در ابتدای دهه ۱۳۸۰ زمانی که دکتر نیلی عزیز و همکارانش مشغول تدوین سند استراتژی توسعه صنعتی ایران بودند، برای ما که مشغول مطالعه و تحصیل در خصوص مدیریت و سیاستگذاری فناوری و نوآوری بودیم، و علیرغم آن که دکتر نیلی را دوست میداشتیم، همواره این پرسش وجود داشت: چرا به موضوع فناوری و نوآوری تا این اندازه ناچیز پرداخته شده است؟
سالها گذشت تا من پاسخ خود را یافتم؛ پاسخی که البته تا حدی تخصصی بود!
⭕️پاسخ این روزها
نظریهها یا مکاتب مختلف اقتصادی و اجتماعی ظرفیتهای مختلفی برای تحلیل یا ارائه راهحل برای موضوعات مختلف دارند.
واقعیت آن است که نوآوری پایهی اصلی مفهوم جامعهی استارتآپی و اکوسیستم استارتآپی را شکل میدهد؛ در نظریه نئوکلاسیک موضوعی حاشیهای و حتی غیراقتصادی است! این در حالی است که مکتب اقتصاد نئوکلاسیک جریان اصلی اقتصاد ایران را در تمامی چند دهه گذشته شکل داده است.
نوآوری بر پایهی دیدگاههای شومپیتراست و به همین دلیل نظریههای نئوشومپیتری ظرفیت تحلیل و ارائه راهحل در حوزه نوآوری را دارند؛ در حالی که نئوکلاسیکها ندارند. به عبارت دیگر مکتب نئوکلاسیک به دلیل تمامی تفاوتهایی که با مکتب نهادگرایی دارد، اساسا قابلیت آن را ندارد که نوآوری و سیستم نوآوری را تحلیل کند یا توصیههایی در این خصوص ارائه دهد.
در ادامه به برخی از این تفاوتها اشاره میکنم؛ هرچند فهرست از این بسیار طولانیتر است:
1️⃣نوآوری مسالهای به شدت پیچیده و آمیختهای از موضوعات اجتماعی-اقتصادی است. مفاهیم اجتماعی و سیاسی در تحلیل نوآوری و حتی ارائه راهحلهای آن به شدت پررنگ هستند. همین پیچیدگیهای اجتماعی و اقتصادی باعث میشود تا اقتصاددان متکی به ابزارها و مفاهیم نئوکلاسیک که به صورت متداول دست به تقلیلگرایی به نفع متغیرهای اقتصادی میزند و بخش عمدهای از واقعیتهای اجتماعی را از تحلیل خود بیرون بگذارد. به این ترتیب نوآوری از فهرست اولویتها خارج شده و در بهترین حالت در یک متغیر به نام «تغییرات فنی» عملا نادیده گرفته شود. به همین دلیل است که در کلام نئوکلاسیکها واژههایی مانند «سرمایه اجتماعی» و تاثیر آن بر رشد اقتصادی کمیاب است.
2️⃣نئوکلاسیکها مدام بر این گزاره تاکید دارند: «مداخلات حداقلی دولت»؛ در حالی که نهادگرایان بیش از آن بر مفاهیمی مانند «حکمرانی خوب» تاکید دارند! ریشه این مساله البته در مفهوم نامتقارن بودن اطلاعات است؛ یعنی اعتقاد به این که بنگاهها نسبت به دولت دارای وضعیت نامتقارنی اطلاعات هستند و دومین پایه آن نیز ریسک بالای حوزه نوآوری است.
به عبارتی نيوکلاسیکها هدفشان کاهش مداخله دولت است، چرا که دولت را فاقد مزیت رقابتی در عرصه اقتصاد میداند، در حالی که نهادگرایان به جای آن تاکید دارند بر این مساله که چگونه میشود حکمرانی دولت را بهینه ساخت! در حوزه نوآوری اغلب مطالعات نشان میدهد که دولتها نقشی بسیار کلیدی در توسعه فناوری و فناوری دارند. به عبارت دیگر مداخله دولتها در حوزه نوآوری انکار ناپذیر است؛ بلکه پرسش اصلی نهادگرایان این است: «چگونه مداخله مناسب داشته باشیم؟»
3️⃣درست در زمانی که نئوکلاسیکها بر مفهوم مقرراتزدایی (Deregulation) تاکید دارند، در کلاسهای درسی نهادگرایان موضوع کلیدی نسلهای تنظیمگری و بحث پیرامون تنظیمگری مشارکتی و خودتنظیمی است. اینکه چه نوع از تنظیمگری مناسب است! تنظیمگیری در حوزه فناوری بیش از گذشته و بیش از سایر حوزهها اهمیت دارد. از این منظر به جای تاکید بر مقرراتزدایی پرسش آن است که چگونه مقرراتزدایی را مبتنی بر مفهوم انصاف پیش ببریم!
4️⃣نسخههای جهانی اگرچه امروزه از مد افتاده است، اما از لحاظ تاریخی «وفاق واشنگتن» یک نمونه تاریخی قابل تامل است. توصیههای نئوکلاسیکها و اقتصاددانان لیبرال اغلب جهانشمول است و فارغ از جغرافیا معنادار و قابل توصیه! همین امر منجر به نادیده انگاشتن تحولات تاریخی و ویژگیهای بومی میشود. اگر این روزها کتابهای اقتصادی با رویکرد تاریخی در حال فروش بالا هستند، شاید دلیل آن سالها نادیده انگاشتن وضعیت جغرافیایی و تاریخی خاص بوده است.
⭕️جمعبندی
در مجموع اقتصاد نئوکلاسیک و لیبرال در حوزه نوآوری ناتوان از ارائه تحلیل و توصیه است. اگر اقتصاددانان به نام ایران که اغلب متعلق به همین مکتب اقتصادی هستند، نتوانستند پیشبینی درستی از وضعیت اقتصادی و توصیه باشند، اگر امروز دیر و با تعجب و البته تردید بسیار به این حوزه جدید مینگرند، مشکل در عینکی است که از آن نگاه میکنند. البته نگاهی که شاید برای حوزههای با فناوری متوسط یک ضرورت است شاید!
همچنان دکتر نیلی و همفکرانش را دوست دارم و از آنان یاد میگیرم؛ اما به نظرم نگاه آنان برای سیاستگذاری در حوزه نوآوری خطرناک است!