بررسی ابعاد اقتصادی و اجتماعی رشد سکونتگاههای غیرقانونی در گفتوگو با کمال اطهاری
حدود 11 استان کشور بیشترین درگیری را با حاشیهنشینی دارند. خراسان رضوی، تهران، لرستان، کرمان، سیستان و بلوچستان، خوزستان و آذربایجان غربی در این گروه قرار میگیرند. قبلاً مشاور وزیر کشور این اطلاعات را داده بود. بیکاری و فقر بیشترین عامل جذب افراد به سمت مناطق حاشیهنشین و ماندگاری آنها در همان شرایط میشود. نهادهای رسمی نسبت به شدت رشد حاشیهنشینی در آینده هشدار میدهند. کمال اطهاری که اقتصاددان و پژوهشگر توسعه است میگوید از دهه 70 نسبت به این موضوع هشدار داده و آنچه حالا دیده میشود نتیجه سیاستهای نادرست و اقتصاد ناکارآمد است. هر چه هست حالا خبرهای خوبی از وضعیت حاشیهنشینی یا ساکنان سکونتگاههای غیررسمی به گوش نمیرسد. با بالا رفتن نرخ تورم و سقوط جمعیت بیشتری به زیر خط فقر، امیدی به کاهش جمعیت حاشیهنشین که حالا سر از خود شهرها درآوردهاند، نیست. انتشار تصاویر پشتبامخوابها در تابستان امسال، نمود عینیتری به فقر داد؛ افرادی که اینبار ناامید از قیمتهای نجومی اجارهها، به آخرین طبقات ساختمانها پناه بردند و چادر مسافرتی را خانه خود کردند. هرچند که پیش از این خودروخوابی و انبارخوابی هم خبرساز شده بودند اما اینبار با افزایش چندباره اجارهبهای مسکن، تصویر روشنتری از به حاشیه کشیدن قشر کمبرخوردار در داخل شهرها، نشان داده شد. آمار رسمی و دقیقی از تعداد حاشیهنشینان در دست نیست، آنچه هست اعدادی است که هر چند وقت یکبار از سوی روسا و معاونان یکی از نهادها مثل بهزیستی، شهرداری، وزارت راه و شهرسازی یا وزارت کشور اعلام میشود. آمار از 11 میلیون نفر شروع میشود و به 20 میلیون نفر میرسد. این جمعیت را با ساکنان بافتهای فرسوده و بدمسکنان یکی میدانند. کمال اطهاری به تجارت فردا میگوید آخرینبار در سال 93 بود که در مطالعهای تعداد ساکنان سکونتگاههای غیررسمی به دست آمد که حدود 18 میلیون نفر بود حالا اما قطعاً تعدادشان به بالای 20 میلیون نفر رسیده است. به گفته او، شکست توامان سیاستگذاری و بازار منجر به شکلگیری چنین وضعیتی شده است. به گفته او بازار رقابتی نیست و به رانت تکیه داده. او مسکن مهر را پروژه ناموفقی میداند که اتفاقاً به حاشیهنشینی دامن زد و حالا با طرح جدیدی به نام مسکن ملی در حال تکرار شدن است. اطهاری نسل جدید ساکنان سکونتگاههای غیررسمی را متفاوت با نسلهای قبلی میداند؛ نسلی که آشفتگی بسیاری دارد، ناامید است و معترض. شغل و مسکن ندارد و منتظر فرصتی است تا تمام نیرویش را برای شکل دادن به اعتراضی گسترده به کار گیرد. این اقتصاددان توضیح بیشتری درباره ابعاد اقتصادی و اجتماعی رشد این سکونتگاهها میدهد.
