مصرف سوخت خودروها روزبهروز در حال کاهش بوده تا از مصرف انرژی کاسته شود، این اتفاق برای سایر محصولات مصرفکننده انرژی هم رخ داد و اصلاح الگوی مصرف باعث شد که رشد مصرف انرژی در کشورهای صنعتی متوقف شود. در این کشورها کارایی و رشد افزایش یافت و به هیچ عنوان شاهد نارضایتی نبودیم، اما قانون هدفمندی در کشور ما به دلیل نداشتن دانش کافی از ابتدا با یک دید بدبینانه اجرا شد. شکی نیست که دولت دهم این قانون را با شجاعت اجرا کرد، اما متاسفانه به سهم تولید بهعنوان مسئله اصلی به هیچ عنوان توجه نشد. دولت سابق باید توجه خود را معطوف به تشویق بخش تولید میکرد تا با تغییر تکنولوژی و صرفهجویی در مصرف انرژی، از هزینههای تولید بکاهد. امکان تغییر در شیوه مصرف، همواره در ایران مقدور بوده، تنها سیاستهای تکمیلی لازم است که متاسفانه دولتها از آن غافل شدهاند.
شاید بتوان ادعا کرد که اجرای قانون هدفمندی یارانهها، ثمرات مثبتی را به همراه داشت، اما تمام این نتایج مثبت در سبد مصرفی خانوارها اتفاق افتاد و بخش تولید که اثر دائمی دارد، در این بین مورد بیعنایتی قرار گرفت. چون ما سیاست اصلاح قیمت نسبی را متوقف کردهایم. همواره تلاشها باید در راستای نزدیک شدن به قیمتهای واقعی باشد و نباید یک نهاده به حدی ارزان باشد که از سایر نهادهها استفاده نشود. قیمت واقعی بنزین در تمام کشورهای توسعهیافته بالاست، اما در ایران به دلیل پرداخت یارانه از سوی دولت، ارزان بوده و به همین دلیل مورد استفاده بهینه قرار نمیگیرد. زمانی که ما برای نخستینبار نرخ سوخت را افزایش دادیم، مردم آن را لمس کردند، اما افزایشهای پس از آن کمتر حس شد. پس باید تا زمان رسیدن به قیمت واقعی، همین سیاست را با شیب کند دنبال میکردیم. به هر حال اگر میزان افزایش قیمت کمتر از نرخ تورم باشد یعنی برخلاف جهت حرکت کردهایم و تمام قیمتها باید متناسب با تورم افزایش یابند و اقتصاد دستوری در کل، به ضرر جامعه است. چرا فکر میکنیم مابهالتفاوت نرخ تمام شده تا فروش بنزین را دولت از جیب خود پرداخت میکند؟
این مابهالتفاوت از جیب مردم در قالب پول نفت پرداخت میشود. این شیوه پرداخت یارانه بدترین نوع است، چون از اقشار فقیر میگیرد و به افراد مرفهی که چندین خودروی پرمصرف دارند، پرداخت میکند. باید قبول کنیم که اگر نرخ بنزین یکباره افزایش یابد هم بهتر از این است که عدهای سهم عده دیگر را از دولت دریافت کنند. به اعتقاد من برای حمایت از تولید، سیاستهای مکمل نیاز است. دولت باید از طریق سیستم مالیاتی و نرخ استهلاک نزولی، بخش تولید را تشویق به حرکت به سمت تکنولوژی کممصرف کند. به فرض یک دستگاه ریسندگی ساخت 40 سال پیش، برای تولید یک کیلوگرم نخ 100 واحد انرژی نیاز دارد، درحالی که دستگاههای روز دنیا به جای 100 واحد انرژی، 25 واحد نیاز دارند. اگر به شرکتی که این دستگاه را جایگزین کند در سال اول، 50 درصد اجازه استهلاک داده شود تولید کننده تشویق خواهد شد. چون از یک طرف بهدلیل کاهش مصرف انرژی، هزینه کمتری پرداخت خواهد کرد و از طرفی هم، دولت مانند یک شریک نامرئی به او یاری میرساند. پس این یارانه هدفمند است، نه آنچه ما اکنون اجرا میکنیم.
اگر دولت، یک دولت کارآمد باشد، سیستم تأمین اجتماعی را به نحوی تقویت میکند که دیگر نیازی به پرداخت یارانه نقدی به تمام آحاد جامعه نباشد. در این صورت اقشار آسیبپذیر به صورت اتوماتیک زیر چتر حمایتی تأمین اجتماعی قرار میگیرند. به هر حال دلیلی ندارد که به ثروتمندان هم یارانه پرداخت شود، اما به دلیل اینکه دولت از سیستم تأمین اجتماعی گسترده وکارآمد برخوردار نیست و از طرفی هم اطلاعاتی درمورد درآمد خانوار ندارد، حذف این دسته از دریافت یارانه نقدی دشوار است. در کشورهایی که نظام مالیاتی مجموع درآمد وجود دارد، افراد تمام اطلاعات مالی خود را به سازمان مالیاتی اعلام میکنند، پس شناسایی اقشار مرفه کار دشواری نخواهد بود. لذا برای جلوگیری از آسیب به اقشار آسیبپذیر، دولت مجبور به پرداخت یارانه نقدی به تمامی افراد است. البته باید بانک اطلاعاتی را به تدریج تقویت کرد، در غیر اینصورت مسیر را اشتباه خواهیم رفت.
منبع: آرمان