مراد راهداری، عضو هیاتعلمی دانشگاه پیامنور
دولت ضمن اعلام خبر احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی، از کارشناسان خواسته الزامات احیای این سازمان را اعلام کنند. به نظر شما چه الزاماتی باید رعایت شود تا این سازمان بتواند نقشی که برایش در نظر گرفته شده را بهدرستی اجرا کند؟
من 10 شرط و الزام را مدنظر دارم؛ مواردی که اگر رعایت شود سبب میشود این سازمان بتواند وظایف و اختیارات خود را بهدرستی انجام دهد و مهمتر از آن گرفتار آفتها و مشکلات پیشین نشود. اولین شرط آن است که این سازمان باید متولی تهیه و تدوین برنامه در کشور باشد و نه متصدی آن. به نظر من تصدیگری این سازمان در برخی از امور از جمله مشکلاتی است که پیش از این بارها این سازمان گرفتار آن شده است.
میتوانید این موضوع تصدی و متولی را کمی بیشتر توضیح دهید.
مساله این است که با احیای این سازمان نباید انتظار داشت که تمامی برنامهها و تصمیمات لازم در مورد سازمانهای دیگر در این سازمان گرفته شود. بلکه هر سازمانی باید خود تصمیمگیر باشد منتها زیرنظر سازمان مدیریت و برنامهریزی. به عبارت دیگر کارشناسان خبره هر سازمان، با شناختی که از آن سازمان دارند برنامهای را در نظر میگیرند و سپس با نظر سازمان مدیریت آن برنامه را تدوین میکنند. البته این به آن معنا نیست که برنامه هر بخش بهصورت جزیرهای باشد. بلکه در سازمان مدیریت و برنامهریزی باید الگوی تهیه برنامهای وجود داشته باشد و همه این برنامهها در شورایعالی تلفیق با همدیگر هماهنگ و همراستا شوند. بر این اساس سازمان نقش متولی تدوین برنامه را دارد و نه متصدی آن را. دومین مورد این است که نظارت بر حسناجرای برنامه برعهده سازمان مدیریت و برنامهریزی است. یعنی کارشناسان این سازمان بعد از تدوین نهایی برنامه، باید بر روند اجرای آن هم نظارت کامل و دقیقی داشته باشند. اما در موارد بسیاری نظارت کافی نیست. برنامه تدوینشده با ایراداتی مواجه میشود که سازمان و نهادی باید پاسخگوی آن مشکلات باشد. این سومین موردی است که میخواهم عنوان کنم. یکی از مهمترین ایرادات برنامههای پیشین، نداشتن قابلیت انعطاف و تغییر در برنامههاست. یکسال بعد از تدوین برنامه باید برنامه بررسی شود تا متناسب با تغییر شرایط جدید، اصلاحاتی روی آن انجام شود. سازمان مدیریت در ساختار نوین خود حتما باید به این موضوع توجه کند که بعد از طراحی یک برنامه بعد از اجرا، آن را با شرایط روز جامعه تطبیق دهد و اگر جایی نیازی به تغییر در ساختار است تغییرات را ایجاد کند. باز هم تاکید میکنم که منعطفنبودن برنامهها در گذشته یکی از مهمترین ایرادات آن است.
این در حالی است که برنامههای توسعه اصولا بهصورت جامع و برای یک دوره پنجساله نوشته میشود. پس ما باید بارها با مشکلاتی مواجه شده باشیم.
