شهرام معینی
عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد
اصفهان
اساساً کلمه مدیریت و جذب نقدینگی بیمعناست. در واقع برخی از افرادی که سخن از هدایت نقدینگی به میان میآورند درباره یک توهم سخن میگویند. قبل از هر چیز باید پرسید که نقدینگی چیست؟ در اقتصاد امریکا نقدینگی به 14 هزار میلیارد دلار رسیده است، تولید ناخالص ملی این کشور حدود 20 هزار میلیارد دلار است و سرمایهگذاری سالانه حدود 1800 میلیارد دلار و علی القاعده آنها باید بسیار نگرانتر باشند که چرا به فکر این 14 هزار میلیارد دلار نیستند اما واقعیت آن است که اقتصاد امریکا کار خود را انجام میدهد چون اساساً ماهیت نقدینگی، بدهی است، پولی نیست که بتوان آن را به جایی هدایت کرد. در عملیات بانکی مشتی وام به افراد داده میشود و همین وامها به سپرده تبدیل میشود، نقدینگی چیزی جز بدهی وام گیرندگان به سپردهگذاران نیست. البته قسمتی از این بدهی به بانک میرود و دوباره از همان محل وام داده میشود. فرض کنید خانمی یک ساعت دارد که آن را هزار دلار میفروشد و پولش را به همسر خود میدهد که سفر خارجی او را پوشش دهد. در مقابل یک رسید از همسر خود دریافت میکند دال بر اینکه همسرش هزار دلار به او بدهی دارد. آیا این رسید را میتوان جزو منابع سرمایهگذاری به حساب آورد؟ برای فهم بهتر از مهریه مثال میزنیم. اگر دفاتر ثبت ازدواج هر سال تعداد سکههایی که بهعنوان مهریه در این دفاتر ثبت شده جمع بزنند احتمالاً از 200 میلیون سکه هم بیشتر میشود که رقم درشتی است اما آیا یک سکه هم در دفاتر ازدواج و طلاق وجود دارد؟ در واقع این دفاتر صرفاً رابطه بین طلبکار و بدهکار را ثبت کردهاند و ساختار نقدینگی هم دقیقاً از همین جنس است.
هدایت نقدینگی
وقتی به اروپا و امریکا نگاه کنیم میبینیم که آن جا اساساً چیزی به اسم هدایت نقدینگی وجود ندارد و این مباحث ظاهراً در ایران روی میدهد. برای اینکه ما در این باره مطمئن شویم میتوانیم به کتابهای اقتصاد کلان و کتابهای پولی نگاه کنیم. در این کتابها هیچ گاه اصطلاحی بهنام هدایت نقدینگی نمیبینید. از طرف دیگر ما در تحقیقی که با یکی از پژوهشگران و اقتصاددانهای ایرانی در امریکا انجام دادیم متوجه شدیم وقتی در گوگل هدایت نقدینگی را به لاتین سرچ میکنیم لینکهای بسیار محدودی میآید که آن هم مربوط به سایتهای ایرانی است که محتوای خود را به زبان انگلیسی عرضه کردهاند و عملاً چیزی بهنام هدایت نقدینگی در اقتصاد دنیا سابقهای ندارد.
در حقیقت وقتی سرمایهای برای تولید نیست و سرمایهگذار خارجی هم نمیآید برخی به ذهنشان رسیده که نقدینگی را به زعم خود به سمت تولید هدایت کنند همچنان که میبینیم گاه دولتمردان ما هم از هدایت نقدینگی سخن میگویند و اگر اظهارات وزیر اقتصاد در جلسه رأی اعتماد را دنبال میکردید آن جا هم ایشان از هدایت نقدینگی سخن گفتند در صورتی که نقدینگی مجموعهای از بدهی وام گیرندگان به تسهیلات گیرندگان است و آن رقم نقدینگی صرفاً در کامپیوترها ثبت شده و در بانک هم چیزی جز میز و صندلی وجود ندارد. حرف ما که ممکن است شاذ به نظر برسد این است که با اعداد داخل رایانه نمیتوان سرمایهگذاری کرد.
