دکتر عباس شاکری
سرانجام احیای سازمان مدیریت در شورایعالی اداری تصویب شد. به نظر شما، برای تشکیل این سازمان به چه زیرساختهایی نیاز است و گمان میکنید تا برقراری مجدد فعالیت سازمان، چقدر زمان نیاز داشته باشیم؟
در وهله نخست باید بهلحاظ تشکیلاتی شرایط برای این احیا، مهیا شود. سازمان مدیریت باید بهعنوان یک مرکز کارشناسی که تلفیقکننده نظرات دستگاهها، مراکز پژوهشی، کارآفرینان و کارشناسان است؛ موردتوجه قرار گیرد. این وظیفه سازمان باید در کنار نقش مهم تدوین و ارایه بودجه سالانه به روشهای شفاف، علمی و مدرن که مسبوق به سابقه نیز بوده است؛ گذاشته و در سازمان جدید، مدیریت از اولویتها باشد.
با توجه به نقصهایی که در گذشته به سازمان مدیریت وارد میشد؛ معتقدید که این سازمان باید با همان سیاق گذشته احیا شود یا نیاز به بازنگری در ساختار آن وجود دارد؟
اینکه ایرادات گذشته باید رفع شود، از ملزومات است. در هر حال سازمان مدیریت سابق نیز نقایصی داشت و بهعنوان یک سازمان عریض و طویل با تعداد نیروی انسانی زیاد شناخته میشد. بنابراین لازم است این سازمان نسبت به گذشته بهصورت چابکتر و کارآتر ایجاد شود. اینکه این سازمان چقدر روی صحت هزینهها، درآمدهای مالیاتی و صرف درآمدهای نفتی نظارت دارد، از نکتههای مهمی است که در سازمان جدید باید مورد تاکید و توجه قرار گیرد. به عبارت سادهتر، سازمان مدیریت حایز دو نقش مهم است که برای هریک نیاز به مراکزی مجزا دارد: نخست مرکز تلفیق ایدهها و دیدگاهها و دیگر مرکز تدوین و نظارت بر بودجه تا دستیابی به یک بودجه عملیاتی اساس داشتن این دو بخش نیز بهرهگیری از یک بدنه کارشناسی زبده است که باید در گام نخست به ایجاد آن همت گمارد. سازمان جدید برنامهریزی ایران باید واجد ویژگیهای هوشمندی باشد یعنی از نیروی متخصص و اتاق فکر استفاده کند، همچنین آیندهنگری داشته و دارای تفکر استراتژیک و آیندهپژوهانه باشد. از سوی دیگر بهعنوان یک سیاستگذار باید سیاستساز و تصمیمگیر بوده و درعینحال بهعنوان ناظر و ارزیاب بینبخشی بتواند با برخورداری از ارتباطات بینسازمانی وظیفه نظارتی خود را محقق کند. برای تحقق چنین اهدافی نیز باید قوانین مقررات و نظام تقسیم کار، تشکیلات، چارچوبها و سازوکارهای رسمی سازمان بهخوبی سازماندهی شود. ساختار درونسازمانی، نمایانگر اهداف و وظایف سازمان است و نمودار سازمانی، تصویری از ساخت سازمانی را منعکس میکند که میتوان از طریق آن به کل سازمان و اجزای آن و روابط میان اجرا پی برد. چگونگی نیروی متخصص و نگهداری آن و همچنین استفاده بهینه از توان و تخصص افراد و تدبیر راههای ارتقای سطوح عملی و شغلی آنان، از جمله مسایلی است که باید مورد توجه سازمان برنامهریز باشد.
