جواد صالحی اصفهانی، اقتصاددان ایرانی ساکن آمریکا، در مطلبی با عنوان " اقتصاد ایران چهل سال پس از انقلاب اسلامی" ( بروکینز، ۱۴ مارچ ۲۰۱۹)، سعی میکند نشان دهد با توجه به میران رشد رفاه خانوارها طی سالهای بعد از انقلاب، نرخ رشد درآمد سرانه نمیتواند در دورهی ۱۳۵۵- ۱۳۹۷ منفی باشد.
معیار ارزیابی رفاه خانوارها، درصد برخورداری از آب آشامیدنی بهداشتی، برق، اتومبیل، تلویزیون، یخچال و جارو برقی است که رشد مثبتی داشته است. به این دلیل، وی معتقد است برای سازگار شدن نرخ رشد درامد سرانه و میزان برخورداری خانوارها از امکانات مذکور، باید به جای شاخص درآمد سرانه محاسبه شده به روش معمول، از درآمد سرانه محاسبه شده به روش "برابری در قدرت خرید" (PPP) استفاده کرد.
میدانیم برای مقایسه تحولات اقتصادی بینکشوری، شاخصهای کلان از جمله تولید و درآمد ملی، ابتدا به پول ملی هر کشوری محاسبه و سپس با استفاده از نرخ دلار، همه به واحد پولی یکسانی، تبدیل میشوند تا قابلیت مقایسه با هم را داشته باشند. اگر نرخ ارزی که مبنای تبدیل قرار میگیرد میانگین سالیانه نرخ بازار آزاد یا نزدیک به آن باشد، مقادیر این شاخصها کمتر از زمانی میشود که با نرخ حاصله به روش PPP، محاسبه میشوند.
به همین دلیل، درآمد سرانه ایران در سال ۲۰۱۷ به روش معمول ۶۹۵۲ و به روش دوم، ۲۱۰۱۱ دلار است. از اینجا میتوان دریافت که نرخ ارزی که مبنای محاسبهی دومی قرار میگیرد تقریبا یک- سوم نرخ ارز اولی است. در محاسبهی نرخ ارز به روش PPP، اقلام لازم برای زندگی یک خانوار استاندارد در آمریکا بهدلار و در کشورهای دیگر به پول ملی خودشان محاسبه میشود. سپس نرخ ارز بدست میآید.
آن روی این بحث، این است که در اقتصادهایی چون اقتصاد ایران و ترکیه، برآورد کمتری از تولید ملی صورت میگیرد که ناشی از وجود بخش زیرزمینی، خودمصرفی و قیمتهای یارانهای و غیره است.
در توجه به روش PPP، حرفی نیست. در محاسبهی شاخص معتبر توسعه انسانی نیز همین امر رعایت میشود. امّا، مطلب صالحی اصفهانی، چند اشکال روش تحقیقی جدی دارد:
اول، بی توجهی به فاصلهی آنچه رخ داده و آنچه میتوانست در مقایسه با اقتصاد بدون نفت ترکیه رخ دهد (شکاف تاریخی)؛
دوم، بیتوجهی به هزینههای بیننسلی افزایش میزان دسترسی خانوارهای نسلهای گذشته به امکانات مذکور؛
سوم، بیتوجهی به الگوی رفتاری خانوارها؛
چهارم، بیتوجهی به صحت آمار مورد استفاده در مورد ایران و ترکیه!
۱. با استفاده از روش خلاف وقایع (Counterfactual) میتوان نشان داد که توجه به آنچه رخ داده، به معنای غفلت از آنچیزی است که با فرض نرمال بودن شرایط تاریخی، میتوانست رخ بدهد. برای روشن شدن این نکته، به مقایسه درآمد سرانه معمول(منبع world Bank) و به روش PPP ( منبع world Economics) ایران و ترکیه میپردازیم.
در روش معمول، در آمد سرانه ایران از ۱۰۲۶۶ در ۱۹۷۶، به ۶۹۵۲ دلار در ۲۰۱۷ کاهش و در روش PPP از ۱۲۹۰۸ به ۱۵۸۲۶ دلار افزایش یافته است (حدود نیم درصد رشد سالیانه).
در ترکیه، به روش معمول، از ۵۳۶۲ به ۱۴۸۷۵ دلار و به روش PPP از ۹۶۲۹ به ۲۲۲۳۸ دلار افزایش یافته است (۲.۱ درصد رشد سالیانه).
یعنی، اگر ترکیه معیار مقایسه باشد، عملکرد رشد سالیانه ایران باید ۴ برابر آن چیزی باشد که در عمل رخ داده است. با در نظر گرفتن امکانات ناشی از درآمدهای نفتی، باید بیش از ۲ درصد در سال رشد میکرد. اگر با کره جنوبی مقایسه کنیم، شکاف تاریخی بسیار زیادتر است.
۲. بخش عمدهی افزایش درصد برخورداری خانوارها از امکانات رفاهی، از محل برداشت بیش از اندازه از امکانات رفاهی نسلهای آینده هست. نمونهی بسیار مشخص زمین است. طی سالهای بعد از انقلاب، اراضی بایر شهری به مسکونی تبدیل و در اختیار بخشی از جامعهی شهری قرار گرفته است. درصد مالکیت مسکن شهری افزایش یافته ولی زمینی در کلانشهرها باقی نمانده است. قیمت زمین بهشدت رشد کرده. در نتیجه، نسل جدید و نسلهای آینده ناچار از زندگی یا در مکانهای فاقد استانداردهای لازم هستند یا در مکانهای استاندارد، باید هزینهی اجاره بسیار بالایی بپردازند.
۳. بخشی از علت رشد استفاده از یخچال و تلویزیون و جارو برقی و حتی ماهواره، ناشی از اولویت ِ کم دادن به تغذیه خوب است (ترجیحات نادرست). بنابراین، در این سالها، بخشی از علت تامین این امکانات، کاهش سهم اقلام غذایی پروتئنی چون گوشت قرمز و رشد بیماریهای ناشی از سوتغذیه، بوده است.
۴. منبع آماری نادرست. اگر درآمد سرانه معمول ترکیه، طبق منابع معتبر، بیش از ایران باشد، همین امر با تفاوتی در مورد درآمد سرانه به روش PPP هم صدق میکند. استفاده از دادههای نادرستی که دال بر بیشتر بودن درآمد سرانه ایران ازسال ۲۰۰۵ به بعد است، تورش سوالبر انگیزِ غیرتصادفی را ایجاد میکند.
منبع: https://t.me/alidinee