سومین زورآزمایی نفتیها تا پایان مهر
ایران یکی از بزرگ ترین تولیدکنندگان نفت در جهان و خاورمیانه است و به همین واسطه چرخ اقتصادش سالهاست که با اتکا به چاههای نفتی میچرخد. این درحالی است که نقش نفت ایران را در تعادل بازارهای جهانی نمیتوان نادیده گرفت، با توجه به همین نقش پررنگ از سال ٨٠سودای راهاندازی یک بورس از نوع نفتی که رقیب بورسهای بزرگ جهان شود به وجود آمد، بازاری که بتواند به مرجعی برای قیمتگذاری جهانی تبدیل شود؛ یک بازار جهانی با مشتریهای بینالمللی. اما این ایده بزرگ وقتی پای عمل بهمیان آمد، هیچ مجالی برای تحقق به دست نیاورد و دستکم برای سالها، میان دو وزارتخانه اقتصاد و نفت پاسکاری شد. به این ترتیب، بورس نفت و بعدها فروش نفتخام در هر بازار رقابتی دیگری تبدیل به پرونده قطوری شد که نه برای همیشه به بایگانی تاریخ میرود و نه به سرانجام میرسد.
ساز ناکوک نفتیها
واقعیت این است که از روز اول وزارت اقتصاد بهعنوان متولی بازار سرمایه و راهاندازی بورسهای جدید از این طرح استقبال میکرد اما در سوی دیگر وزارت نفت هم برای خود شرایطی داشت. درنهایت وزارت نفت با انتخاب مجری بورس نفت و تعیین شورای راهاندازی این بورس در سال ۸۲، مقدمات ایجاد این بازار را در کشور فراهم کرد، البته تمام فعالیتها و بررسیها در این دوره زمانی، بر مبنای قانون پیشین بورس و اوراق بهادار کشور انجام شد، اما تغییرهایی که پس از آن در این قانون به وجود آورد تغییر در ترکیب سهامداران و چگونگی راهاندازی بورس نفت را نیز ضروری کرد.
به این ترتیب، وزارت نفت تصمیم به تشکیل شرکتی بهمنظور راهاندازی بورس نفت در نیمهدوم سال ۸۳ گرفت که روند شکلگیری آن با توجه به تحولات وزارت نفت و سازمان بورس و اوراق بهادار با کندی پیش میرفت. در آن زمان قرار بود صندوق بازنشستگی کارکنان صنعت نفت ۷۰درصد، سازمان منطقه آزاد کیش ۱۰درصد، بنیاد مستضعفان ۱۰درصد و سازمان بورس و اوراق بهادار ۱۰درصد در این شرکت سهم داشته باشند. درنهایت هم به دنبال صدور مجوز تأسیس و راهاندازی بورس نفت براساس قانون جدید بورس و اوراق بهادار در نشست شورایعالی بورس، شرکت بینالمللی بورس نفت ایران با ۲۰میلیارد ریال سرمایه در کیش به ثبت رسید. اما جالب اینکه درست پس از انجام این مقدمات، در چشم بر هم زدنی بورس نفت فراموش شد و پروندهاش به بایگانی رفت و ٣سال تمام در انتظار ماند تا شاید صبح دولتش بدمد. در آن روزها مهدی کرباسیان بهعنوان رئیس هیأتمدیره صندوق بازنشستگی صنعت نفت که سهامدار عمده بورس نفت بهشمار میآمد در تکاپو برای به سرانجام رسیدن این بازار جدید و البته مستقل بود.
اولین افتتاح!
