ایوب فرامرزی
مدیرگروه مطالعات اقتصادی مرکز آمار
با توجه به وابستگی بسیار بالا بین تمام اجزای نظام برنامهریزی مناسب است که بررسی این مساله (چالشهای نظام آماری کشور) در بستر پیوسته نظام برنامهریزی و سیاستگذاری مورد بررسی قرار گیرد. در یک نظام برنامهریزی اگر قرار بر تفکیک وظایف به شکل کلان باشد، شاید بتوان دو بخش اصلی را در نظام برنامهریزی از یکدیگر متمایز کرد. بخش اول شامل مطالعات و تدوین برنامه و استراتژیها است. این بخش نیازمند شناسایی دقیق و تسلط به وضعیت و شرایط کنونی داخلی و خارجی در تمامی حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است. بعد از شناخت کامل محیط پیرامونی و درک درست و مناسبی از روابط فی مابین پدیدههای حوزههای مختلف، داشتن تخصص در امر برنامهریزی و تعیین استراتژی از ضروریات نیل به برنامهای عملیاتی و قابل اجرا است. قطعا آمار و ارقام بهعنوان پایههای این تدوین برنامه مورد استفاده قرار میگیرند و نقصان یا ایراد در این اطلاعات میتواند از صحت و دقت سیاستها و برنامههای تدوین شده بکاهد؛ بنابراین در این بخش نقش آمار و ارقام بسیار با اهمیت است.
بخش دوم، اجرای برنامهها و نظارت بر آنها است که اجرای یک برنامه نیازمند وجود عزم همگانی، همکاری و همدلی بین تمام اجزای دولت و نظام حاکمیت از یکسو و آحاد جامعه و مردم از دیگر سو است. در این مرحله نیز مجری برنامه با استفاده از ابزار آمار و اطلاعات دقیق و کافی میتواند، در امر اجرا موفقتر عمل کند، ولی فراموش نشود که صرفا در اختیار داشتن آمار و ارقام ضامن اجرای صحیح و دقیق یک برنامه نیست. در بخش نظارت بر اجرا، هم نیازمند داشتن تخصص و دانش لازم در امر نظارت و همانگونه که گفته شد، نیازمند در اختیار داشتن ابزار نظارت شامل آمار و ارقام دقیق و صحیح و به هنگام هستیم. اینک دو نکته اساسی را میتوان از این تقسیمبندی دریافت. اول اینکه عدمموفقیتهای رخ داده در امر برنامهریزی و عدمنیل به اهداف مشخص شده در اکثر برنامهها لزوما بهدلیل نقص در دادهها و آمار مربوطه نبوده است؛ بلکه بنا بر نظر بسیاری از متخصصان و کارشناسان امر برنامهریزی فارغ از کیفیت و کمیت آمار و ارقام در اختیار، در کشور ما سیستم برنامهریزی با مسائل بسیار جدی مواجه است که در این مجال به آنها پرداخته نمیشود. این مشکلات میتواند ناشی از نداشتن اطلاع کامل و جامع از محیط داخلی کشور و محیط خارج از کشور و عدمدرک مناسب از نحوه تعاملات و اثرگذاری و اثر پذیری کشور از دنیای خارج باشد. همچنین میتواند ناشی از عدمتخصص لازم در امر نگارش برنامهها بوده باشد؛ یعنی بهرغم در اختیار داشتن اطلاعات لازم و کامل و داشتن نگاهی جامع و درک صحیح ارتباطات بین و میانبخشی، دانش و علم طراحی استراتژی و تدوین برنامه را در اختیار نداشته باشیم. همچنین ممکن است، در فرآیند اجرا ناهماهنگیها و ناکارآمدیهایی وجود داشته باشد یا حتی در امر نظارت با مسائل و مشکلاتی مواجه باشیم. دوم اینکه در یک سیستم برنامهریزی که بخش آمار تنها یک جزء از آن است، خود تحت تاثیر این سیستم و نظام برنامهریزی است که سالها با بسیاری از معضلات و مسائل دستبهگریبان بوده است و اصطلاحا بر اساس و مبنای این سیستم شکل گرفته و اقتضائات این سیستم بوده که نظام آماری کنونی را شکل داده است. اینک سوالی که مطرح میشود این است که آیا با برطرف شدن مسائل و مشکلات نظام آماری مسائل و مشکلات نظام برنامهریزی حل خواهد شد و آیا میتوان بدون فراهمسازی بستر مناسب و آمادهسازی زیرساخت لازم، تنها با اصلاح بخش آمار و از نظام و سیستم برنامهریزی به اهداف مستتر در مساله عدمیکپارچگی نظام آماری دست یافت؟ قطعا جواب منفی است. این سوال نیز مطرح میشود که نظام حاکمیتی کشور چه میزان از حمایتهای مادی و معنوی را صرف اصلاح ساختار نظام آماری یا ارتقای آن کرده است؟ بودجه اختصاص داده شده به ابزار برنامهریزی و پایش سیاستها و برنامهها در مقایسه با سایر بخشها و قسمتها چگونه و به چه میزانی بوده است؟ آیا منابع در اختیار قرار داده شده به سازمانها و مراکز آماری در حد بودجه لازم برای یكی از مهمترین شاخصهای توسعهیافتگی كشورها بوده است؟
بنابراین جمعبندی میکنیم:
عمده مشکلات نظام آماری کشور را میتوان به شکل کلی به قرار زیر بیان کرد:
1- مسائل و مشکلات برنامهریزیها و عدمتحقق اهدافشان دلایل بسیاری دارد که آمارها و اطلاعات تنها بخشی از مشکلات هستند و بخش عمده مشکلات را در جای دیگر باید جستوجو کرد (شناخت کشور، تدوین برنامه، اجرای برنامه و نظارت بر اجرای برنامه).
2- مراکز دولتی آماری بهعنوان بخشی از سیستم و نظام برنامهریزی هستند که بنا بر شواهد و مدارک این نظامهای برنامهریزی در کشور ما در دستیابی به اهداف طراحی شده در بیشتر برنامههای تدوین شده، ناموفق عمل کردهاند؛ بنابراین اینک به یکباره در این میانه به مساله نقص آمار و اطلاعات بهعنوان مساله اصلی توجه شده که این امر نادرست است. نظام آماری کشور خروجی و یکی از محصولات این نظام برنامهریزی و اجرایی است؛ بنابراین برای اصلاح نظام آماری و بهبود آن باید، دید سیستمی داشت و این نظام آماری را جدا از سایر اجزای نظام اجرایی کشور در نظر نگرفت. تا سیستم به شکل اصولی عمل نکند، اصلاح یک جزء مشکلی را حل نخواهد کرد و در صورت انجام درمان موضعی شاهد خواهیم بود که پس از دورهای (موقتی و کوتاه مدت) مجددا همان عوارض و مسائل بهوجود خواهد آمد.
3- نسبت بودجه و منابع اختصاص داده شده به امر اصلاح، تکمیل و توسعه نظام و سیستم آماری در مقایسه با انتظارات شکل گرفته بسیار ناچیز است و باید به آن توجه ویژه داشت.
در پایان لازم است اشاره کنم که طی سالهای اخیر اقدامات کمسابقه و ارزشمندی توسط دولت یازدهم در راستای اصلاح و ارتقای نظام آماری کشور انجام گرفته است که باعث امیدواری به آتیه نظام آماری کشور شده است.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 3895 تاریخ چاپ:1395/08/05