ماهیت نقدینگی
فهم این نکته که ماهیت نقدینگی دارایی نیست بلکه بدهی است میتواند در این باره راهگشا باشد. فرض کنید شما در بازار فرد امینی هستید و دفتری دارید که بدهکاری افراد به همدیگر در این دفتر ثبت میشود. آقای «الف» به آقای «ب» یکصد میلیون تومان بدهکار است و مبلغ بدهی در دفتر شما ثبت میشود. افراد دیگر هم همین کار را انجام میدهند و ارقام بدهی را در این دفتر ثبت میکنند. اگر این فرد امین تمام ارقام را جمع بزند رقم بزرگی خواهد بود اما آیا این رقم بزرگ عملاً در بازار به کار میآید؟ نه! این ارقام بدهی افراد به همدیگر است و اگر این مثال را به بانک تعمیم بدهید متوجه میشوید بانک جایی است که بدهی افراد به همدیگر را ثبت میکند. ممکن است کسی بگوید نه! من با چشم خود دیدم که کسی از بانک وام گرفت و با آن وام خانه خرید. این قضیه توضیح دارد و آن، اینکه قبلاً یک نفر بهنام آقای الف واقعاً پسانداز کرده است. یعنی کسی قبلاً کار آجر میکرده است و از کار آجر پساندازی کرده است. او میتوانست خود خانهاش را بسازد اما ترجیح داده که آجرها را به فرد ب بفروشد و تبدیل به پسانداز کند. حال فرد ب، آجرها را میخرد و خانه را میسازد. در واقع این جا مکانیسم بانک اجازه داده که فرد دیگری آن خانه را بسازد و البته آن فرد به بانک بدهکار باشد و آن فرد اصلی طلبکار، بنابراین اگر پسانداز واقعی در اقتصاد باشد پس اندازکننده میتواند شخصاً تولید و سرمایهگذاری کند اما آن پول میتواند وارد سیستم بانکی هم شود و به اشخاصی که بدهکار میشوند واگذار شود اما همه اینها منوط به این است که آن پسانداز اولیه
رخ داده باشد.
سرمایهگذاری با نقدینگی
دوباره به مثال مهریه برمی گردم. اگر مهریه خانمهای ایرانی را در نظر بگیرید مجموع مهریه 4 – 3 برابر نقدینگی موجود است اما سؤال این است: آیا با این مهریهها میشود سرمایهگذاری کرد؟ ممکن است کسی بگوید ولی من خانمی را دیدم که مهریه خود را از همسرش گرفت و با همان مهریه خانه خرید. پاسخ این است: این از آن مواردی است که آن آقا یک پسانداز داشته است و خانه آن خانم نه با مهریه، که با آن پسانداز خریده شده است پس بدون پسانداز امکان پرداخت مهریه وجود ندارد. حال این مثال را به فضای اقتصادی کشور تعمیم دهید، دو راه برای سرمایهگذاری وجود دارد اول: پسانداز و دوم: سرمایهگذاری خارجی و در این میان از نقدینگی هیچ کاری
ساخته نیست.
نقدینگی و تورم
درباره تورم زا بودن نقدینگی هم نکته ظریفی وجود دارد. تا سال 2008 تصور میشود که M2 - نقدینگی -عامل اصلی تورم است. از سال 2008 به بعد که در اقتصاد امریکا تحولاتی روی داد اقتصاددانها دچار تردید شدند که M2 عامل تورم باشد چون در آن سالها با وجود اینکه نقدینگی بالا رفته بود اما تورم کمی وجود داشت. در اقتصاد ما هم که نگاه کنید میبینید تورم ما از سال 92 به این سو کاهش پیدا کرده است اما آمار رشد نقدینگی همان 25 – 20 درصد است در حالی که تورم به 10 درصد رسید اما M1 یا پایه پولی رشد کرد. شما امسال دیدید تورم بشدت بالا رفت و اکنون تورم نقطه به نقطه را که نگاه کنید 40 - 35 درصد است در حالی که رشد نقدینگی معمول بوده است اما وقتی به M1 نگاه میکنید میبینید پایه پولی بالا رفته است. در حقیقت امروز اقتصاددانها به این نتیجه رسیدهاند در مواردی که رشد نقدینگی و پایه پولی مثل هم نیست آن عامل جدی و تعیینکننده در تورم، رشد پایه پولی یا M1
است.
نتیجتاً باید گفت تصور هدایت نقدینگی که ما در اقتصاد آن را M2 مینامیم یک توهم است اما آنچه غلط نیست اینکه پایه پولی نقشی تعیینکننده در رشد تورم دارد. البته در اغلب موارد میبینیم که پایه پولی و نقدینگی با هم رشد میکنند اما گاهی که حرکتشان با هم فرق میکند عامل کلیدی پایه پولی است.
«روزنامه ایران»