با هم فعالیتهای عمیق مشترک اقتصادی داشتند به راحتی جنگ میان دو کشور فروکش میکرد. لذا با توجه به اینکه کشورهای پیرامونی جمهوری اسلامی ایران کشورهای در حال گذر و ناپایدار هستند و با تغییرات سیاسی شدید مواجه هستند ما نیز باید از این سیاست استفاده کنیم و حتی با دادن امتیازات اقتصادی به کشورهای همجوار، منافع اقتصادی- سیاسی مشترک به دست بیاوریم.) البته سیاستهای تنشزدایی ایران در مورد کشورهای پاکستان، افغانستان، ترکمنستان، ترکیه، عراق، کویت و امارات خیلی موثر بوده ولی هنوز با ایجاد منافع مشترک فاصله زیادی داریم. لذا میتوان با ایجاد سرمایهگذاریهای مشترک، فعالیتهای تولیدی مشترک، دادن امتیاز بنادر خشک و ... از این سیاست برای تقویت اقتصاد، قدرت رقابت اقتصادی، امنیت سیاسی – نظامی به ویژه در شرایط برخورد مداخلهجویانه امریکا با ایران بهره برد.
دوم اینکه میتوان نتیجه گرفت که سیاستهای تهاجمی نظامی و سیاسی کشورها، پشت رقابت شدید اقتصادی پنهان شده است و یا به تعبیری دیگر عمده کشورهای جهان (به جز امریکا) رقابت اقتصادی را شرط موفقیت اهداف سیاسی خود میدانند. بعد از جنگ دوم جهانی در اروپا این اصطلاح مطرح شده بود که ما وارد جنگ دیگری شدهایم، ولی این بار سربازان ما کارگران تولیدی، افسران نظامی ما همان مهندسان و متخصصان و تانکها و ادوات جنگی ما همان دستگاههای تولیدی ما هستند.
در نگاهی کلی به روند تحولات و پیشرفت کشورهای مطرح جهان، بطور خلاصه روندهای کلی ذیل مشاهده میشود:
کشورهای اولیه پیشرو ازجمله پرتغال، اسپانیا، هلند، دانمارک، سوئد، ایتالیا، بلژیک، نروژ، فنلاند و ...
اهم سیاستهای کلی این کشورها را میتوان به ترتیب ذیل ارایه نمود:
1. رقابت شدید اقتصادی و ایجاد دیوارهای تعرفهای (جنگ تعرفهای) با همسایگان و جهان
2. نهایتاً رقابت نظامی با همسایگان با هدف کسب منافع اقتصادی
3. کسب منافع اقتصادی از کشورهای دور از طرق اقتصادی، نظامی و استعماری
4. از دست رفتن مزیت اقتصادی این کشورها، درگیری و نزاعهای فراوان مرزی و فروپاشی برخی کشورها
کشورهای اولیه صنعتی اروپایی ازجمله انگلستان، فرانسه، آلمان و ... با تمرکز بر اقتصاد
اهم سیاستهای کلی این کشورها را میتوان به ترتیب ذیل ارایه نمود:
1. رقابت شدید اقتصادی و ایجاد دیوارهای تعرفهای (جنگ تعرفهها) با همسایگان و جهان
2. کسب منافع اقتصادی از کشورهای دور از طرق اقتصادی، نظامی و استعماری
3. نهایتاً رقابت نظامی با همسایگان با هدف کسب منافع اقتصادی
4. بروز جنگ جهانی اول
5. مجدداً به فاصله ۴ سال بروز جنگ جهانی دوم و از دست رفتن دستاوردهای اقتصادی قبلی
6. شکست سیاستهای قبلی و اجباراً تغییر سیاستهای اقتصادی، سیاسی و نظامی و ...
7. اتخاذ سیاست ایجاد منافع مشترک اقتصادی با همسایگان با هدف همکاری جمعی برای تقویت و رشد و توسعه اقتصادی و دور شدن از تنش و جنگ (ایجاد اتحادیه مشترک اقتصادی، رقابت اقتصادی در قالب اتحادیه اروپا، اتخاذ سیاست اقتصادی-سیاسی آزادی کار و سرمایه در اروپا، اتخاذ سیاست عدم تنش اقتصادی، سیاسی و نظامی با همسایگان و ...)
