ارتباطات یکی از مظاهر زندگی امروز است که با آن مشکل داریم. دههها است که با آن کلنجار میرویم و این البته همه تقصیر مدرنیته و آسیبهای آن است اگر نه ما که نقصهای ساختاری و کاستیهای قانونی به نظام مدنی خود تحمیل نکردهایم. دستگاه ویدئو و نوارهای ویاچاس آغاز بازی تدافعی و منفعلانه ما در زمین تعاملات و مباحثات بینالمللی بود.
نوبت که به ماهواره رسید، یک سر این اژدها را زدیم چهارتا دیش دیگر در آورد. تعداد شبکههای تلویزیون از دو کانال دهه 60 به 20 کانال دهه 90 رسید، اما درحالیکه مخاطبان برنامههای ماهوارهای بیشتر هم شدند ما به تکنولوژی پارازیت دست یافتیم. دیگر حرف از اینترنت نخواهم زد، اما بپرسم چه شد که از مردمی که به زبان شعر سخن میگفتند و بر فرشهای خوش نقش قدم مینهادند، به بچههای نق نقویی تبدیل شدیم که فقط با جرزنی میخواهند بازی فرهنگ و ارتباطات را خراب کنند؟ در ادامه استدلال خواهم کرد که درد ما تقابل سنت و مدرنیته نیست؛ بلکه این گره با رجوعی به نامه حضرت علی (ع) به مالکاشتر باز میشود. کالای فرهنگی نیاز به محتوا، مجری، شبکه توزیع و فرآیند کسب درآمد دارد. یک فیلم نیاز به فیلمنامه، بازیگر و عوامل پشت صحنه، سالن سینما، و باجه فروش بلیت دارد. آلبوم موسیقی نیاز به آهنگساز، نوازنده، شبکه توزیع آلبوم و کسب درآمد دارد.
سالهاست میپرسیم چرا فیلمسازهای ما برای جشنوارههای خارجی فیلم میسازند نه برای مخاطب داخلی. چرا دنبال جوایز بینالمللی هستند نه بیننده ایرانی؟ ریشه مشکل در سالنهای سینما بود، بازسازیشان کردیم اما تحولی رخ نداد. چرا بسیاری از اساتید موسیقی ما بیشتر طول سال را در خارج از ایران سپری میکنند؟ سالن کنسرت کم داریم؟ بزرگترین و اصلیترین مجرای توزیع محتوای هنری امواج رادیویی و تلویزیونی هستند که قانونگذار انحصارا در اختیار صدا و سیما قرار داده. اقتصاددانان در جستوجوی تخصیص بهینه کالا دریافتند که انحصارگر توانایی منحصربهفردی دارد و آن تعیین نرخ فروش محصولش به دلخواه خود است. برعکس این امر در بازارهای رقابتی رخ میدهد؛ چراکه اگر یکی قیمت محصول را اندکی افزایش دهد، در رقابت با دیگران بازار خود را از دست میدهد؛ بنابراین میگوییم در شرایط رقابتی، بازار تعیین قیمت میکند، اما در شرایط غیررقابتی، انحصارگر تعیین قیمت میکند. سپس در مطالعه قدرت قیمتگذاری (pricing power) اقتصاددانان دریافتند که انحصارگر دو استراتژی بهخصوص دارد؛ یکی کاهش کیفیت و افزایش قیمت محصول تولیدیاش و دیگری ارزانخریدن مواد اولیه. این ارزانخریدن و آن گرانفروشی نهایتا منجر به تشکیلاتی با بهرهوری پایین میشود که تخصیص بهینه کالا را مختل کرده، بنابراین مطلوب اجتماعی نیست. در مبارزه با انحصار، اقتصاددانان قانونگذاران را متقاعد به تصویب قوانین ضد انحصار کردند، از این حیث که تقصیر را بر مدیریت آن نهادها نمیدانستند، بلکه عیب را بر ساختار میدیدند ولی صداوسیما نمیتواند یک نهاد انحصارگر باشد چراکه گفتیم انحصارگر گرانفروش است حال آنکه صداوسیما تولیداتش را رایگان در اختیار مخاطب قرار میدهد. واقعا اینطور است؟ هزینه محصولات الزاما نباید پول باشد. والدین جایزه دادن را منوط به 20 گرفتن فرزند میکنند. نمره خوب هزینه دریافت جایزه میشود. هزینهای که ما بابت مشاهده برنامههای تلویزیونی میپردازیم تماشای آگهیهای میان برنامههاست.
