دیدم جناب دکتر ناظمی نوشته اند که ابتدای دهه ۱۳۸۰ زمانی که دکتر نیلی و همکارانش مشغول تدوین سند استراتژی توسعه صنعتی ایران بودند، برای ایشان که مشغول مطالعه و تحصیل در خصوص سیاستگذاری فناوری و نوآوری بود، و البته ارادتی هم به دکتر نیلی داشت، همواره این پرسش وجود داشت که "چرا به موضوع فناوری و نوآوری تا این اندازه ناچیز پرداخته شده است"؟
ایشان معتقد است پاسخ را سالها بعد یافت: نگاه و مکتب فکری طیف دکتر نیلی به اقتصاد و نوآوری که از آن به عنوان نئوکلاسیک و لیبرال یاد می کند. به زعم ایشان در مجموع اقتصاد نئوکلاسیک و لیبرال در حوزه نوآوری ناتوان از ارائه تحلیل و توصیه است. اگر اقتصاددانان به نام ایران که اغلب متعلق به همین مکتب اقتصادی هستند، نتوانستند پیشبینی درستی از وضعیت اقتصادی و توصیه باشند، اگر امروز دیر و با تعجب و البته تردید بسیار به این حوزه جدید مینگرند، مشکل در عینکی است که از آن نگاه میکنند.
اجازه دهید همین آغاز یک ایراد آیین نامه ای بگیرم که نویسنده محترم یکی از جدی ترین مکاتب لیبرال که از قضا آن را با نوآوری و کارآفرینی می شناسیم، یعنی اقتصاد مکتب اتریش، را ندیده می گیرد. اتریشی ها از قضا با مضمون هایی شبیه آنچه در نوشته ایشان آمده است، نقدهایی اساسی و ویرانگر به نئوکلاسیک ها دارند. بماند که در مورد اقتصاد موسوم به نهادگرا هم آنقدر بدفهمی هست که شاید آنچه در ایران به آن نهادگرایی گفته می شود، ربطی به معادل آن در جاهای دیگر جهان نداشته باشد. باری، قضیه اصلی چیزی دیگری است که به نظرم ریشه بسیاری از ابهام ها در مورد اقتصاد بازار است.
در بخشی از نوشته آورده شده است: "درست زمانی که نئوکلاسیکها [بخوانید لیبرال ها] بر مفهوم مقرراتزدایی تاکید دارند، در کلاسهای درسی نهادگرایان موضوع کلیدی نسلهای تنظیمگری و بحث پیرامون تنظیمگری مشارکتی و خودتنظیمی است. اینکه چه نوع از تنظیمگری مناسب است! تنظیمگیری در حوزه فناوری بیش از گذشته و بیش از سایر حوزهها اهمیت دارد. از این منظر به جای تاکید بر مقرراتزدایی پرسش آن است که چگونه مقرراتزدایی را مبتنی بر مفهوم انصاف پیش ببریم"!
اما چرا لیبرال ها با مقررات (و نه قانون یا همان law) مشکل دارند؟ حرف این است مقررات گذاری و تنظیم گری به این معناست که بتوان پیشاپیش تصویری کلی از مسیر و منطق حرکت آینده اقتصاد داشت تا بر آن اساس بتوان "حکمرانی بهینه" داشت، اما بازار با کسی عقد اخوت! نبسته است و مسیر آینده اش مشخص نیست.
به این ویژگی که به نظرم بسیاری منتقدان ندیده اش می گیرند "نهایی نشدن" (non-finalization) در اقتصاد گفته می شود. نهایی نشدن یعنی اینکه در اقتصاد بازار هیچ گروهی نمی تواند برای مسیر آینده بازار هدف بگذارد و مهر خاتمه (نهایی شدن) بر آن بزند، بازار راه خودش را می رود. لیبرال ها نه تنها نوآوری را به رسمیت می شناسند، بلکه حتی نوعی امید همیشگی به آن دارند. دلایل خوبی هم برای رد مقررات گذاری های دولتی دارند، به نظرشان انسان ها متوسط اند و تنها می توانند دانشی محدود آن هم از محیط نزدیک خود داشته باشند، همه علمی ناقص دارند و اینکه به برخی از آنها اجازه دهیم با ملاحظات سیاسی مقررات و تنظیم گری "مبتنی بر انصاف" و "مسئولانه" داشته باشند بسیار خطرناک است!
می توانید اطمینان داشته باشید رشد در بازار، هر نوع نوآوری به طور قطعی به درجاتی "مبتنی بر انصاف" است و نیازی به مقررات بیشتر نیست، زیرا اصلی به نام حاکمیت مشتری وجود دارد که می گوید نوآوری اساسا تنها زمانی جدی گرفته می شود که مشتریان آن را پسندیده باشند و با صرف هزینه برای آن به سودمندی اش رای داده باشند. شاید باید اینجا هم گفت مقررات زدایی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد! والله اعلم.
راهبرد