جمشید پژویان
در وهلهنخست سوال اینجاست؛ چرا بخشهای از اقتصاد کشور به بیراهه میروند که البته بدون دلیل هم نیست یا اینکه چرا بانکها باید به کار بنگاهداری بپردازند. این در حالی است که در همه جای دنیا بدینگونه است که کار بانکها دادان اعتبارات است و با سودی که از پرداخت تسهیلات دریافت میکنند،هزینههای که به سپردهگذاران پرداخت کردهاند، را تامین میکنند. البته سود هم دریافت میکنند که این اقدام معقولی است. در این حالت است که بانکها دیگر به دنبال بنگاهداری و خرید داراییها نمیروند؛ چرا که این کار برای بانکها سودهی بیشتری دارد. در واقع بانکها با دادن وام و اعتبار گسترده هر چند مقدار سود آن نسبت به بنگاهداری اندک باشد، اما در مجموع چون میتوانند مقدار اعتبار بیشتری را به متقاضیان بدهند؛ سودشان را به حداکثر خواهند رساند. به هر حال بانک سودی که به بابت ارائه وام دریافت میکند، کمتر از بازده سود بنگاهداری یا سرمایهگذار است. چون سرمایهگذار باید هم سودی را به بانک بپردازد و هم خودش سود ببرد. ولی بانکها این کار انجام نمیدهند چون با همان سپردهای که دارند میتوانند چندین برابر اعتبار بدهند، اگر چه سودش کمتر از بنگاهداری است اما چون حجمش بیشتر است، سود بیشتری خواهند برد. مگر اختلاف فاحشی بین بازدهی که سرمایهگذار میبرد به نسبت سود بانکی وجود داشته باشد. در اقتصاد ایران بازده سرمایهگذاری بسیار متفاوت و اختلاف فاحش وجود دارد. بهطور مثال در بخش صنعت بازدهی حول و حوش 6 تا 7 درصد است اما این در حالی است که بازدهی در بخش ساختمان 200 تا 300درصد است و همچنین در بخش صادرات و واردات وضع بدینگونه است. این نوع اختلاففاحش بازدهی در بخشهای مختلف اقتصادی سبب میشود نظام اعتباری ما بهم بریزد یا کسانی که به نام صنعت اعتبار میگیرند اما صرف فعالیتهای غیر از تولید و صنعت میکنند. در این حالت انگیزه دریافت سود و بازدهی بیشتر برای بانکها هم بوجود میآید و به جای اینکه اعتبارات دهند و 25 درصد سود بگیرند؛ اقدام به خرید ساختمان میکنند که بعد از گذشت یکسال قیمت آن 40 درصد افزایش خواهد یافت یا ممکن است به امر تجارت بپردازند که خود این موارد سبب انحراف در بانکهای کشور میشود. در طی چند سال گذشته عمدتا بانکهای خصوصی و بانکهای شخصی پول مردم را جمع آوری کردند و هر کاری که خواستند با سپردههای مردم انجام دادهاند. البته علت این است که بازده سرمایهگذاری در اقتصاد بهم ریخته و دچار اختلال شدید شده است و باید اصلاح شود و راهحل این کار اصلاح نظام مالیاتی است که میتواند بازده خالص را به گونهای بهم نزدیک کند که انگیزهبانکها برای بنگاهداری و سرمایهگذاری در جای دیگر به شدت کاهش پیدا کند. اما اگر بخواهیم به صورت دستوری اقتصاد را هدایت کنیم، اقدام معقول و منطقی نیست به طوری که در دنیا جواب نداده و چیزی حدود 80 سال هم در بلوک شرق جواب نداده است. در این راستا باید از فکر اقتصاددانان که به علم اقتصاد آشنا هستند، استفاده کنیم تا مشکلات اقتصادی ما از این طریق حل شود. اگر به صورت دستوری بخواهیم اقدام کنیم بانکها راههای مختلفی برای فرار از این دستور العمل و بردن سود بالای بنگاهداری پیدا خواهند کرد. مثلا اقدام دادن به وام به شرکتهای وابسته خود میکنند یا هلدینگ که مجزا از بانک باشد را راهاندازی میکنند. لذا حل مشکل بنگاهداری بانکها باید به صورت ریشهای باشد. که در اقتصاد ما این مشکل ریشهای در تفاوت قیمتهای نسبی است که در همه جا وجود دارد و تنها مختص قیمت حاملهای انرژی نیست. اینموارد از جمله عواملی است که نظام اقتصادی به خصوص بازار پول ما را دچار خدشه کرده است و بانکهای ما را به سمت بنگاهداری سوق میدهد.
منبع: آرمان