دست آخر هم بالاخره دو وزیر اقتصاد و نفت وقت هرکدام کمی از موضع خود عقبنشینی کردند تا دستکم به صورت صوری، بورس نفت و فرآوردههای نفتی در کیش و البته از راه دور افتتاح شود. در همان مراسم رئیس سازمان و وزیر وقت اقتصاد با قطع و یقین اعلام کردند یکسال بعد یعنی در سال ٨٧ فاز دوم این بورس برای دادوستد نفت خام کلید خواهد خورد. برای محکمکاری هم کارگروهی متشکل از وزارتخانههای امور اقتصادی و دارایی، نفت و وزارت امورخارجه و بانکمرکزی با مسئولیت وزارت اقتصاد تشکیل شد تا مطالعات و امکانسنجی مناسب برای راهاندازی فاز دوم را انجام دهند. اما از فردای همان روز همهچیز به روال قبل بازگشت و در کمال تعجب، افتتاح بورس بینالمللی نفت ایران از دو فاز به سه فاز تبدیل شد. نتیجه اینکه این عایدی افتتاح از راه دور و با تکنولوژی
ویدئو کنفرانس فقط در اندازه عکس دو نفره دو وزیر باقی ماند و خبری از عرضه و فروش نفت خام نشد. بعد از آن هم تولیت بورس تازهکار نفت به بورس کالا سپرده شد، به عبارت دیگر، این بازار بهعنوان بازار فرعی نفت و فرآوردههای نفتی زیرمجموعه بورس کالا قرار گرفت با این توضیح که بعد از آنکه این بورس به بلوغ رسید، امکان استقلال را به دست خواهد آورد. به این ترتیب عملا تالار معاملات کیش تبدیل به محلی برای عرضه فرآوردههای نفتی شد تا بلکه در زمان مناسب که از سالی به سال دیگر موکول میشد، از راه برسد.
وقتی یک رئیسجمهوری اولتیماتوم میدهد
پروسه تأخیرها که طولانیتر شد، تراژدی بورس نفت عملا به کمدی تبدیل شد و تحقق فرصتی که قرار بود ایران را به مرجع قیمتگذاری نفت تبدیل کند، رویایی دستنیافتنی به نظر میآمد. بالاخره هم صبر رئیسجمهوری وقت به سرآمد و در آخرین روزهای سال ۸۹ طی اولتیماتومی تنها چند هفته به وزارت اقتصاد فرصت داد تا بورس نفت ایران را راهاندازی کند، متولی راهاندازی هم که به تکاپو افتاده بود، ابلاغیه راهاندازی بورس نفت را در ۱۲فروردین سال ۹۰ به بورس کالا فرستاد اما در همان روزها هم ناگفته پیدا بود که راهاندازی بورس نفت بیشتر از یک ابلاغیه، به عزمی جدی بهخصوص از سوی وزارت نفت نیاز دارد. اتفاقات بعدی هم صحت این نظر را تأیید کرد.
نفت برای بار دوم ملی نشد
به این ترتیب اگرچه اولین محموله ٦٠٠هزار بشکهای نفتخام ۲۲تیر ۹۰ روی تابلوی معاملات بورس کالا رفت اما ماراتن راهاندازی بورس نفت
باز هم به آخر نرسید و طلسم سیاه نفت نشکست، البته آنطور که محمد علیآبادی، سرپرست آنروزهای وزارت نفت میگفت، نفت واقعا ملی نشد! چون در کمال تعجب در ۹بار عرضه نفتخام بر تابلوی معاملات، فقط یکبار، آن هم بهصورت صوری، یک محموله نفت خریداری شد و دیگر هیچکس دلایل ناکامی آن معاملات و از سرگیری دوباره عرضهها را پیگیری نکرد تا اینبار چهارمین و احتمالا آخرین بورس کشور یعنی بورس انرژی عرضه نفتخام و مشکلات آن را به ارث ببرد.
نوبت به بورس انرژی رسید
انتظارها هم بالاخره در اولینماه سال ٩٣ و در هفدهمین روز فروردینماه به نتیجه رسید و محموله ٢٩هزار و ٢٠ بشکهای نفتخام در بورس انرژی عرضه شد و برای اولینبار به ریال قیمت خورد ؛ هر بشکه ٣٠٦ هزار تومان. براساس قواعد هم تنها ١٣ شرکت پالایشی که شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی صلاحیتشان را تأیید کرده بود اجازه داشتند تا در بورس انرژی اقدام به خرید کنند. این بدانمعناست که بازار نفت در ایران و در بازار سرمایه یک فروشنده انحصارگرا دارد که به هیچعنوان حاضر نیست نبض بازار را از دست بدهد و از سوی دیگر ١٣ خریدار کوچک (شرکت های پالایشی) چارهای جز پذیرش شرایط خریدار ندارند. بالاخره هم عمر معاملات نفت که از خرداد آغاز شده بود در اولین هفته مرداد به آخر رسید و بازار نفت خام دوباره به کما رفت هرچند تا پیش از آن هم معاملات نفت خام در بورس انرژی، بازاری نیمبند و نیمهجان بهنظر میرسید.