یکی از ایرادات دولت گذشته که موجبات انحلال سازمان مدیریت را نیز فراهم آورد، بحث دخالتهای اجرایی این سازمان بود. از سوی دیگر آقای احمدینژاد این سازمان را یک نهاد غربزده میخواند و با همین عقیده نیز سازمان مدیریت را منحل کرد. شما این ایرادات را چقدر به سازمان مدیریت سابق وارد میدانید؟
باید دید آیا با انحلال این سازمان، جایگزین بهتر و مناسبتری ایجاد شده است؟ زمانی که سازمان مدیریت بر بودجه نظارت میکرد حتی اگر نقیصههای فراوان در کار آن وجود داشت؛ ما باز هم نظامی شفافتر، بودجهای خلاصهتر و هزینهکردی صحیحتر داشتیم. اینکه یک سازمان را به بهانه داشتن ایراداتی، از صحنه حذف کنیم و جایگزین مناسبی هم برای آن نبینیم؛ عاقبت کار به نتیجهای میرسیم که در این سالها مشاهده کردیم. هزینهکرد درآمدهای سرشار نفتی که مانند آن در تاریخ 30ساله کشور وجود نداشت در مسیری که عایدی کشور تورم و رشد منفی اقتصاد شد. البته اینها به معنای آن نیست که سازمان مدیریت بدون هیچ ایرادی بوده است. در این سازمان باید اسناد توسعهای کشور در اولویت بوده و فعالیتها در راستای خدمت به این اهداف کلان کشور تعریف شود و کارشناسان باید تابع آنچه مناسبات توسعهای اقتضا میکند؛ باشند. وظایف نباید با دخالتهای اجرایی اشتباه گرفته شود و نظرات به صورت شخصی اعمال شود. در حقیقت باید از تلفیق نظرات کارشناسی دستگاهها و کارآفرینان در تدوین برنامه بودجه استفاده شده و در عین حال ناظر بر اجرای قانون و برنامه باشد. به هر شکل سازمان مدیریت سابق، نهادی مسبوق به سابقه بوده و با تجمیع کارشناسان زبده، آسیبشناسیهای بههنگامی داشته است.
آیا در کنار این سازمان، شوراهای منحلشده در زمان آقای احمدینژاد مانند شورای اقتصاد، شورایعالی اشتغال، شورایعالی بیمه، صادرات و... هم باید احیا شود؟ ضرورت احیای این شوراها را چه اندازه میدانید؟
شوراها بحثی جداگانه دارد. در اصل میخواهیم کلیت موضوع نظارت برقرار شود. در گام نخست با احیای سازمان مدیریت، این مهم را محقق کرده و برای احیای شوراها نیز با تشکیل کارگروهها و بررسیهای کارشناسی تصمیمگیری خواهد شد.
به نظر شما چرا دو معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی و معاونت توسعه منابع انسانی نتوانستند جای خالی سازمان مدیریت را پر کنند؟
اولا این دو معاونت از نظر جایگاه سازمانی با نهادی که در گذشته تحتعنوان سازمان مدیریت وظیفه نظارت را عهدهدار بود، برابری نمیکند و دوم آنکه سازمان مدیریت از وجود تعداد زیادی کارشناس کارا و مسلط چه در ارایه بودجه و چه در برنامههای تدوین شده و نظارت بر آنها بهرهمند بود که در دو معاونت نامبرده این کمبود بهصورت یک خلأ احساس میشد.
یکی از موانعی که موضوع احیای سازمان مدیریت را از ابتدای دولت یازدهم تاکنون به تعویق انداخته بود، بحث جداسازی سازمان مدیریت استانها از استانداریها بود. اساسا چرا باید این جداسازی صورت گیرد و اکنون این رابطه چگونه باید بین استانداریها و سازمانهای مدیریت استانی برقرار شود؟
در تبصره الحاقی احیای سازمان مدیریت، ذکر شده که این دستگاه فرابخشی در استانها بهعنوان سازمان مدیریت استان تشکیل شده و از زیرمجموعه استانداری خارج شود. البته پیشبینی شده برنامهها با هماهنگی استانداری قابلیت اجرا داشته باشد. در گذشته این شایبه وجود داشت که دستگاههای اجرایی و اختصاصا استانداریها براساس مصالح خود در تدوین برنامهها و وظایف سازمان مدیریت دخالت میکردند. بنابراین در قانون احیای این سازمان، اکنون جداسازی استانداریها از سازمانهای مدیریت استانها دیده شده است. با این اتفاق، سازمان مدیریت بهصورت مستقل وظایف خود را انجام داده و در صورت نیاز، تعامل استانداری از طریق سازمانهای استانی با این نهاد برقرار میشود.
منبع: شرق