مهدی پازوکی
در ارتباط با احیای سازمان برنامه مهمترین نکتهای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که منظور از احیای سازمان تغییر تابلو و نام نیست. در دوران احمدینژاد و یکسال گذشته ، سازمان برنامه، سازمان بودجه بوده و تنها به بررسی و چرخ کردن عدد و رقم پرداخته است. درحالی که منظور از احیا این است که سازمان برنامه باید مسئول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باشد. برای اینکه این امر تحقق پیدا کند، ابزار آن این است که 31 سازمان مدیریت برنامهریزی استانی احیا شود. به عبارت دیگر باید از وزارت کشور این مسئولیت جدا شود و به سازمانهای مستقل زیر نظر سازمان مرکزی واگذار شود. چون منبع اطلاعاتی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور 31 استان هستند. بنابراین با ترکیب این مطلب و بضاعت کشور، سازمان برنامه باید به وظیفه اصلی خود که همان ایجاد ثبات، نظم و امنیت در کشور است ، برگردد.
مسائل اقتصادی باید در کانال کارشناسی قرار گیرد و از برخورد سیاسی با معضلات اقتصادی به شدت پرهیز شود. دولت حسن روحانی که خوشبختانه در سیاست خارجی رفتار منطقی و عقلایی داشته است،اگر میخواهد موفق شود خصوصا در اقتصاد، چون اقتصاد به قول کتاب آسمانی ما قرآن، مایه قوام حکومتها و دولتهاست؛ باید بداند که احیای سازمان برنامه نقش بسزایی در پیشرفت کشور، تخصیص بهینه منابع، رشد و شکوفایی اقتصادی خواهد داشت. لذا ضرورت دارد که سازمان برنامه در 31 استان احیا شود و سازمان به عنوان بازوی کارشناسی دولت و مجلس نقش بسزایی خواهد داشت. در سالهای اخیر بهعنوان نمونه بهرغم درآمد بالغ بر 650 هزار میلیارد دلار نفتی در دولت احمدینژاد، اما شاخصهای اقتصادی منفی بود؛ نرخ رشد اقتصادی منفی 8/5 درصد، نرخ تورم بالای 35 درصد، نرخ بیکاری فزاینده و نرخ سرمایهگذاری به شدت کاهنده بود؛ دلیل هم این بود که دولت فاقد اتاق فکر و یک سازمان هدایتکننده توسعه بود. در واقع احمدینژاد عملا برنامه چهارم را کنار گذاشت و برنامه پنجم هم از انسجام لازم برخوردار نبود. اگر قرار است که برنامه ششم کارآمد و برنامه ای باشد که دیتاهای آن بر اساس اصول علمی باشد تا بتواند به اهدافش برسد، باید سازمان برنامه احیا شود. چرا که بهترین برنامه بعد از انقلاب برنامه سوم بود، چراکه بیش از 70 درصد اهداف برنامه تحقق یافت. بنابراین در برنامه ششم، احیای سازمان برنامه میتواند نقش مهمی در راهبرد توسعه و پیشرفت ایران داشته باشد.
نکته حائز اهمیت دیگر این است که باید از بهترین نخبگان کشور و فارغالتحصیلان توانمند جذب سازمان شوند. اشکالی که به دولت روحانی وارد است این است که خیلی از مدیران احمدینژادی همچنان در اریکه مدیریت میانی کشور مشغول فعالیت هستند. به عنوان مثال در معاونت برنامهریزی، احمدینژادیها قدرت بیشتری دارند. نکته دیگر اینکه سخنگوی دولت باید از ریاست این معاونت جدا شود. سخنگویی دولت امری سیاسی است و رئیس این سازمان باید بیشتر تعمق کند و مجموعهاش را در راستای توسعه و پیشرفت کشور هماهنگ کند. پیشنهاد من این است که سخنگویی دولت به وزیر ارشاد یا یکی از وزرای دیگر واگذار شود و باید تغییری در سیستم مدیریتی سازمان ایجاد شود.
منبع: آرمان