مراد چتینکایا، رئیسکل سابق بانک مرکزی ترکیه حداقل یک سال دیگر فرصت داشت تا بر مسند سیاستگذاری پولی این کشور بنشیند، اما اردوغان رئیسجمهوری این کشور، نگذاشت این دوره به پایان برسد. او که همواره خود را دشمن نرخ بهره معرفی میکند، مصرانه بر خلاف آموزههای علمی معتقد است که نرخ بهره موجب تورم میشود و علاقه عجیبی دارد تا این اعتقاد خود را به اصطلاح در مخ تکنوکراتهای بانک مرکزی فروکند.
تعرض اردوغان به استقلال بانک مرکزی ترکیه در حالی صورت میگیرد که ترکیه در یک سال گذشته تورمهایی را تجربه کرده که از ابتدای قرن حاضر به خود ندیده بود و نیاز بود تا سیاست پولی برای کاهش آن اتخاذ شود. مخالفت ذاتی اردوغان با نرخ بهره موجب شده تا سیاست پولی این کشور نتواند واکنش مناسب را به شرایط اقتصادی نشان دهد. این در حالی است که سطح بانک مرکزی این کشور و بوروکراسیهای مرتبط با سیاستگذاری پولی، در حد کشورهای توسعهیافته است. بهعبارت دیگر، نهادهای مرتبط با سیاست پولی بهینه در آن کشور تعبیه شده؛ اما با مداخله دولت این نهادها از حیز انتفاع خارج شده و سیطره قانون برای محافظت از استقلال بانک مرکزی کافی نیست.
در آن سوی جهان، در ایالاتمتحده که انتظار میرود استقلال بانک مرکزی بیش از هر جای دیگر تکریم شود. ترامپ به شکل بیمحابا، پاول رئیس فدرال رزرو را مورد کنایه قرار میدهد. امری که حداقل در سه دهه گذشته سابقه نداشته و هیچ رئیسجمهوری در انظار عمومی رئیس فدرال رزرو را اینگونه بهدلیل پایین نیاوردن نرخ بهره سرزنش نکرده است. شاید بر این امر تاکید کنید که ترامپ اصولا انگیزه و استعداد بدیعی در پایمال کردن هنجارهای بینالمللی از قواعد تجاری تا قراردادها و توافقهای دو جانبه و چندجانبه و تا حمله به استقلال بانک مرکزی دارد. اما جالب آنجاست که اخیرا نشانههای بیشتری از انتقادات سیاسیون به بانکهای مرکزی دنیا آن هم در مورد فعالیتهای تخصصی آنان مشاهده میشود.
بانک مرکزی اروپا و رئیس آن ماریو دراگی، توسط برخی از سیاستمداران مورد شماتت قرار گرفته که نباید نرخ بهره را به این میزان کاهش میداد یا بانک مرکزی انگلستان توسط طرفداران سرسخت برگزیت متهم است که عمدا مردم بریتانیا را از برگزیت و جدایی از اروپا میترساند؛ در حالی که تنها کاری که بانک مرکزی انجام داده است، پیشبینی در مورد متغیرهای کلان اقتصادی و سرنوشت پوند در صورت تحقق برگزیت است؛ امری کاملا تخصصی.
این روند کاملا آزاردهنده است. در واقع با پررنگ شدن سیاستهای پوپولیستی در سراسر جهان که میتواند واکنش به رکودی باشد که یک دهه از رخ دادن آن گذشته، حمله به استقلال بانکهای مرکزی سرعتی بیسابقه گرفته است که از ابتدای دهه ۹۰ و اجماع بر سر آن، شاهدش نبودیم. امری که شاید دور از ذهن نباشد؛ زیرا پوپولیسم یعنی عبور از مرز عقلانی سیاستورزی و فروگذار کردن متر و مقیاسهای تخصصی و وانهادن منافع بلندمدت اقتصادی؛ اموری که هر یک با استقلال بانک مرکزی در تضاد است.
دنیای اقتصاد