آمارهای اقتصادی موجود در سال گذشته، حاکی از کاهش نرخ بیکاری هستند. اما در عین حال نمیتوان به این متغیر بهعنوان عامل تکبعدی تحلیل بازار کار استناد کرد، چرا که بازار کار مانند سایر بازارها متشکل از دو سمت عرضه و تقاضاست. در طرف عرضه خانوارها قرار دارند که با عرضه کار خود بهطور غیرمستقیم متقاضی دریافت حقوق هستند. در طرف دیگر کارفرمایان وجود دارند که متقاضی نیروی کار هستند. پس در اینجاست که اهمیت این بازار مشخص میشود. چراکه عرضهکنندگان و عوامل تولید در طرف دیگر چرخه اقتصاد به عنوان متقاضی کالاها وارد میشوند، پس کاهش بیکاری به نوعی افزایش تقاضای کالاها نیز قلمداد میشود. اما متاسفانه مشکلات عدیده موجود در طرف عرضه اقتصاد کشور ما باعث عدم تعادل اقتصاد کلان ایران شده است. با این توصیف در باب اهمیت بحث بیکاری و اشتغال در شرایط فعلی کشور، گفتوگویی با غلامعلی فرجادی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اقتصادی در این زمینه داشتیم.
آیا نرخ 5/10 درصدی بیکاری با واقعیتهای امروز جامعه همخوانی دارد؟ یا بهطور مشخص آیا کاهش نرخ بیکاری مترادف با افزایش اشتغالزایی است؟
شاید بتوان ایراداتی را روی روشهای جمعآوری آمارها گذاشت اما در حال حاضر موضوع بر روی واقعی بودن یا نبودن آمار نیست بلکه نکته حائز اهمیت این است که نرخ فعالیت کاهش پیدا کرده است و این موضوع نشان میدهد افرادی که در جستوجوی کار هستند و در جمعیت فعال حضور دارند، افزایشی مطابق با آنچه باید داشته باشد، نداشته است و این شرایط باعث میشود تا نرخ بیکاری کاهش یابد. به همین دلیل است که در سالهای اخیر دیگر نمیتوان روی نرخ بیکاری بهعنوان یک متغیر تسهیلکننده تحلیل بازار کار حساب کرد. مشکل بازار کار ما نرخ مشارکت یا فعالیت است که سالانه باید حدود 500 تا 600 هزار نفر وارد بازار کار شوند اما آمارهای مرکز آمار نشان میدهد که بین 150 تا 200 هزار نفر در هر سال به شاغلین اضافه میشوند.در این شرایط نباید به نرخ بیکاری برای تحلیل بازار کار استناد کرد بلکه بهتر است به آمارهای مربوط به ایجاد مشاغل جدید توجه کرد، چون باید دید که اشتغال به چه میزانی افزایش یافتهاند، چون اکنون که ما میبینیم نرخ بیکاری کاهش یافته است توقع این را داریم که این کاهش توام با افزایش اشتغالزایی باشد، اما درحال حاضر نمودی را از این امر مشاهده نمیکنیم.
پس چگونه نرخ بیکاری ثابت مانده یا کاهش یافته است؟
این موضوع به این دلیل است که ما با کاهش افراد جویای کار فعال به بازار کار مواجه هستیم. وقتی که آمارگیری انجام میشود بعضی از افراد نه اعلام میکنند که بیکار هستند و نه اعلام میکنند که در جستوجوی کار هستند. به این ترتیب یافتن میزان نرخ بیکاری دقیق با مشکلات فراوانی روبهرو است. شاید بسیاری از افراد بهجای تمایل مشارکت در فعالیتهای مزدبگیری، رغبت به مشارت و اشتغال در فعالیتهای غیردستمزدی را دارند. این مسائل است که باید به آنها توجه شود. نه اینکه ما بیاییم و فقط به آمارهای نرخ بیکاری توجه کنیم و بقیه متغیرهای تاثیرگذار و مهم بازار کار را نادیده بگیریم.