♦♦♦
با اینکه آخرین آمار رسمی افراد ساکن در سکونتگاههای غیررسمی یا همان حاشیهنشینان، مربوط به حداقل چهار سال پیش است، اما آنچه از میان تحلیلها از شرایط تورم و بالا رفتن میزان فقر در جامعه شنیده میشود گسترش این سکونتگاهها و بالا رفتن جمعیت آنهاست. حالا به همه اینها شکلگیری سکونتگاههای نامتعارف مثل خودروخوابی یا پشتبامخوابی و انبارخوابی و... را هم باید اضافه کنیم که حتی با معیارهای حاشیهنشینی فاصله دارد. چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟
گسترش سکونتگاههای غیررسمی و محلههای فرودست با بافتهای فرسوده همواره ناشی از شکست توامان سیاستگذاری و بازار است. در ایران پایههای این دو بخش به ویژه در محیط شهری و تراکمفروشی که من به آن رانت میگویم، به صورت ناقص و حتی معکوسی برپا شده است. مجموع این شکستها منجر شده تا مردم هرچه بیشتر از مواهب توسعه محروم بمانند. همین شکستها منجر شد تا سکونتگاههای غیررسمی شکل بگیرد. اولین کسی هم که در این زمینه هشدار داد «پرویز پیران» استاد جامعهشناسی بود. او اوایل دهه 70 با گوشزد کردن اتفاقی که در سیاست تعدیل شتابزده آمریکای لاتین رخ داد نسبت به کشیده شدن سکونتگاههای غیررسمی به داخل شهرها هشدار داده بود. من هم در تحقیقات بعدی بر صحبتهای او، صحه گذاشتم و دلایل آن را هم گفتم. نکتهای که در این ماجرا دیده میشود این است که با همه اتفاقاتی که در آمریکای لاتین رخ داد، آنها تراکمفروشی و حملونقل گران نداشتند. بنابراین شرایط در کشور ما سختتر بود. نبود کار، نبود سیستم بیمه پشتیبان، بالا رفتن قیمت زمین در اطراف شهرها همه دستبهدست هم دادند تا این مناطق شکل بگیرند. کشورهای موفق مثل کره جنوبی به صورت همبسته و هماهنگ، توانستند از این اتفاقات جلوگیری کنند و با اینکه مثلاً رشد شهری سئول بالاتر از تهران است اما نگذاشت این سکونتگاهها ایجاد شود.
به همه آن سیاستهای نادرست باید ماجرای مسکن مهر را هم اضافه کرد که خودش در ایجاد این سکونتگاهها بیتاثیر نبود. شهردار تهران قبلاً اعلام کرده بود که طرح مسکن مهر منجر شد تا فقرا به حاشیه شهرها تبعید شوند. این موضوع چقدر ماجرای حاشیهنشینی را تشدید کرد؟
بله، در زمان خودش ما خیلی گفتیم که این کار را نکنید. اما بیفایده بود. از اوایل دهه 70 اصرار کردیم که تعاونیهای مسکن را منحل نکنید اما به ما گفتند شما کمونیستهای رقیقشده هستید. حرفهای ما را به گونه دیگری تعبیر کردند. ما همان زمان پیشبینی کرده بودیم که این اتفاق رخ میدهد و سکونتگاههای غیرقانونی رشد و توسعه پیدا میکنند. مثل همین حالا که میگوییم اقتصاد دانشبنیان بیکاری میآورد و باید قبل از ورود آن به محلههای فرودست به افراد آموزش داده شود. اما باز هم گوشی برای شنیدن این حرفها نیست.
حالا در این شرایط ما با نسل جدیدی از ساکنان این سکونتگاهها مواجهیم که با نسلهای قبلی تفاوت دارند؟
بله، نسل اول ساکنان این مناطق، همه کارگر بودند، بیمه میشدند و از سهام کارخانهها سهمی داشتند. نسل دوم از آنها اوایل انقلاب زندگی میکردند که به دلیل تحریمهای اقتصادی اتفاقاً دولت به آنها توجه میکرد و تسهیلاتی در اختیارشان قرار میداد؛ مثل وام و مصالح ارزان. اما نسل سوم که همان نسل فعلی است، نه شغلی دارند، نه سیاست اجتماعی از آنها حمایت میکند. 50 درصد ساکنان اسلامشهر، از نسل اول، کارگران کارخانه بودند. در سال 75 این جمعیت 40 درصد شدند و در سال 85 کاهش دیگری پیدا کردند و به 30 درصد رسیدند و سال 90 افت شدیدی کردند. چراکه تحریمها شدت گرفت و ما دیگر رشد اشتغال صنعتی نداشتیم. سیاستهای تحریم منجر شد 70 تا 80 درصد کارخانههای زیر 100 نفر بخش خصوصی اطراف تهران ورشکست شوند. باید به آنها وام ارزان داده میشد و حمایت میشدند اما این اتفاق نیفتاد و در نهایت میزان بزه با بالا رفتن بیکاری، افزایش پیدا کرد و جوانان این مناطق در تله فضایی فقر گرفتار شدند. در همین شهر تهران در فاصله سالهای 85 تا 90، 300 هزار شغل از دست رفت و 300 هزار نفر به جمعیت این مناطق افزوده شد. این موضوع هم در تمام شهرهای صنعتی کشور دیده میشود. در دولتهای قبلی میگفتند این افراد غربتیاند و باید به روستاهای خودشان برگردند.