بله. یکی دیگر از ویژگیهایی که با این مورد هم مرتبط است، رعایت این موضوع است که برنامه باید غیرمتمرکز، محدود و ترغیبی باشد. غیرمتمرکزبودن برنامه، به همین ویژگی که شما گفتید اشاره میکند. قرار نیست سازمان مدیریت و برنامه چون متولی تصمیمگیری و تدوین برنامه است، برای همه بخشها یک برنامه را مشخص و دیکته کند. برنامه همانطور که ابتدا ذکر کردم باید با کمک همه بخشها و بهصورت رفتوبرگشتی طراحی شود. یعنی هم قابلیت تغییر داشته باشد و هم نقد توسط کارشناسان. پس یکی از اصول تمرکززدایی در تدوین برنامه توسط این سازمان است. موضوع دیگر این است که سازمان نباید یک برنامه جامع و کلی برای همه بخشها ارایه دهد. برنامهها باید محدود به یک منطقه باشد. مشکل برنامههای قبلی این بود که بهجای محدودیت در تدوین برنامهها جامعیت را در دستور کار قرار میدادند. کارشناسان کشورهای دیگر معتقدند نمیتوان برای یکسال جامعه برنامهریزی کرد. پس چطور ما سالهاست که برای همه بخشهای کشور برنامه پنجساله طراحی میکنیم و همه ملزم به اجرای آن هستند. در ضمن برنامه باید ترغیبی باشد و نه اجباری. به خصوص این ترغیبی بودن در مورد بخش خصوصی به شدت باید مدنظر قرار بگیرد. نمیتوان بر اساس برنامه، بخش خصوصی را مجبور کرد اقداماتی را انجام دهد. ویژگی پنجمی که مدنظر دارم حضور سازمان مدیریت در تمام بخشهاست. یعنی تدابیری بیندیشیم که سازمان برنامهریزی در دستگاههای مختلف جایگاه خاصی داشته باشد. این امر سبب میشود هم سازمان مذکور را بهتر بشناسد و هم تعامل میان کارشناسان دو سازمان بالا رود.
این در حالی است که پیش از این، نگاه به سازمان مدیریت، وجود یک سازمان مزاحم و در مواردی مخل بود.
متاسفانه بله، این تداخل بهخصوص در مورد اجرای بودجه مصوب و اجرای برنامه توسعه همواره دیده میشد. این مشکل را میتوان با تدوین بودجهریزی برنامهای حل کرد. ششمین ویژگی مدنظر هم همین است. یکی از مشکلات همیشگی این بوده که بودجه سالانه سازمان یک راهبرد داشت و برنامه توسعه یک راهبرد دیگر. راهحل این است که بودجه در جهت رسیدن به اهداف برنامه باشد. آفت پیشین این بود که سازمانها میگفتند سازمان مدیریت دست ما را در اجرای بودجه بسته است. اما اگر بودجهریزی برنامهای را مبنا قرار دهند مشکل حل میشود.
یکی از ایراداتی که به برنامهها گرفته میشود، این است که برخی معتقدند سازمان مدیریت و برنامهریزی پشت درهای بسته برنامهها را تدوین میکند. بدون شناخت و مطالعه کافی.
این ایراد تا حدودی وارد است و حل آن هم این است که این سازمان به جای آنکه همه مطالعات را خود انجام دهد، آن را به دانشگاهها و بخش خصوصی بسپارد و خود نظارت کامل بر آن داشته باشد. انجام این کار بهخصوص در مورد مطالعات منطقهای بسیار مفید است. چون گاهی قرار است برای شهر یا منطقهای تصمیمی گرفته شود و به دلیل نبود شناخت آن برنامه نیازها و ویژگیهای خاص آن منطقه را مدنظر قرار نمیدهد و مشکلات بسیاری ایجاد میشود. پس هفتمین موضوعی که مدنظر است؛ برونسپاری مطالعات و کمک گرفتن از بخش دانشگاهی و خصوصی است. داشتن اقتدار ریاست سازمان برای انجام همه این موارد، توجه به تفاوتهای میان منطقهبندی جغرافیایی با منطقهبندی سیاسی برای اجرای طرحها و مدیریت مالی دولت توسط این سازمان سه موضوع دیگری است که باید به آن توجه شود.
به نظر میرسد یکی از مهمترین فاکتورها وجود اقتدار در این سازمان است. اما سوال اصلی این است که آیا سازمانها آمادگی پذیرش سازمان مدیریت را دارند؟
اقتدار این سازمان و رییس آن به نوع نگاه رییسجمهور باز میگردد و اختیاراتی که برای این سازمان در نظر دارد. در مورد آمادگی سازمانها باز هم بر همان ویژگی متولی بودن سازمان اشاره میکنم. اگر سازمانها احساس کنند برنامهای را باید اجرا کنند که کارشناسان خودشان با نظارت سازمان مدیریت و برنامهریزی طراحی کردهاند، به اجرای برنامهها تن میدهند.
منبع: شرق