آیا لغو تحریمها کمکی به بهبود بازار کار میکند؟
زمانی که فضای کسبوکار بهبود پیدا کند و تعاملات ما با دنیای خارج افزایش یابد، ریسک سرمایهگذاری کاهش یابد، این فضا، فضای مناسبی برای فعالیت و رونق بنگاههای اقتصادی ماست. در این شرایط سرمایهها به سمت بخشهای تولیدی و مولد اقتصاد حرکت میکنند و با افزایش اشتغالزایی از محل این رونق، افراد بیشتری تمایل به مشارکت پیدا میکنند و همچنین افرادی که درحال حاضر بیکار هستند، شاغل میشوند و مشکل بیکاری تا حدی کمتر میشود.این بحث به فراهم شدن شرایط بهبود فضای تولیدی اقتصاد، همچنین شرایط و میزان سرمایهگذاری و کاهش ریسک سرمایهگذاری برمیگردد. ما باید شرایط را برای جذب سرمایههای خارجی فراهم کنیم تا با ورود این سرمایهها و همچنین هدایت این منابع به سمت فعالیتهایی که منجر به اشتغالزایی میشود، مشکلات مربوط به بازار کار خود را حل کنیم. به هر حال لغو این تحریمها تاثیر بهسزایی بر بهبود فضای کسبوکار و ایجاد شغلهای جدید دارد.
برای ایجاد اشتغال در کوتاه مدت چه راهکاری وجود دارد و بهطور کلی آیا در اقتصاد میتوان در کوتاهمدت به اهداف ترسیم شده در حوزه اشتغال دست پیدا کرد؟
دولت میتواند به بخشهایی توجه كند كه در كوتاهمدت قابلیت اشتغالزایی بالایی را دارند. مثلا بخشهای صادراتی ما پتانسیل بالایی در این زمینه دارند و باید تقویت شوند كه این موضوع هم ارتباط تنگاتنگی با نرخ ارز دارد. نباید اجازه كاهش دستوری نرخ ارز در بازار داده شود چراكه این اتفاق یعنی توجیه پذیرشدن واردات و درنهایت شكستن كمر تولید داخل. پایین بودن قیمت كالای وارداتی نسبت به مشابه داخلی یعنی كاهش تولید داخلی، كاهش اشتغالزایی و مواجه شدن جامعه فعال با رشد منفی. ببینید در اقتصاد با یك مسئله مشخص و مستقل مواجه نیستیم. گاهی برای درست كردن ابرو، چشم را هم كور میكنیم. مثلا كاهش نرخ ارز و ارزان شدن كالا و خدمات همواره برای خانوادهها مهم است چرا كه به رفاه كوتاهمدت خانوادهها مربوط میشود. بنابراین همه دوست دارند ارز در محدوده هزار تومان حفظ شود اما به این نكته توجه ندارند كه ارز هزار تومانی یعنی بیكاری همسر و فرزندان آنها و از بین رفتن رفاه بلندمدت خانواده. پس سیاستگذاری باید در راستای تشویق و رشد تولید و صرفهجویی در مصرف و هزینههای خانوادهها باشد. بهطور كلی بخشهایی همچون گردشگری چه در بخش داخلی و چه خارجی، صادرات غیرنفتی، صنایعدستی، صنایعغذایی، نساجی، پوشاك و خدمات فنی و مهندسی، خدمات آموزشی، خدمات بهداشتی و خدمات پزشكی اشاره كرد. همانطور كه میبینید در صورتی كه سیاستگذاریها درست باشد می توان در كوتاهمدت نیز به اشتغال قابل قبولی دست یافت. ما از جنبه نقطه نظر قابلیتهای آموزشی و بهداشتی از سایر كشورهای منطقه بهتریم اما چرا تا حالا فكری نشده برای استفاده از این ظرفیتها تا بهجای اینكه مردم كشورهای منطقه برای درمان به اروپا بروند راهی مراكز پزشكی ایران شوند. در بحث علمی و آموزشی هم اینگونه است. ما همواره شعار میدهیم كه از نظر علمی در منطقه بهترین هستیم و در دنیا حرفی برای گفتن داریم اما آیا فكری شده است برای استفاده از ظرفیتهای این بخش تا با دایر كردن مراكز آموزشی منطبق با استانداردهای بینالمللی بتوانیم دانشجویان كشورهای منطقه را جذب كنیم. جواب این سوال مشخص است ما به رغم تواناییهای موجود به شعار بسنده كردهایم و نه به دنبال عرضه بوده ایم و نه به دنبال ایجاد تقاضا.
