به مقوله هدفمندکردن یارانهها میتوان در دو سطح پرداخت؛ یکی اینکه درعرصه نظری میتوان این نکته را وارسید که آیا پرداخت یارانهها درست است یا اینکه موجب اغتشاش درعملکرد نیروهای بازار میشود؟ این تازه خودش پرسش دیگری را پیش میکشد که آیا شما موافق سپردن همه چیز به دست نیروهای بازار هستید یا خیر؟ بهعبارت دیگر وقتی این مباحث را پیش میکشید، باید پذیرفته باشید که نظام بازار، نظامی ایدهآل است و توزیع محصولات و حتی اخذ تصمیمات لازم درباره تخصیص منابع باید از طریق مکانیسم بازار انجام بگیرد. چون دراین نگرش قیمتها قراراست علامتدهی کنند، طبیعتا، این قیمتها باید قیمت واقعی باشند. از همینرو بودن یا نبودن یارانهها مهم میشود.
یعنی اگر یارانهها پرداخت شوند، قیمتها «واقعی» نیست و به همین خاطر، علامتدهی این ساختار هم مطلوب نخواهد بود. البته درکنار این پیشگزاره باید چند فرض دیگر هم کنید. بازار- برای اینکه کارش را درست انجام بدهد- باید بازار رقابتی باشد. یعنی هیچ یک از عوامل اقتصادی نباید در موقعیتی باشند که بتوانند روی قیمت یا میزان کالای موجود تاثیر تعیینکننده بگذارند. وقتی قرار باشد که تصمیمات اقتصادی با علامتدهی بازار انجام بگیرد، طبیعتا دولت هم نمیتواند دراقتصاد دست بالا را داشته باشد. یعنی باید فعالان اقتصادی در وضعیتی باشند که خودشان براساس اطلاعاتی که از بازار کسب میکنند، تصمیم بگیرند که در کجا و به چه میزان سرمایهگذاری کنند. چه تولید کنند یا نکنند و به چه میزان تولید کنند.
البته که باید به اندازه کافی احساس امنیت بکنند تا بتوانند به این علامات پاسخ شایسته بدهند. ناگفته روشن است که اگر این الگو را قبول داشته باشید البته که باید یارانهها حذف شود تا نیروهای بازار بدون این مداخلات عمل بکنند. البته همین جا بگویم که با همه ادعاهایی که درایران میشود مقوله حذف یارانهها بخشی از یک مجموعه سیاستهاست که دراین ۳۰ سال گذشته سازمانهای بینالمللی مثل صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی اجراییکردنشان را از کشورهای درحال توسعه طلب میکردهاند. به این ترتیب باید بر این نکته تاکید کنم که اجرای همین بخش از این مجموعه سیاستها اگر با غفلت از دیگرسیاستهای این مجموعه همراه باشد، به هیچ یک از آن اهداف ادعائی نخواهد رسید. ولی حداقل برای اینکه باراین سیاستها جور بشود، به اشاره میگویم که سیاستهای دیگر، ازجمله، خصوصیسازی اموال دولتی، رهاسازی بازارها و آزادسازی تجارت خارجی باید انجام بگیرد. و اما نگرش منطقیتر به مقوله «هدفمند کردن» یارانهها به اعتقاد من این است که باید با توجه به مختصات اقتصاد و سیاست ایران به آن پرداخت.
یعنی میخواهم بگویم که برخلاف بعضی از همکاران که دیدهام در ایران عمدتا بحث را در عرصه نظری مطرح میکنند من نظرم این است که باید با توجه به مختصات اقتصاد ایران به آن پرداخت. وقتی شما این مختصات را درنظر میگیرید، به اعتقاد من پایههای استدلال کسانی که حتی درعرصه نظری خواهان اجرای آن در ایران هستند فرو میریزد. اگر قرار است توزیع فرآوردهها و تخصیص منابع دراقتصاد به دست نیروهای بازار سپرده شود، در آن صورت برای اینکه اجرای این سیاست به اهداف ادعایی خود برسد باید خیلی کارهای دیگر هم انجام بگیرد. قانون قرارداد، قانون انحصار و رفع موانع موجود برسرسرمایهگذاری و خصوصیسازی و ایجاد بازارهای رقابتی ازجمله کارهایی است که باید قبل از اجرای این قانون انجام بگیرد تا با اجرای این سیاست دراقتصاد بتوان به اهداف ادعایی دست یافت و چون این زمینهسازیها انجام نگرفته است من با اجرای این بخش از این مجموعه سیاستها درشرایط کنونی ایران مخالف بوده و هستم. ازجمله دلایل من این است که حتی درعرصه نظری هم اگر این پیششرطها وجود نداشته باشد، به وعدههایی که میدهند، وفا نخواهد شد- یعنی نمیتواند که بشود. مثلا فرض کنید که حتی درصورت اجرای آن، شرایط برای سرمایهگذاری فراهم شود. بازار پول وسرمایه که درایران از مداخلات نه همیشه مفید دولت رها نیست. همینطور است وضعیت نرخ ارز و قیمت در خیلی از بازارهای دیگر. به باور من خصوصیسازی – وقتی که به درستی انجام میگیرد، پیامدهای مطلوبی برای اکثریت مردم ندارد تا چه رسد به آنچه درایران تحت این عنوان انجام میگیرد.
منبع: آرمان