یکی از آن جنگهای اساسی قدرت و منفعت در این کشور، جنگ بر سر معاف شدن از مالیات است. این جنگی برای رانتخواری هم هست. هر گروهی که به یک بهانهای از مالیات معاف شود، منفعتی برده و سواری مجانی گرفته است. ورود به این بحث نیاز به ذکر نکته مهمی دارد.
مالیات حداقل با سه هدف ستانده میشود: هدف مالی، هدف بازتوزیعی و هدف تنظیمگری. دولتها برای تأمین مالی خود و تولید کالاهای عمومی اعم از امنیت، نظام اداری و ... مالیات میگیرند. مالیات ابزاری برای بازتوزیع است و جلوگیری از شکلگیری نابرابریهای شدید، یعنی کاستن از ثروت و دارایی ثروتمندان و بازتوزیع میان گروههای کمبرخوردار طبق قواعد مشخصی که البته مسألهای به شدت مناقشهبرانگیز است. کارکرد سوم مالیات هم تنظیم کردن انگیزههاست. دولت اگر بخواهد حوزهای از اقتصاد سرمایهگذاری بیشتری داشته باشد یا فعالیت در بخشی را کاهش دهد (مثلا صنایع آلودهکننده) از ابزار مالیات برای تشویق یا تنبیه استفاده میکند.
مالیاتستانی یک کارکرد بزرگ دولتسازی هم دارد. تلاش دولتها برای مالیاتستانی در اصل به معنای شناسایی شدن شهروند برای دولت و حکمرانی است. یک نظام مالیاتی درست، فعالیت اقتصادی فرد را رصد میکند، منشأ درآمد و مقصد هزینهکردهای او را شفاف میکند، و با مالیات است که شهروند در صفحه رادار حکمرانی آشکار میشود. شهروندی که پرونده مالیاتی ندارد (نه کسی که پرونده دارد و به هر دلیلی مشمول مالیات نمیشود، مثلا درآمدش زیر حداقل مشمول مالیات است) در رادار حکمرانی نیست.
این مقدمه اجازه میدهد که بپرسیم «معاف کردن از مالیات برای برخی اقشار کدام یک از کارکردهای نظام مالیاتی را تقویت میکند؟ و با چه هدفی صورت میگیرد؟» از بحث انواع مالیات (نظیر مالیات بر درآمد افراد، مالیات بر درآمد شرکتها، و مالیات بر ارزش افزوده) و مالیات مستقیم و غیرمستقیم که بگذریم، سؤال این است که چرا باید گروههایی مثل هنرمندان، قضات دادگستری، اعضای هیئت علمی دانشگاهها، کل بخش کشاورزی، برخی بنیادها و سازمانها، و ... معاف از مالیات باشند؟
کارکرد معلم مدرسه با استاد دانشگاه چه فرقی دارد که دومی باید معاف باشد و اولی نباشد؟ فرق بخش کشاورزی با صنعت چیست که اولی معاف از مالیات است؟ چند دهه از اعمال معافیت مالیاتی بر برخی گروهها میگذرد – از جمله کشاورزی، هنرمندان و ... – و جا دارد بپرسیم این معافیتها چه تأثیری بر این گروهها داشته و اثر تنظیمگری معافیت مالیاتی چه بوده است؟
سؤال مهمتر این است که مگر کشاورزان، هنرمندان، قضات و استادان دانشگاه در یک سطح از درآمد، دارایی و فعالیت اقتصادی هستند که به صورت مقولهای معاف میشوند؟ آیا در این کشور بین کشاورزی که دو هکتار زمین دارد کشاورزانی که بیش از پنجاه هکتار و تا بالای چند هزار هکتار زمین دارند، تفاوتی نیست که هر دو باید معاف از مالیات باشند؟ آیا بین اساتید از استادیار تا استاد تمام با حقوق حدود بیست میلیون تومان تفاوت نیست؟ آیا قضات همه در یک رده درآمدی هستند؟ آیا هنرمندان همگی یک میزان درآمد دارند؟ کسبوکارهای حوزه فرهنگ چرا باید همگی از مالیات معاف باشند؟ کدام نظام مالیاتی توسعهیافته بر مبنای قشر اجتماعی سامان یافته است؟
معافیت از مالیات سبب خارج شدن از رادار حکمرانی نمیشود؟ معافیت از مالیات سبب تلاش برای لابیگری و خود را در یکی از گروههای معاف قرار دادن نمیشود؟ آیا معاف کردن از مالیات (بخوانید توزیع رانت قدرت و صدا داشتن در حاکمیت) تنها راه حمایت و تنظیمگری است. حمایت از هنر و فرهنگ را نمیتوان با آزادسازی، کاستن از نظارتهای بیدلیل، سانسور و ... انجام داد و به جای معافیت مالیاتی زمینه توسعه کسبوکارهای این حوزه را فراهم کرد؟
اصلاحات و کمک به بخش کشاورزی با اصلاح قیمتهای نسبی بهتر صورت میگیرد یا با معافیتهای مالیاتی؟ معافیتهای مالیاتی این بخش به حال محیطزیست در حال احتضار ایران سودمندترند یا اصلاحات در قیمتهای نسبی و شکل دادن به بازارهای سامانمند به عنوان کارکرد اصلی حکمرانی اقتصادی؟
بحث در این باره بسیار است، اما اگر برای هشدار و تحریک به آغاز گفتوگو باشد، همین مقدار کافیست. دولتسازی، مبارزه با فساد، کاهش کسر بودجه، کاستن از تورم، اصلاح وضعیت وخیم نابرابری و حکمرانی اقتصادی مؤثر و توسعهگرا بدون اصلاح نظام مالیاتی ممکن نیست. جامعه و اقتصاد ایران بدون گشودن پرونده نظام مالیاتی و اصلاح این وضع نابهسامان، راهی به سوی توسعه نخواهد یافت. معافیتهای فعلی سیاست اقتصادی نیستند، بلکه بازتاب اقتصاد سیاسی بیمارند.
منبع: https://t.me/fazeli_mohammad