دکتر احمد لشکریپور
استاد اقتصاد در دانشگاه ایندیانا در آمریکا
کیفیت خروجی دانشگاههای خوب آمریکا (به لحاظ قدرت «تولید علم» دانشجو در چارچوبهای استاندارد علم اقتصاد) از خروجی دانشگاههای خوب ایران بهتر است.
اما این برتری لزوما به دلیل کیفیت بالاتر آموزش علم اقتصاد در کلاس درسهای آمریکا نیست. به نظر بنده، این برتری بیشتر معلول مکانیزم کاریابی در آمریکا است، که ۱- بسیار رقابتی است و ۲-در آن قدرت تولید علم دانشجو ملاک اصلی گزینش است. در فرآیند کاریابی، عملکرد دانشجوهای دکترای اقتصاد در آمریکا (بیش از هر چیز) بر اساس یک مقاله سنجیده میشود؛ مقالهای که خودشان نوشتهاند و باید آن را ارائه کرده و از یافتههای آن دفاع کنند. چنین فرآیندی نتیجهاش یک مکانیزم انگیزشی قوی برای یادگیری با هدف تولید علم است.
در چنین سیستمی، دانشجو مجبور است برای یافتن شغل ایدهآل تولید علم کند و پیشنیاز تولید علم، یادگیری دقیق و پایهای ابزارهای علم اقتصاد است. در ایران ملاک ارزیابی دانشجوها (تا جایی که بنده اطلاع دارم) برخلاف آمریکا یکپارچه و براساس یک معیار واحد نیست. بهعنوان مثال، معدل یک معیار برای گزینش متقاضیان کاریابی در ایران بهشمار میرود. کسب نمره خوب در کلاس شاید به دانشجو این انگیزه را بدهد که مفاهیم و ابزارهای پایهای علم اقتصاد را با دقت مطالعه کند، اما مسلما به او این انگیزه را نمیدهد که از این ابزارها استفاده و تولید علم کند. از این جهت، به نظرم مشکل اصلی آموزش علم اقتصاد در ایران کیفیت تدریس یا دانشجو نیست (به نظر من کیفیت تدریس برخی از کلاسها در دانشگاه شریف هم تراز با کلاسهای مشابه در دانشگاههای آمریکا است). مشکل اصلی در واقع فرآیند ارزیابی و کاریابی است که دانشجو را مجاب نمیکند از ابزارهای آموخته شده بهره بگیرد و «تولید علم» کند.