طبق تئوری بازی ها، شخص میبیند که فارغ از اینکه دیگران چه انتخابی انجام دهند، گزینه بهتر برای وی عدم انصراف است.
آقای فرهاد خان میرزایی که دانشجوی دکترای اقتصاد در دانشگاه ایالتی آریزونا هستند، تحلیلی زیبا مبتنی بر نظریه بازیها در مورد علت عدم انصراف از دریافت یارانه در نشریه خبرنامه شریف به تاریخ 20 اردیبهشت 1393 منتشر کردند که همان استدلال با توضیحات بیشتر و سادهتر ارائه میشود.
ایشان انصراف یا عدم انصراف را در چارچوب نظریه بازیها تحلیل میکنند به این معنی که افراد در وضعیت استراتژیک نسبت به یکدیگر قرار دارند. نتیجهای که حاصل میشود ناشی از تصمیم استراتژیک فرد و دیگر افراد جامعه است. به این معنی که هر کس باید بین انصراف یا عدم انصراف از دریافت یارانه انتخاب کند. برای این تصمیم هر کس با خود میاندیشد که کلا چهار وضعیت ممکن است رخ دهد:
1) بهترین حالت (first best): همه دیگران از دریافت یارانه انصراف دهند و با پول آن زیرساختهای اجتماعی ساخته شود ولی خود وی انصراف ندهد و یارانهاش را به شکل نقد دریافت کند
2) حالت دوم (second best): همه دیگران و خود فرد نیز از دریافت یارانه انصراف دهد. همه از خدمات ناشی از ایجاد زیرساختها منتفع خواهند شد.
3) حالت بینابینی: هیچ کس انصراف ندهد و همه نقدی یارانه را دریافت کنند.
4) بدترین حالت (worst case): شخص انصراف دهد ولی دیگران انصراف ندهند.
اگر هر کس مطلوبیت خود را حداکثر کند یعنی نفع خود را دنبال نماید گزینهها را به همین ترتیب رتبه بندی میکند. طبق عرف رایج در نظریه بازیها حل این مسئله و مشخص شدن استراتژی غالب به این صورت خواهد بود:
شخص میگوید فرض کنیم که دیگران انصراف دهند، در این صورت نفع من در این است که کدام استراتژی را انتخاب کنم: انصراف یا عدم انصراف؟ چون عدم انصراف (حالت 1 یا بهترین حالت) پیامد بیشتر و مطلوبتری دارد تا حالت دوم، فرد عدم انصراف را ترجیح خواهد داد.
سپس میگوید که فرض کنیم دیگران انصراف ندهند، در این حالت کدام استراتژی بهتر خواهد بود: انصراف یا عدم انصراف؟ رتبه بندی فوق باز نشان می دهد که انصراف ندادن یعنی حالت سوم (حالت بینابینی) بهتر از انصراف دادن یعنی حالت چهارم (بدترین حالت) است.
در مجموع شخص میبیند که فارغ از اینکه دیگران چه انتخابی انجام دهند، گزینه بهتر برای وی عدم انصراف است.
چون هر کس همین استدلال را برای خود میکند بدترین حالت یعنی اینکه هیچ کس انصراف ندهد حاصل میشود یعنی همان چیزی که رخ داد. پیش بینی تئوریک با نتیجه عملی سازگار بود.
در واقع این مثال نشان می دهد که چرا بدترین نتیجه به جای بهترین نتیجه حاصل می شود. نکته اساسی در توسعه جوامع این است که چه کار کنیم تا از تله بدترین گزینه در آییم و به بهترین نتیجه برسیم. مثلا هر کس می تواند پر تلاش باشد یا تنبلی کند و برای جبران این نقطه ضعف به دنبال زیرآب زنی، توطئه، غیبت و بدگویی از دیگری یا غر زدن برود. طبیعی است که انتخاب پرتلاش بودن به جامعه ای توسعه یافته منجر می شود در حالیکه تنبلی جامعه ای فقیر را نتیجه می دهد. اگر مشابه همین استدلال را برای این مورد نیز بنویسیم بازهم می بینیم که تنبلی گزینه و استراتژی مسلط خواهد بود.
این چیزی است که در اقتصاد تحت عنوان معمای زندانی مطرح می شود و سوال این است که چه کار می شود کرد تا افراد به جای نتیجه بد به نتیجه خوب برسند. چه کار باید کرد تا استراتژی بهتر حاصل آید. پاسخ به این سوال یعنی پاسخ به سوال بزرگ توسعه و چگونگی دست یابی به آن.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که اگر جامعه یک دست نباشد و عده ای به قول اقتصاددان اشتباه کنند و گزینه بهتر را انتخاب نکنند و گزینه بدتر را برگزینند، در این صورت نتیجه بازی چه خواهد شد؟ نظریه بازیهای تکاملی (evolutionary game) نشان می دهد که اگر تعداد این افراد از یک حد بیشتر باشد می توان به نتیجه خوب رسید. اثبات این مدعا نیز مقدمات ریاضی دارد که مجال آن اینجا نیست. امروزه حوزه اقتصاد رفتاری به این سمت پیش رفته که نشان دهد با فرض های تکاملی می توان به جواب های غیرمتعارفی دست یافت. به باور نویسنده این روزن راهی را برای پاسخ گویی به سوال قبل فراهم می آورد.
*این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
منبع: اقتصادآنلاین