علی حسینی، مدیرعامل بورس انرژی در آن روزها به صراحت اعلام کرد که مشکل اصلی نفتخام در بورس انرژی، نبود مشتری است چون خریداران نفت به جز پالایشگاههای بزرگ نفت که مواد اولیه خود را مستقیما از وزارت نفت میگیرند، پرتعداد نیستند، با اینهمه چون نفس حضور شرکت ملی نفت در بورس انرژی حایزاهمیت بود به فرآیند عرضه نفت خام سرعت داده شد.
یک بورس دیگر قربانی شد؟
اما این عجله هم در نهایت ثمری نداشت و همان شد که انتظار میرفت، از اول فروردین تا اوایل مرداد به جز ٢٠ روزی که پالایشگاه نفت تبریز از مدار تولید به منظور اورهال خارج شده بود، ١٨١هزار و ١٢٠ بشکه نفت در بورس انرژی عرضه و تنها ١٣هزار بشکه آن به فروش رفت، یعنی کمتر از ١٠درصد میزان عرضه آن هم به ارزش کلی ٣٧میلیارد ریال! این بيرونقی هم دو دلیل عمده داشت اول از همه اینکه عرضه نفت در بورس انرژی به قیمت فوب خلیجفارس صورت میگرفت، تحویل هم تنها در یک پالایشگاه یعنی در تبریز انجام می شد، به این ترتیب با توجه به اینکه پالایشگاههای بزرگ نفتخام را با ٩٥درصد فوب خلیجفارس به اضافه تخفیف از شرکت پالایش نفتخام میخریدند، خریدارهای بورس انرژی میل به خرید را از دست دادند چون آنها باید هزینه انتقال از تبریز را نیز به مجموع هزینههایشان اضافه میکردند. نکته دیگر بعد از عرضه اولین محموله این بود که وزارت نفت به تدریج نهتنها تخفیفی به مشتریان بورس انرژی نداد بلکه قیمت هر بشکه نفتخام را از ٣٠٦هزار تومان به ٣٤٠هزار تومان رساند که این افزایش مبنای مشخصی هم نداشت. به این ترتیب بسیاری از پالایشگاههای کوچک که نفتخام را از بورس انرژی میخریدند، ترجیح دادند به میعانات گازی روی بیاورند و از مصرف نفت انصراف بدهند. با توجه به همین بيمیلی خریدار و عرضهکننده هم بالاخره پیشبینیها محقق شد و معاملات نفتی در بورس انرژی به کمای کامل رفت.
وزیر نفت توپ را پاس داد
همزمان با این شرایط وزیر نفت که تحتفشار
افکار عمومی درخصوص شرایط عرضه نفتخام در بورس انرژی قرار داشت، در برنامه تلویزیونی گفت که این معاملات متوقف نشده بلکه این وزارتخانه در تلاش است بازوهای بارگیری را به جز پالایشگاههای تبریز در چند پالایشگاه دیگر فراهم بیاورد. او حتی اعلام کرد که وزارت نفت حاضر است تخفیف در قیمت نفتخام را به پالایشگاههای کوچک هم بدهد به شرطی که مطمئن باشد آنها نفتخام را تبدیل به فرآورده کرده و به بازارهای جهانی صادر میکنند، جالب اینکه خود وزیر نفت هم به خوبی آگاه است که تنها خریدارانی اجازه حضور در بورس انرژی و خرید نفت را دارند که صلاحیتشان از سوی وزارت نفت تأیید و به این بازار معرفی شوند. به عبارت دیگر ظاهرا وزارت نفت حتی به چند پالایشگاه کوچک که خود صلاحیتشان را تأیید کرده اعتماد ندارد و ظاهرا قرار است تاوان این بياعتمادی را بورس انرژی بپردازد.
