مدرس موسسه عالی بانکداری ایران
در ایران با برگزاری کنکور سراسری، دانشجوی دکتری انتخاب میشود، در این مکانیزم پیش زمینههای تحقیقاتی فرد مورد توجه قرار نمیگیرد، درحالیکه اصولا دکتری در فرآیند تحصیلی، درجهای است که در آن فرد قرار است نوآوری انجام دهد و باید به سطح دانش موجود بیفزاید که با تحقیق و انجام تز دکتری صورت میگیرد.
در کشورهای دیگر بهخصوص در انگلیس که من تحصیل کردم، مکانیزم انتخاب دانشجوی دکتری اقتصاد بر اساس مکانیزم Research Base انجام میشود. در این مکانیزم بحث بر سر این است که آیا متقاضی ورود به دوره دکتری میتواند خالق نوآوری تحقیقاتی باشد؟ به همین دلیل، آنچه در این میان اهمیت مییابد، پروپوزال تحقیقاتی متقاضی ورود به دوره دکتری است. پروپوزالی که به استاد راهنمای خود ارائه میدهد.وقتی فردی میخواهد تحقیقی را در دوره دکتری انجام دهد، تصویر پروژه تحقیقاتی خود را قبل از آغاز آن در ذهن دارد، به همین دلیل بررسی میکند که کدام استاد در کدام دانشگاه و دپارتمان بیشتر و بهتر میتواند به او کمک کند. بر همین اساس، پروپوزال خود را به استاد مورد نظر خود ارسال میکند. در صورتی که استاد با پروپوزال متقاضی ورود به دوره دکتری موافقت کند، فرد 90 درصد مسیر ورود به این دوره را پیموده است. یعنی مهمترین عامل ورود به این دوره داشتن سوپروایزر یا همان استاد راهنما است. 10 درصد باقی مانده هم پروسه اداری است. در ایران اما اساسا چنین چیزی نداریم و اصلا توانایی تحقیقاتی متقاضی ورود به دوره دکتری اقتصاد سنجیده نمیشود. در سیستم Research Base ممکن است دانش اقتصادی یک دانشجو نسبت به دیگری بسیار اندک باشد، اما بتواند در یک حوزه خاص با مهارت بالا تحقیق کند. در این حالت او میتواند وارد دوره دکتری شود، اما در ایران این گونه نیست و فردی که در حوزهای خاص دارای مهارت و مطالعه است، نمیتواند در حوزه مورد علاقه خودش در دوره دکتری ادامه تحصیل دهد.
نکته دیگر، ضرورت تسلط به زبان انگلیسی برای متقاضیان ورود به دوره دکتری اقتصاد است، چرا که منابع اصلی و مهم رشته اقتصاد همگی به زبان انگلیسی تالیف شده و میشوند. من از دانشگاههای متعددی در کشورهای یونان، فرانسه و... بازدید کردهام. اگر چه زبان ملی این کشورها انگلیسی نیست، اما برخی کلاسهای آنها به زبان انگلیسی برگزار میشود و دانشجویان دوره دکتری آنها باید به زبان انگلیسی مقاله بنویسند. من دوره دکتری اقتصاد خود را در ایران نگذراندهام، اما متاسفانه به نظر میرسد اهمیت لازم به زبان انگلیسی داده نمیشود و روی آن تاکید نمیشود و این گونه نیست که کلاسهای دوره دکتری به زبان انگلیسی برگزار شود. این در حالی است که یکی از ابزارهای دانشجو برای نوآوری در دوره دکتری زبان انگلیسی است.
البته تفاوت آموزش اقتصاد در ایران و کشورهای پیشرفته نه از دوره دکتری که از دوره لیسانس شروع میشود.
در خارج از ایران دانشجویان اقتصاد در مقطع لیسانس باید برای هر درس 2 تا 3 کار تحقیقاتی انجام دهند و دانشجویان به گونهای تربیت میشوند که از همان ابتدا شروع به نوشتن و تحقیق کردن میکنند.
اما متاسفانه در ایران این گونه نیست ویکی از مشکلات دانشجویان ایرانی در بدو ورود به مقطع دکتری در دانشگاههای خارج از کشور نداشتن مهارت لازم در تحقیق کردن است. این دسته از دانشجویان یکی دو سال با مشکل مواجه میشوند.
از این رو، لازم است ما فضای دورههای لیسانس را تغییر دهیم و از دانشجویان بخواهیم در مورد موضوعی مانند حداقل دستمزد تحقیق کنند. این تحقیق حتی میتواند به دیدن و مطالعه منابع موضوع مورد نظر و تولید یک مقاله ساده محدود شود و ضرورتی ندارد دانشجو مطلب تازهای از خود اضافه کند.
در عین حال، درباره شیوه بهبود مکانیزم انتخاب دانشجوی دکتری باید گفت راه را معکوس رفتهایم. تا چند سال پیش، هر دانشکدهای آزمون دکتری برگزار میکرد اما حالا یکپارچه شده است.
شاید بهدلیل وضعیت فرهنگی موجود در جامعه آزمون متمرکز بهترین شیوه باشد، چون اگر Research Base و استاد محور باشیم ممکن است خیلی از افراد از نحوه انتخاب دانشجویان ناراضی باشند و انتقاد کنند که فلان گزینش بر اساس رابطه یا تبانی با استاد صورت گرفته است.از این رو، ما نمیتوانیم شبیه دانشگاههای خارج از کشور شویم.
اما به نظر میرسد با بازگشت به سمت مدلی که در آن قدرت و اختیار دانشکدهها در برگزاری و انتخاب دانشجوی دکتری بیشتر بود، میتوان بر اساس پروپوزال دانشجویان دکتری را انتخاب کرد.در عین حال، باید شیوه آموزش اقتصاد را از دوره لیسانس تغییر دهیم و دانشجویان را به نوشتن و تحقیق کردن تشویق کنیم.