این روزها روند صعودی بورس، با شتاب شگفت آوری ادامه دارد و شاخص کل وارد کانال 700 هزار واحدی شده است. به این ترتیب بازدهی بورس طی یک سال اخیر بیش از 3 برابر بوده است. یعنی قیمت هر سهم به طور میانگین بیش از 3 برابر شده است.
به همین نسبت نیز در یک سال اخیر، ماه های اخیر و به ویژه روزهای اخیر صف های طولانی در برابر دفاتر پیشخوان دولت برای ثبت نام در سامانه سجام و دریافت کد بورسی برای ورود به بورس شکل گرفته است و طیف وسیعی از مردم با سرمایه های خرد و کلان و حتی در مواردی با فروش دارایی های خود از منزل تا خودرو، روانه بورس شده اند تا از این سفره بسیار رنگین و سود سرشار بی بهره نمانند. واضح است که بازار سرمایه، بهترین بازار برای جذب سرمایه های مردم است. بورس با توجه به تنوع ابزارهای مالی، تعدد شرکت ها و بازارهای مختلف از تابلوی اصلی بورس تا تابلوهای فرعی فرابورس، می تواند پذیرای سرمایه های مردم باشد. برای شرکت ها نیز اتکا به تامین مالی بورس بسیار بهتر از دریافت تسهیلات بانکی است.از منظر اقتصاد کلان نیز کاهش وابستگی تامین مالی به نظام بانکی، فرصت بهتری برای اصلاح نظام بانکی و مدیریت جریان نقدینگی در کشور فراهم می آورد. علاوه بر این در شرایط سخت مالی امسال با تداوم روند صادرات حداقلی نفت و افت شدید قیمت طلای سیاه که این روزها به محدوده 10 دلار هم رسیده است، اتکای دولت به فروش سهام خود در شرکتهای دولتی در این شرایط بازار می تواند بخش مهمی از مشکلات بودجه ای دولت را نیز رفع کند اما این سودآوری کلان برای عموم مردم حاضر شده در بورس تا کجا ادامه دارد؟در این فرصت نمی خواهیم وارد تحلیل کلان بورس شویم و بررسی کنیم که شاخص کل تا کجا پیش می رود. چرا که اساسا در این شرایط با هجوم نقدینگی از یک سو و عرضه گسترده سهام دولت و شبه دولتی هایی نظیر شستا و افزایش سرمایه خود شرکت ها از طریق عرضه اولیه سهام، تحلیل درباره روند حرکتی بورس به راحتی ممکن نیست.
صد البته نه می توان خطر سقوط شاخص کل را خیلی جدی گرفت (که البته در جای خود احتمال توقف روند صعودی و حتی بازگشت نسبی شاخص کل در ماه های آینده، دور از ذهن نیست) و نه می توان به تحلیل های غیرکارشناسی که شاخص کل چند میلیونی را برای ماه های آینده پیش بینی می کنند، اعتنا کرد. چرا که فعلا با ورود سنگین نقدینگی، بازار روند غیرقابل پیش بینی به خود گرفته است. با این حال یک واقعیت مسلم وجود دارد و آن هم این که روند صعودی بورس با این شدت نمی تواند برای طولانی مدت ادامه یابد و به تدریج شیب این روند صعودی کند می شود. در چنین شرایطی با روند هیجانی ورود سرمایه گذاران به بورس و حضور گسترده توده مردم در این بازار، این مسئله نگران کننده است. دقت کنید، درباره فرضیه بدبینانه نزولی شدن بازار و سقوط شاخص کل صحبت نمی کنیم بلکه بحث بر سر انتظارات جاافتاده برای سرمایه گذاران تازه وارد است. سرمایه گذاران قدیمی تر بازار که دارای سواد مالی و اقتصادی نسبی هستند می دانند که اقتضای سرمایه گذاری در بورس، پذیرش ریسک و احتمال کاهش قیمت سهام و زیان است. اگرچه در نگاه بلندمدت، این بازار همواره بازدهی بیشتری از بازارهای موازی داشته است اما سرمایه گذار احساسی تازه واردی که سواد مالی چندانی ندارد و این روزهای پر بازده بازار چشم او را گرفته است، با انتظار سود 100 درصدی و بلکه بیشتر طی کمتر از یک سال وارد بازار شده است. این انتظارات بسیار خوش بینانه با شرایط واقعی احتمالی بازار در ماه های آتی در تناقض قرار می گیرد و این خطر وجود دارد که سرمایه گذار احساسی و تازه وارد به محض کند شدن روند صعودی بازار، دچار هراس شود. این هراس می تواند مقدمه سقوط بازار باشد. سقوطی که باید از آن ترسید.ماجرای موسسات غیرمجاز و هجوم مردم برای سپرده گذاری و دستیابی به سود سپرده بالای 30 درصد و سپس ناتوانی این موسسات نشان داد که چگونه سرمایه گذاری به امید سودی حبابی، سرمایه های مردم را با خطر مواجه می کند. این خطر وجود دارد که مجموعه سیاست های اقتصادی سال های اخیر، دارد سرمایه گذاران را به سودهای کلان عادت میدهد. عادت به سود کلان در شرایطی که اقتصاد ایران در عالم واقع با رکود ناشی از کرونا و تداوم تحریم ها مواجه است، یک عادت خطرناک است. عادت خطرناکی که با سرخوردگی ناشی از تغییر جهت احتمالی بازار، می تواند مشکل ایجاد و هجوم احساسی امروز به بازار سرمایه را به هراس احتمالی از ریزش بازار منجر کند. آن هم در شرایطی که رئیس قبلی سازمان بورس اصرار داشت تا روند احساسی حرکت شاخص بورس، مدیریت شود ولی با مخالفت برخی مسئولان دولتی مواجه و مجبور به استعفا شد. اکنون به نظر می رسد، بازار به یک ثبات نسبی و حرکت شاخص کل به مسیری معقول تر نیاز دارد و باید تلاش کرد هیجان بازار به عقلانیت و اتکای به تحلیل های کارشناسی تغییر جهت دهد.
منبع: خراسان