٣قربانی نفت
در نهایت اینکه شواهد نشان میدهد، عرضه نفتخام و ایجاد یک بورس حتی نیمهمستقل نفت در ایران آن هم درحد نیمبند و بدون توجه به هدف اولیه یعنی تبدیلشدن به مرجع جهانی قیمتگذاری در حد رویا باقی خواهد ماند، آن هم در سومین بختآزمایی در سومین بازار. از تمام آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت، مادامی که بازار نفت در ایران انحصاری است و تنها یک عرضهکننده در آن حضور دارد و چند خریدار محدود هم ناچار به پذیرفتن شرایط فروشنده هستند، اصولا تشکیل بازار فاقد اعتبار است، از سوی دیگر باید پذیرفت تا زمانی که وزارت نفت تمایلی برای فروش شفاف در بازاری رقابتی ندارد، انتقال نفت از بازاری به بازار دیگر هیچ دردی را دوا نخواهد کرد، چه این بازار بورس کالا باشد یا بورس انرژی یا حتی بورس مستقل نفتی.
مازاد تولید نفت نداریم که سهم بورس شود
شهروند| عرضه نفتخام در بازار سرمایه به سرانجام نمیرسد، خواه این بازار بورس انرژی باشد خواه بورس کالا ؛ به نظر میرسد هم دلیل این امر در وهله اول بيمیلی وزارت نفت است. درخصوص این عدم موفقیت آلبرت بغزیان، کارشناس اقتصادی به «شهروند» گفت: واقعیت این است که وزارت نفت بهطور مشهود هیچ رغبتی به عرضه نفت در بورس ندارد برای این تصمیم هم انگیزههای متفاوتی وجود دارد ازجمله اینکه وزارت نفت مایل به ریسک روی منافع خود نیست. او ادامه داد: بهطور واضح وزارت نفت معتقد است که وقتی میتواند نفت را به هر مشتری به هر قیمت توافقی بفروشد چرا آن را باید درقالب بورس به فروش برساند. بغزیان افزود: در بازار نفت، مهمترین شاخص تداوم عرضه است درحالیکه با وجود تحریم و کاهش شدید تولید نفت، تضمینی در این خصوص وجود ندارد، به عبارت دیگر اگر نفت مازادی وجود داشته باشد خود وزارت نفت قطعا بازار فروش خارجی آن را در اختیار دارد. به گفته این کارشناس اقتصادی، در دیگر بازارهای معتبر جهانی، عرضه متکی به یک عرضهکننده نیست و کمبودی از این نظر هم بازار را تهدید نمیکند. او خاطرنشان کرد: از سوی دیگر امکان استفاده از نفت دیگر کشورها هم در این بازار وجود ندارد یعنی این بازار نهتنها بازاری جهانی نیست بلکه بازاری منطقهای هم بهشمار نمیرود و اگر فروشندهای هم در منطقه وجود داشته باشد برای فروش به سراغ بورس دوبی میرود. بغزیان البته بر این باور است که در صورت شکل گرفتن فروش نفت در بورس امکان عدم تسهیم عادلانه بین پالایشگاهها وجود دارد یعنی با توجه به عرضه محدود توازنی که درحالحاضر بین پالایشگاهها در دریافت نفتخام به وجود آمده از بین میرود و بعضی از پالایشگاهها ناچار به تولید کمتر از ظرفیت میشوند و پالایشگاههای جدید هم برای آغاز فعالیت با نگرانی بهعنوان نبود نفت کافی روبهرو میشوند در نتیجه وزارت نفت فعلا ترجیح میدهد تا اطلاع ثانوی نبض بازار و شاهراه تقسیم نفت را در اختیار خود نگه دارد.
منبع: شهروند