گرانفروشی در این عرصه عبارت است از پخش آگهیهای بیش از حد بین دو برنامه و در خلال یک برنامه. تبدیل یک سریال به ظاهر سرگرم کننده به آگهی غیرمستقیم و از همه بدتر، پخش میزگردهای به ظاهر کارشناسی که تماما آگهی سفارش داده شده توسط یک شرکت تجاری است. عارضه دیگر افراط در تبلیغات، ظهور و بروز قمار در آگهیهاست تا آنجا که بسیاری از آنان تشویق به خرید برای شرکت در یک قرعهکشی به طمع جایزه بردن میکنند. چنین کنشی حتما عوارض بد اجتماعی بههمراه خواهد آورد. بهرهوری پایین زیاندهترین شرکت دولتی که بهواسطه کادر استخدامی متورم همه ساله فشار بسیاری بر بودجه دولتی وارد میکند بر همگان آشکار است، اما نشان ارزانخریدن مواد اولیه چیست؟ یکی را در تقابل تلویزیون با فدراسیون فوتبال میتوان دید، آنجا که صداوسیما به دلخواه خود حق پخش مسابقات را تعیین میکند. این مشکل اما به هنرمندان نیز تسری پیدا میکند، حتی اگر سخنگویی به قدرت آقای کفاشیان نداشته باشند. ارزانخریدن محصولات هنری نهتنها صرفه اقتصادی فعالیت هنری را کاهش داده بلکه توانایی صنعت سینما در سرمایهگذاری در تکنولوژیهای برنامهسازی را محدود و جامعه ما را در مقابل ماهوارهها آچمز کرده است.
ما محتوای فرهنگی زیبا و هنرمندانه داریم. عوامل اجرایی آن را نیز داریم، ولی انحصار قانونی صداوسیما چنان ساختاری بر این صنعت تحمیل کرده که در عمل صدای جامعه ما در دنیا به گوش نمیرسد. ضایعه دیگر انحصار صداوسیما عدم رشد شبکههای کابلی است. دریافت سیگنالهای تلویزیونی از طریق فیبر نوری اولا کیفیت تصویر را افزایش میدهد، ثانیا ارزیابی اقبال عمومی نسبت به تک تک برنامههای پخش شده را ممکن میکند، اما این دومزیت نسبت به دومزیت دیگر عددی بهحساب نمیآید. دومزیت دیگر یکی امکان درآمدزایی از محل دریافت آبونمان و بنابراین برقراری شبکههای عاری از تبلیغ مثل اچبیاو و دیگری آزادسازی فرکانسهای تلویزیون برای تلفنهای همراه تا مشکل آنتندهی درون ساختمانها رفع شود. هیچکدام از اینها را زیر سایه سنگین انحصار صداوسیما بهدست نخواهیم آورد. سرمایه برای تشکیل فوتبال حرفهای نخواهیم داشت و استعدادهای هنری نهفته در جامعهمان، مجال رساندن پیام ما به دنیا را نخواهند یافت. حضرت علی(ع) در نامهاش به مالکاشتر، به او نسبت به «نرخ گذاران به دلخواه» هشدار میدهد و آنان را «عیب و ننگ زمامداران» و «زیان جامعه» میخواند و به توصیه پیامبر (ص)، مالک را موظف به مقابله با آنان میکند تا به خریدار و فروشنده اجحاف نشود. آب در کوزه و ما ... چه باید کرد؟ اشکال ما بر افراد نیست، اشکال بر ساختار است. صداوسیما در حال فعلی گرهی است که با تبدیل به نهادی چون رگولاتور شرکتهای مخابراتی باز میشود. میتواند کانالها را به صورت بلوکهای چند ساعته به حراج بگذارد تا شرکتهای خصوصی به تامین و پخش برنامه بپردازند و صداوسیما به نظارت و تنظیم امور. انحصار فعلی عیب و زیان ما و خودش شده است.