در فضای رفع تحریمها اگر بازار نرخ ارز مدیریت نشود، واردات افزایش پیدا خواهد کرد آیا این به ضرر تولید داخلی و ضربه به بخش تولیدی و خروج افراد از این بخش نمیشود؟
اقتصاد درحال حاضر خودش را با نرخ ارز 3 تا 3 هزار و 200 تومانی تطبیق داده است، بنابراین تولیدکنندگان و به خصوص فعالان در تولیداتی که در گروه تولیدکنندگان کالاهای صادراتی غیرنفتی قرار دارند، در صورت عدم مدیریت قیمت ارز در شرایط پس از تحریم دچار ضربههای سنگینی میشوند چرا که در این شرایط واردات افزایش خواهد یافت یعنی قیمت کالاهای خارجی برای ما ارزانتر از نمونههای مشابهی که در داخل تولید میشوند، تمام خواهد شد و در این شرایط تولید کنندگان داخلی دچار زیان و درنهایت ورشکستگی میشوند. در حال حاضر بخش صادرات غیرنفتی ما خودش را با این رنج قیمتی ارز وفق داده است و در صورت کاهش بیش از حد در نرخ ارز و قیمت دلار، این بخش اقتصاد ایران نیز متحمل آسیبهای گستردهای میشود. اما اگر رفع تحریمها توام با تثبیت نرخ ارز باشد این شرایط برای بازار کار ما بسیار مناسب است، چون وقتی نرخ ارز تثبیت شده باشد در شرایطی که تعاملات ما با دنیا افزایش یافته است باعث افزایش صادرات غیرنفتی ما میشود، این افزایش اثرش را در اقتصاد به صورت ورود درآمدهای کلان ارزی نشان میدهد، این درآمدها وارد چرخه اقتصاد کشور میشود و با توجه به اینکه افزایش صادرات نیازمند افزایش تولید داخلی است، این وضع با بهبود فضای روانی باعث افزایش انگیزه مشارکت در فعالیتهای تولیدی میشود، افزایش تولید نیز نیاز به نیروی کار بیشتری دارد که این امربه افزایش تقاضای نیروی کار از سوی کارفرمایان میانجامد.
یک سوال دیگر نیز در حاشیه مطرح میشود و آن اینکه آثار مثبت لغو تحریمهای اقتصادی در چه بازه زمانی نمود و ظهور پیدا میکنند؟
در کوتاهمدت که خودش را نشان نمیدهد، اما در صورت توافق نهایی امیدواریم که تاثیرات مثبت زیادی را تا پایان امسال شاهد باشیم، ولی قطعا بیشترین تاثیرات را در بلندمدت دارد، چراکه بسیاری از تحریمها امکان لغو در بازه کوتاهمدت را نداشته باشند. نوع تحریمها شاید بهگونهای باشند که قابلیت لغو در بلندمدت مثلا 2 یا 3 سال را داشته باشند. چشمانداز اقتصاد ایران با شرایط کنونی که در تعاملات مثبت بینالمللی وجود دارد بسیار روشن است، چون از وضع موجود خارج میشویم و تعاملات و مشارکتهای بینالمللی در اقتصاد سبب رشد و شکوفایی اقتصاد ما میشوند. خارج از بحث مدیریت کلان اقتصاد کشور، بالاخره زمانی که تحریمها برداشته میشود، به نفع اقتصاد کشور است، اما با مدیریت شایسته میتوان آثار مثبت ناشی از لغو تحریمها را بهطور چشمگیرتری در اقتصاد شاهد باشیم.
منبع: آرمان