به تله فضایی فقر اشاره کردید، سال گذشته بعد از اتفاقاتی که در آبانماه رخ داد، شما درباره این موضوع صحبت و اعلام کردید که این تله هر روز برای این افراد تنگتر میشود و واکنش آنها، مانند کسانی است که به هر چیزی چنگ میاندازند تا پایین نروند؛ حتی اگر غارت یک مغازه در ازای دو روز سیربودن باشد. حالا هم با شرایط موجود به نظر میرسد هر روز دایره این تله کوچکتر میشود. قرار گرفتن در این وضعیت چقدر شرایط را برای یک اعتراض عمومی مثل آنچه آبان سال گذشته در سراسر کشور یا در اوایل دهه 70 در مشهد و اسلامشهر رخ داد، از سوی این گروه فراهم میکند؟
بسیار. جوانانی که دچار بیهنجاری و سرگشتگی میشوند، هر روز عرصه را برای خود تنگتر میبینند. خانهشان کوچکتر شده، بیکار شدهاند، اگر هم کار داشته باشند کارفرما بیمهشان نمیکند، اجارهبها بالا رفته. آنها هیچ افقی برای خود نمیبینند. همه اینها نشاندهنده شکست سیاستهاست که در نهایت منجر به شورش میشود. ساکنان این مناطق دچار آشفتگی شدهاند اما افسرده نیستند. آنها حق اعتراض دارند چراکه اعتراض نشانه حیات جامعه مدنی است. جامعهای که اعتراض نکند سقوط میکند. اعتراض یعنی موجودیت جامعه مدنی. اما مسلماً نوع اعتراض کسی که امیدی ندارد متفاوت خواهد بود. هیچ نهاد و تشکلی از او حمایت نمیکند، تعاونیهای مسکن منحل شدهاند و نرخ بیکاری بالاست. شکست بازار منجر به قفلشدگی نهادی شده و سیاست اجتماعی و اقتصادی درستی وجود ندارد. از آن طرف هم جامعه مدنی نمیتواند در سهم توسعه خود شرکت کند و دولت نماینده اقتصادی را تعیین میکند. در همین فضا بزه شکل میگیرد و بزهکاری بالا میرود. آمار نیروی انتظامی بر این موضوع صحه میگذارد. بررسیها نشان میدهد در کمتر از پنج سال میزان بزهکاری در مناطق پیرامون تهران سه تا پنج برابر شده که عدد بالایی است. سکونتگاههای غیررسمی روی انبار باروت نشستهاند. آنچه در ایران با عنوان به اصطلاح سیاست تعدیل، اتفاق افتاد بازارسپاری به جامعه بود تا اقتصاد. متاسفانه کجفهمیهایی در تیم اقتصادی وجود داشت که سالیان سال هم ادامه دارد. اقتصاد کشور به دلیل همین کجفهمیها رقابتی نبود و به رانت سپرده شد.
به نظر شما وضعیت اقتصادی، نوسانات بازار ارز، گرانتر شدن هزینههای زندگی و بیثباتی در اقتصاد و از همه اینها مهمتر بحران ناشی از ناامیدی به آینده و بیاعتمادی به عملکرد مسوولان، میتواند مانند گذشته محرک ناآرامیهای جدید شود؟
مجموع شرایط ایجادشده، میتواند یک محرک باشد اما آنچه مردم را نگه داشته خودشان و فرهنگشان است. مردم هیچوقت زمانی که مصیبت اطرافشان را فراگرفته دست به چنین اعتراضی نمیزنند. شرایط فعلی برای اعتراضات مناسب نیست، همه چیز آشفته است، مردم با بیماری دستبهگریباناند، هر روز تعداد زیادی جانشان را از دست میدهند و مردم در شوک به سر میبرند. مردم میدانند چه زمانی باید مقابله کنند و نیرویشان را هدر نمیدهند اما زمانی که نیرویشان را بهکار گیرند دیگر کسی نمیتواند جلویشان را بگیرد. کسی هم نمیتواند تخمین بزند چه زمانی این اتفاق میافتد. ساکنان این سکونتگاهها واکنشهای ابتدایی و غریزی ندارند و هیچوقت اتفاقی شبیه آنچه در عراق یا در بهار عربی رخ داد در ایران رخ نمیدهد. چراکه مردم خیلی از این مسائل را گذراندهاند و در سالهای گذشته آنقدر بحران داشتهاند که قیمتها و هزینههای بالای زندگی برای آنها جرقه نیست. البته هیچ جامعهای قابل پیشبینی نیست. امیدوارم هر اتفاقی که میخواهد رخ دهد، بعد از انتخابات آمریکا باشد، تا ترامپ از این وضعیت برای برنده شدن خود استفاده نکند.
به هر حال سال گذشته افزایش ناگهانی قیمت بنزین مردم را به خیابانها کشاند و سبب شد تا آن اعتراضات عمومی شکل بگیرد.
من معتقدم که همیشه اینطور نخواهد بود. این گروه تمام نیرویش را بهکار میگیرد تا در زمان مناسب استفاده کند. همان سال گذشته هم تصور این بود که این ناآرامیها سلسهوار ادامه پیدا میکند اما اینطور نشد.
