نیمی از بهترشدن زندگی مان را مدیون آدم هایی هستیم که زندگی باورمندانه ای را در خفا پیش گرفتند و اکنون در قبر بدون بازدید کننده آرام گرفتند. جرج الیوت
شمس یکی از این آدم ها بود.
قبل از مجلس ششم او را ندیده بودم. هر دو عضو کمیسیون اقتصادی شدیم. کمیسیونی که بعدها دوست و دشمن آن را تقدیر کردند. در این کمیسیون قانون مالیات ها اصلاح شد. قانون تجمیع عوارض، قانون جذب سرمایه گذاری خارجی، قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی نوشته شد و شمس در همه آنها نقش تعیین کننده داشت. او رئیس کمیسیون مشترک تدوین قانون ساختار نظام جامع رفاه بود و اگر ویژگی های اخلاقی او نبود بعید می دانم این قانون مصوب می شد. سبک او در بررسی این قانون اگر نگویم بی نظیر بود بدون تردید انگشت شمار است. او لایحه پیشنهادی دولت را به چیزی حدود ۶۰ موضوع تفکیک کرد. به کمک کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس نظرات بسیاری از کارشناسان و اندیشمندان حوزه رفاه اجتماعی را در مورد این ۶۰ موضوع که باید در مورد هر یک تصمیم گرفته می شد جمع آوری کرد. برپایه این کار بی بدیل بود که امکان همفکری و همگرایی در مورد یک قانون مادر بوجود آمد.
رئیس کمیته تحقیق و تفحص چای شد و مجبور شدیم در دریایی از اسناد غوطه ور شویم. از مشکلات روز صنعت چای شروع کردیم اما برای یافتن پاسخ به کاشف السلطنه چای و عصر قاجار بازگشتیم. به یمن آن کار عمیق و وسیع بود که در مجلس ششم موفق شدیم سیاست جدیدی مصوب شود که سفره رانت خواری برخی از گروه ها جمع گردید، برپایه این سیاست جدید واردات چای آزاد شد، حمایت از کشاورزان ادامه یافت اما دیگر دولت چای خشک را از کارخانجات چای نمی خرید.
در هنگام بررسی بودجه در یک روز ۵ پیشنهاد او به تصویب اکثریت مجلس رسید. مرحوم محمد رشیدیان می گفت: به یاد ندارم نماینده ای اینقدر پیشنهاد بدهد و همه اش رای بیاورد. اعتماد اینچنینی به او محصول صداقت بی مثالش بود. هیچ کس نمی توانست در صداقت و سخت کوشی همه جانبه اش شک به خود راه دهد. هرگاه سخن می گفت مخاطب باور داشت که از سر ایمان و صداقت سخن می گوید و تا عمق مسئله را نیافته است راه حلی نمی دهد.
با بیان سایر کار های شمس نمی توان به اهمیت او راه یافت. برخی از آدم ها را نمی توان توصیف کرد. مثل یک احساس هستند باید آنها را درک کنی با تجربه کردن شناخته می شوند. بعضی ها گرمای وجودشان را فقط باید حس کرد نمی توانید با خواندن و نوشتن آنها را درک کنید. کاری که شمس تبریزی با مولانا کرد. از جنس نورند. باید با شمس وهابی زندگی می کردی تا عمق معنای « چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم» را بفهمید.
برای کاری دوستان پیشنهاد می دادند شمس هیچ یک را نپسندید و گفت در دوستی کم نگذارید رفاقت مثل لوطی گری است خرج دارد. در دوست و رفیق داشتن کم از احمد بورقانی نداشت اما از همه دوستانش ایمانش و وفاداری به مردم به او نزدیک تر بودند و در دوستی با این دو هیچ کم نگذاشت. هر چه داشت عرضه کرد.
به تقویم ایران او در شب مشعر الحرام و به تقویم عربستان در شب عرفه از میان ما رفت. عرفه را روز علما و مشعر الحرام را شب عاشقان می دانند. هر چند در علم و عاشقی هر دو جایی داشت اما زندگی او بیشتر به دل باختگان می ماند. دعای عرفه امام حسین بدرقه وجودش باد:
خدايا!
از خيمه گاه رحمتت بيرونمان مكن.
از آستان مهرت نوميدمان مساز.
آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مكشان.
از درگاه خويشت ما را مران.
اي خداي مهربان!
خوف و وحشتم را به آرامش و امنيت مبدل كن.
روحش شاد.
@dinoeqtesad