8. ایجاد رقابت شدید اقتصادی باسایر کشورهای جهان
نکته: به قول مرحوم دکتر حسین عظیمی، اروپاییان جهت جلوگیری از جنگهای بعدی و نابودی اروپا، سیاست ایجاد منافع مشترک اقتصادی را ایجاد کردند، بطوریکه مطرح میکنند اگر امروزه آلمان بخواهد برای مثال به فرانسه حمله کند دقیقاً به بخشی از منافع خود حمله میکند. بنابراین اروپاییان میگویند امروزه دیگر نمیتوان به سهولت بین کشورهای اروپایی جنگ به راه انداخت.
کشورهای گروه سوم که مهاجران کشورهای فوق بودند، شامل امریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند
این کشورها متأثر از شرایط گروه اول به صورتی آرام سیاستهای اقتصادی خود را همراه با سیاست خارجی مسالمتآمیزو بدون تنش و البته همراه با رقابت اقتصادی پیش بردند.
کشورهای سوسیالیستی با الگوی رقابت سیاسی خارجی و ستیز و مقابله اقتصادی شامل: شوروی، یوگسلاوی، کره شمالی، کوبا و چین اولیه
در میان این کشورها، شوروی اولویت سیاست خارجی تهاجمی با امریکا و سیاست نظامی را برگزید و رقابت اقتصادی در اولویت این کشور قرار نگرفت. نهایتاً این کشور بعد از 70 سال بدون هیچ نوآوری اقتصادی (به استثنای 4 حوزه صنایع اتمی، موشکی، نظامی و فضایی که با غرب رقابت میکرد) از هم فروپاشید.
کشور چین به تبعیت از شوروی پرداخت ولی بزودی به رقابت اقتصادی سیاسی با شوروی و سایر کشورهای جهان رسید و سیاست خارجی تنشزدایی و مسالمتآمیز با همسایگان را انتخاب کرد، برای مثال رفتار کاملاً مسالمتآمیز چین بعد از الحاق هنگکنگ برای جهان بسیار تعجب برانگیز بود. رقابت شدید اقتصادی با جهان به ویژه امریکا و اروپا مدنظر قرار گرفت.
کشور ژاپن
اهم سیاستهای کلی این کشور را میتوان به ترتیب ذیل ارایه نمود:
1. رقابت شدید و حمله نظامی با همسایگان (چین، اندونزی، سنگاپور، کره و ..)
2. کسب منافع اقتصادی از کشورهای نزدیک از طریق نظامی و استعمار
3. ورود به جنگ جهانی دوم
4. شکست در جنگ جهانی دوم و از دست رفتن دستاوردهای اقتصادی قبلی
5. اجباراً تغییر سیاستهای اقتصادی، سیاسی و نظامی و ...
6. اتخاذ سیاست تنشزدایی با همسایگان، ایجاد رقابت شدید اقتصادی با کشورهای دور
کشورهای آسیای جنوب شرقی (ببرهای آسیا) شامل تایوان، تایلند، سنگاپور، مالزی و ...
سیاستهای کلی این کشورها را میتوان به ترتیب ذیل ارایه نمود:
1. همکاری و رقابت برنامهریزیشده با یکدیگر
2. رقابت اقتصادی با جهان
امریکا
سیاستهای کلی اخیر این کشوررا میتوان به ترتیب ذیل ارایه نمود:
1. سیاست تنشزدایی با همسایگان خود (کانادا و مکزیک و حتی امریکای جنوبی)
2. سیاست رقابت و تهاجم اقتصادی، سیاسی با کشورهای رقیب
سیاستهای اصلی کشورهای عمده جهان در دوران اخیر
سیاست تنش زدایی با همسایگان
ایجاد منافع مشترک اقتصادی با همسایگان
ایجاد همکاریهای اقتصادی با همسایگان با هدف تقویت قدرت اقتصادی
اولویت قرار دادن رقابت شدید اقتصادی و سپس سیاسی و نظامی
رشد و توسعه و پیشرفت سریعتر و با نوسان و تنش کمتر و تحقق اهداف اقتصادی سیاسی و ...
روزنامه تعادل