سه شنبه, 13 اسفند 1398 10:22

امیرحسین خالقی: آسیب‌شناسی الگوی چینی

نوشته شده توسط

توسعه چند روز پیش فیلمی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شد که ماموران دولتی چین با همان پوشش سفید رنگ حفاظت و ماسک که این روزها زیاد دیده می‌شود در حال بیرون کشیدن اعضای یک خانواده هستند. از قرار این خانواده مشکوک ابتلا به کرونا بوده‌اند و از آنجا که به زبان خوش به قرنطینه نرفته‌اند، دولتی‌ها مجبور به اعمال زور شده‌اند.

 

در مورد به اصطلاح قرنطینه‌های خانگی هم وضعیت بهتر از این نبود. فیلم‌هایی منتشر می‌شد که به احتمال زیاد در ووهان، جایی که نقطه شروع شیوع کرونا به حساب می‌آید، مشغول جوش دادن درب فلزی یک خانه بودند؛ در حالی‌که ساکنان در آن حبس شده بودند. یحتمل می‌خواستند محکم کاری کنند که ساکنان خانه از قرنطینه اجباری بیرون نیایند. این کمی غریب به نظر می‌رسید، علی‌الاصول قرنطینه جایی است برای بهبود سریع‌تر خود فرد که مراقبت‌های پزشکی بیشتری هم در دسترس او قرار می‌گیرد، سوال این بود پس چرا اینها در برابر انتقال به قرنطینه مقاومت می‌کنند؟

 

پاسخ دشوار نیست: خیلی‌ها به دولت فخیمه و آن حزب حاکم اعتماد ندارند که جانشان را دست آن بدهند. حق هم دارند تجربه نشان داده است که فرد و حقوق وی در مقابل آرمان‌های ملت بزرگ چین و حزب خیلی جایی ندارد. از قرار زمانی در دوران جنگ سرد و با بالا گرفتن اختلاف با آمریکا مائو گفته بود در جنگی هسته‌ای چینی‌ها ترسی از میلیون‌ها نفر (صدها میلیون؟) کشته دادن ندارند، بعدها هم که در ماجراجویی‌هایی نظیر پرش بلند رو به جلو نشان دادند که تخیل و توهم از جان آدم‌ها برایشان مهم‌تر است. اکنون اقتصاد در حال رشد است و تیغ ایدئولوژی به اندازه آن دوران تیز نیست؛ ولی کیش شخصیت رئیس‌جمهور فعلی و جاه طلبی فراوانش خیلی را متقاعد کرده است که او را مائو دوم بخوانند که در سودای آن است که پدر ملت چین به حساب آید، آن هم در دورانی که چینی‌ها واقعا حرفی برای گفتن دارند و اقتصاد دوم دنیا به حساب می‌آیند.

 

بانویی چینی در مصاحبه می‌گوید؛ در کشوری با بیش از یک میلیارد جمعیت، آدم‌ها یاد می‌گیرند خودشان باید مراقب خودشان باشند. شایعات هم بیداد می‌کند، گفته می‌شد زنی که می‌خواست از دست ماموران فرار کند با شلیک گلوله از پا در آمده است؛ ولی هولناک تر از همه چیزهایی است که در مورد قرنطینه‌ها گفته می‌شود. شایع است که در این قرنطینه‌ها از بیماران به‌عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می‌کنند، تزریق هر چیزی که فکر کنند می‌تواند برای درمان بیماری موثر باشد به بیماران، اعدام دسته جمعی و دفن کردن بدون خبر دادن و تشریفات معمول از آن دژهای نفرین شده به گوش می‌رسد، صحت این شایعات مورد تردید است؛ ولی قدرت شایعه به باور پذیر بودن است، نه واقعیت داشتن موضوع آن. عجیب نیست حاکمانی که بلای پرش بزرگ رو به جلو را بر سر مردمشان آوردند، اینجا هم چنین کنند.‌ حالا هم که بحران است و هر کاری مجاز!

 

در همان روزهای آغازین بحران در اواخر سال گذشته و اوایل سال جدید برای آنکه کنگره سالانه حزب کمونیست تحت تاثیر قرار نگیرد، از اعلام خطر اپیدمی خودداری کردند، پزشک جوان ۳۴ ساله را که نسبت به گسترش سریع یک بیماری عفونی هشدار می‌داد و عده‌ای دیگر را زندانی و ساکت کردند و بدتر از آن برای رکورد‌شکنی و نمایش قدرت در همان روزها در ووهان جشنی با حضور ده هزار خانوار برگزار کردند که رفاه و خوشحالی مردم چین را در چشم رسانه‌ها فرو کرده باشند. پنهان‌کاری و جلوی اطلاعات را گرفتن در نزدیکی سال نوی چینی که خیلی‌ها از محل کار به زادگاه و محل زندگی خود برمی‌گردند و سفرها بسیار افزایش می‌یابد؛ البته کار را خراب‌تر کرد، گفته می‌شود حتی در اعلام قرنطینه خود ووهان که شهری با حدود ۱۱ میلیون جمعیت است چنان شاهکاری به خرج دادند که قبل از اعمال ممنوعیت سفر حدود پنج میلیون ساکن ووهان توانستند سربزنگاه از شهر خارج شوند! بقیه کار را هم می‌دانیم که مقامات حزبی با حمایت پروپاگاندای همیشه فعال آن جهد بسیار کردند که تقصیر را گردن بقیه، به ویژه امپریالیست بزرگ و ببر کاغذی یعنی آمریکا بیندازند. برای تحبیب قلوب مردم پروژه‌هایی مثل ساخت بیمارستان در ۱۰ روز و حضور نمایشی مقامات در به اصطلاح وسط میدان هم به شدت انجام می‌شد.