فرید براتی یکی از معاونان سازمان بهزیستی قبلاً گفته بود که سه هزار محله حاشیه در کشور وجود دارد که نزدیک به 19 میلیون حاشیهنشین در آن زندگی میکنند. حالا اما مسالهای که شاهد هستیم ورود این افراد به داخل شهرها و ایجاد حاشیه در داخل شهر است. نمونهاش همین زندگی در خانههای نامتعارف و در جایی غیر از خانه است. بنابراین میتوان گفت که سکونتگاههای رسمی همانطور که قبلاً پیشبینی میشد، به جای اطراف شهر به داخل شهرها ورود پیدا کردهاند؟
آمار اعلامشده از حاشیهنشینان مربوط به مجموع سکونتگاههای غیررسمی پیوسته و ناپیوسته به اضافه بافتهای فرسوده است که حالا احتمالاً آمار آن به 20 میلیون رسیده. این آمار نتیجه تحقیقی است که در سال 93 انجام شد و چند سال بعد زمانی که جنگ بر سر مسکن مهر بالا گرفت، رسانهای شد تا بگویند اگر مسکن مهر بود این تعداد حاشیهنشین نمیشدند. در دهه 70 سند ملی توانمندسازی و ساماندهی مسکن ملی نوشته شد که در سال 82 به تصویب رسید. بر اساس این سند ساکنان این سکونتگاهها برای اولینبار در ایران به رسمیت شناخته شدند و حق توسعه آنها رسمی شد. آن سند بسیار درخشان بود اما به دلیل مسکن مهر خاموش شد. حالا هم صحبت از مسکن ملی میشود که تکرار مضحک همان طرح است. آن زمان گمانهزنی شد و با شکست مواجه شد. حالا چرا تکرارش میکنند؟ این همان مساله کمبود دانش است. از طرح مسکن به عنوان بزرگترین پروژه مسکن دو هزار سال گذشته یاد میکنند. من میگویم بزرگترین پروژه بنایی ایران. جرالد میر، اقتصاددان بزرگ توسعه میگوید نایابترین عنصر توسعه، دانش است. در کشور ما هم دقیقاً این اتفاق افتاده است. مساله اینجاست که در این وضعیت دولتها در حاشیه ملت قرار میگیرند و حاشیهنشین میشوند. چراکه بیشتر افراد جامعه خودشان را از وضعیت خارج میکنند و با مساله کنار میآیند. ملت از عهده خودش برمیآید و این مساله در تاریخ ثابت شده است. در این شرایط خطر برای دولت است نه ملت. نکته دیگر اینکه، اساساً لفظ حاشیه از زمان قاجار بر سر زبانها افتاد و برای کسانی به کار گرفته میشد که نمیتوانستند در داخل شهرها زندگی کنند به همین دلیل کنده شدند و به اطراف رفتند. قبلاً به آنها زاغهنشین هم میگفتند. از دهه 70 که اتاقهای 20متری نصف شد و به دو اتاق 10متری تبدیل شد، استارت گسترش این زندگیها هم زده شد. نمونه آن را در منطقه خاک سفید و مناطقی از جنوب شهر شاهد بودیم. تحقیقات ما نشان میداد که شکل دیگری از سکونتگاه غیرقانونی در حال شکلگیری است. اینکه اخیراً درباره پشتبامخوابی صحبت میشود، پنج سال پیش در طرح ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی استانهای تهران و البرز وزارت مسکن این اطلاعات به دست آمده بود که در برخی محلهها چنین اتفاقاتی در حال رخ دادن است.
خرداد امسال مرکز پژوهشهای مجلس اعلام کرد بالاترین درصد فقر از سال 90 تاکنون مربوط به سال 98 است. بر اساس یافتههای این مرکز، سال گذشته 4 /18 درصد از ایرانیان زیر خط فقر زندگی میکردند قطعاً امسال با وضعیت پیشآمده هم با شیوع ویروس و هم بالا رفتن تورم و هزینهها، به تعداد این افراد اضافه شده و پیشبینی میشود که ما شاهد افزایش سکونتگاههای نامتعارف خواهیم بود. همینطور خواهد بود؟
بله قطعاً. سقوطکنندگان به زیر خط فقر افزایش پیدا کردهاند، اجارهها بالا رفته و قیمتها نجومی شده. افرادی که در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکنند شغل رسمی ندارند. در حالی که در دهههای گذشته 99 درصد افراد این مناطق مشاغل رسمی و غیرسیاه داشتند اما به دلیل سیاستهای نادرست اقتصادی، میزان گرایش به مشاغل غیررسمی بالا رفت، چگالی آن بیشتر و آشکارتر شد و حتی به آنها برچسبهایی هم زدند.
تجارت فردا