 

کرونا به چین محدود نماند و شوربختانه پای‌اش به ایران هم باز شد، خیلی‌ها دولتی‌ها را به بی تدبیری در قضیه متهم کرده‌اند، گفته می‌شود اهالی دولت به موقع برای جلوگیری از ورود موارد مشکوک به این بیماری خطرناک اقدام نکرده و به دلایل سیاسی نرمش به خرج داده‌اند، حتی کمک انسان دوستانه به چینی‌ها و ارسال ماسک برای آسیب دیدگان هم مضمون بحث شد. اهل بخیه هم بیکار ننشسته بودند و خبرهایی غریب در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخید، در یک مورد بامزه ادعا شده بود که حدود یک میلیون و سیصد هزار نفر! در ایران مبتلا به کرونا هستند، انگار داریم از مرگ سیاه (Black Death) قرن چهاردهم اروپا صحبت می‌کنیم، از تجویزهای غریب و نسخه‌پیچی‌ها بگذریم. گفته می‌شد کسانی از این هیاهو و تعطیلی پیامد آن کمال استفاده را کرده‌اند و رهسپار سواحل شمالی کشور شده‌اند؛ چیزی که درمورد گستردگی و شدت آن تردید جدی بود. نمایش‌های دولتی مثل کشف فلان انبار که محتکر از خدا بی خبر اجناس مورد نیاز مردم را احتکار و خون مردم را در شیشه کرده است، پخش می‌شد که البته حرف و حدیث در مورد آن زیاد بود؛ از جمله قضیه به اصطلاح احتکار یک شرکت معظم فروش اینترنتی که گفته می‌شد چند میلیون ماسک را انبار کرده است تا به قیمت طلا به مردم بفروشد، ولی مشخص شد تعداد در حد چند ده هزار است و البته همه اجناسی بوده‌اند که قرار بود برای مشتریان خُرد واقعی (نه عمده فروشان) که سفارش داده بودند ارسال شوند؛ متاسفانه دستگاه‌های رسمی در این مورد هم بد عمل کردند و اعتبار آنها حتی کمتر از قبل هم شد.

 

متاسفانه انگار چیزی به نام روابط عمومی در آن دم و دستگاه عریض و طویل دولت تعریف نشده است. انگار همه کار می‌شود و هیچ کاری درست انجام نمی‌شود، ناگفته پیداست که خیلی‌ها زحمت می‌کشند و عرق می‌ریزند که درد مردم بیشتر نشود، ولی در اطلاع‌رسانی و اقناع شهروندان به شدت بد عمل می‌شود. در بحران با توجه به افزایش شایعات، علی‌الاصول باید سعی شود یک (و فقط یک) مرجع و کانال رسمی اطلاع‌رسانی وجود داشته باشد و همه گفت‌وگوها با مردم از طریق آن انجام گیرد و البته شرطش هم این است که نهاد و آدم‌های آبروداری که مردم حرفشان را جدی بگیرند این ارتباط با مردم را پیش ببرد. اما وقتی از هر جا یک صدا در می‌آید، هر کس با میل خودش چیزی می‌گوید و مکرر خبر ابتلای مقامات از کانال‌های رسمی و غیررسمی پخش می‌شود، باید به مردم حق داد در صحت حرف‌ها تردید کنند. متاسفانه پیشینه بد گذشته هم، بر بدبینی‌ها افزوده است.

 

چین با آن همه منابع مادی در دسترس معلوم نیست کی از پس کرونا برخواهد آمد و هزینه‌هایی که تا همین امروز متحمل شده حیرت‌آور است، بدیهی است که انتظار داشته باشیم کشوری مثل ایران درگیر هزار مشکل تحریم و کسری بودجه و مصائب دیگر در مبارزه با آن کار سخت‌تری در پیش داشته باشد؛ اما یک چیز روشن است که پیش نیاز مهار اپیدمی اعتماد آدم‌هاست، هزینه اقناع آدم‌ها بالا برود، به همان میزان کرونا بیشتر قربانی خواهد گرفت. دولتی‌ها به جای «همیشه» حرف زدن برای آرام کردن شهروندان بهتر است «کم» ولی «گزیده» حرف بزنند و به ویژه تعداد حرف زنندگان بسیار کاهش پیدا کند، حرف نسنجیده فقط کار را بدتر می‌کند، یادمان باشد محدود کردن راه‌های اطلاع‌رسانی شهروندان از قضا بر سختی کار خواهد افزود و به شایعه بیشتر مجال خواهد داد. دولت‌ها اگر خیلی هم توانمند باشند، از پس کار برنمی‌آیند، اینجا هم بیش از دولت باید به خود مردم اعتماد کرد و متاسفانه مداخله نابجای دولت اینجا هم مثل اقتصاد کار را بدتر می‌کند.

دنیای اقتصاد

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: