سه شنبه, 12 بهمن 1400 13:37

محمد بحرینیان در مراسم رونمايي از كتاب «فساد در نظام سرمايه‌سالار»: چالش مالی تازه‌ای در حال ظهور است

نوشته شده توسط

مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد روز پنجشنبه هفته پیش ترجمه كتاب «فساد در نظام سرمایه‌سالار» نوشته «گای استندینگ» را رونمایی كرد كه با سخنرانی فرشاد مؤمنی، محمد بحرینیان و همچنین مترجم کتاب فرزانه چهاربند همراه بود. استندینگ، اقتصاددان بریتانیایی و فارغ‌التحصیل كمبریج است. از نظر سیاسی به حزب كارگر بریتانیا نزدیك است و در انتخابات 2015 از جرمی كوربین حمایت كرد. او حامی اصلاحات اساسی اجتماعی است و از جمله سیاست‌های حمایتی بیشتر شهروندان از سوی دولت. به باور او چنانچه این اصلاحات انجام نگیرد، جهان با موج خشونت و ظهور راست افراطی مواجه خواهد شد. در كتاب فساد در نظام سرمایه‌سالار به نوشته ناشر او «با نگاهی انتقادی نسبت به آنچه در واقعیت نظام سرمایه‌داری در غرب می‌گذرد سعی دارد تا در چارچوب اقتصاد سیاسی، روند روبه‌گسترش رانت‌جویی را در حوزه‌های مختلفی همچون نظام مالیاتی، نظام نوآوری، بدهی، منابع عمومی و بازار کار نوین به تصویر بکشد». بخشی از سخنان نشست رونمایی كتاب را كه به مصادیق آن در ایران نیز كشیده شد، در ادامه خواهید خواند.

انفجار بلاهت

یكی از سخنرانان مراسم، محمد بحرینیان، فعال صنعتی و پ‍ژوهشگر اقتصاد بود. بحرینیان در وصف جذابیت گفت کتاب را وقتی دست گرفتم دیگر نشد زمین بگذارم؛ وقتی می‌خواندم دیدم عجب کلاهی سر کشور ما رفته! شرایط فعلی حاکم بر کشور و شرایط اقتصادی ما اصلا شایسته این مملكت نیست و این کتاب بخشی از تاریکی‌ها را می‌تواند روشن کند. به باور بحرینیان کتاب انگار درباره ایران نوشته شده، فقط تفاوت اینجاست که ما عقب‌مانده‌ایم، آنها پیشرفته. سپس دو گزاره نقل كرد درباره اشتباهاتی که ما مرتکب شدیم و این کتاب به خوبی آن را نشان می‌دهد و گفت من همیشه از آغاز کار سؤال داشتم که چطور در سال ۷۴ میلادی نوبل اقتصاد به دو نفر اعطا می‌شود که زاویه ۱۸۰ درجه‌ای با هم دارند؟ مثلا گونار میردال و فردریش هایک. چرا این اتفاق می‌افتد؟ در سال ۷۲ هم به جان هیکس و هم کنث آرو. چرا در دنیا هم‌زمان به دو نظریه با زاویه دید کاملا متفاوت بها داده می‌شود. نمونه دیگر؛ به فریدمن نوبل می‌دهند به داگلاس نورث هم همین‌طور. عجیب نیست؟ در این کشور ما چسبیده‌ایم به یک نظریه و با یک فرمول می‌خواهیم مسائل را حل کنیم. بحرینیان می‌گوید این سؤال با دسترسی به متن آرتور لوئیس نوبلیست برای او حل شد. او در جلسه اقتصاددانان غنا از یک گزاره شروع می‌کند. می‌گوید قبول ندارم علم اقتصاد معیارهایی پدید آورده باشد که ما را قادر به تصمیم‌گیری درباره خوب یا بد بودن یک برنامه کند. این تصمیم با توسل به عقل سلیم و تجربه و نه با کاربرد آزمون‌های علم اقتصاد گرفته ‌می‌شود. در جوامع توسعه‌نیافته با خودشیفتگی یا صلب‌بودن درباره یک نظر می‌خواهند کار کنند آن هم درباره موجودی با خصوصیات انسان. سلسو فورتادوی برزیلی نزدیک به ۴۵ سال پیش می‌نویسد معروف است که ریکاردو هیچ توجهی به مسائل مربوط به تولید نداشته و صراحتا به آنها به‌عنوان اموری خارج از زمینه اقتصادی می‌نگریسته برخلاف آدام اسمیت. با وجود این در چاپ سوم کتاب، اصول خود را در فصلی در باب تولید در رابطه با شناخت کاربرد ماشین گنجاند. سپس به درستی گفت که تعمیم براساس تجربه انگلیسی را نباید درباره کشورهایی که ما امروز عقب‌مانده می‌نامیم صورت داد. عوامل تولید در این کشورها از انگلیس متفاوت بوده است. سپس همین حرف را گونار میردال زد. اچ.مک‌لئو از هاروارد همین حرف را می‌زند. او در ادامه تذكر داد كه بحث علم نیست. مغلطه نکنند. علم قابل رد نیست. اما حرف من این است که ما تقریبا ۱۲۵ سال از زمان تشکیل دولت مدرن را از دست داده‌ایم. از آن طرف نیمه دوم قرن بیستم را از دست دادیم. فاجعه‌تر آنکه همین بیست‌و اندی سال قرن بیست‌و‌یکم را هم از دست دادیم تقریبا. کشور از نظر اقتصادی در وضعیتی است که هیچ عقل سلیمی آن را مناسب نمی‌داند. به قول بحرینیان ما هنوز بعد از ۱۲۰ سال از عمر دولت مدرن تکیه بر منابع طبیعی را به قول ریکاردو مزیت نسبی محسوب می‌کنیم. سؤال هم نمی‌کنیم ما چیزی شدیم در دنیا با این مزیت؟ محصول قابل ارتقایی داریم؟ استندینگ گرفتاری‌هایی را که به مسئله رانت ارتباط دارد، در این کتاب مطرح می‌کند که ما نسخه عقب‌مانده آن هستیم. اسوالدو دلیورو می‌گوید در کشورهای به‌اصطلاح درحال‌توسعه دولت از فرایند کسب استقلال و پیش از شکل‌گیری ملت، یعنی پیش از به‌وجودآمدن یک بورژوازی ملی و یک سرمایه‌داری وحدت‌بخش پدید آمد؛ یعنی کشورهای به غلط در‌حال‌توسعه نامیده‌شده فرزندان عشق به آزادی هستند و نه فرزندان ثروت طبقه متوسط و پیشرفت‌های علمی و فنی. در اغلب این کشورها ایجاد یک دولت پیشرفته، سرمایه‌داری و دموکراسی امکان‌پذیر نبوده است. بخش بزرگی از بشریت همچنان در فقر و تحت حکومت‌های مستبد یا در بهترین شرایط در دموکراسی‌های قلابی زندگی می‌کنند. دلیورو در آخر صحبتش می‌گوید می‌دانم این موضوع برای کشورهای بسیار فقیر و ازلحاظ اجتماعی از‌هم‌گسیخته، کشورهایی که در آنها ملیت استحکام نیافته و سنت‌های دموکراتیک نادر است به منزله تابو است. ما با بیان حقایقی که عمدا ناگفته مانده‌اند خطر رنجش عمیق احساسات میهن‌پرستانه دروغین را که فقط نارسایی تاریخی ملی را پنهان کرده‌اند به جان می‌خریم. اما این تأمل در کشورهایی که تمام قرن بیستم را بدون نیل به توسعه از دست داده‌اند ضروری می‌دانیم. بحرینیان بعد از این نقل قول می‌گوید من به هیچ عنوان منکر کارهایی که در ایران شده نیستم. ایران عقب‌مانده نیست، اما توسعه‌یافته هم نیست. منشأ آن امور مثبت هم اقتصادی نبوده. مال الان هم نیست. در مشروطه می‌بینی یک نفر در ۱۰ تا کابینه هست! این را بعد از انقلاب هم دیدیم. یک نفر ۴۰ سال در یک مسئولیت هست. افراد تصمیم‌گیر اقتصادی جز معدودی یا اهلیت علمی نداشتند و صرفا اهلیت امنیتی و سیاسی داشته‌اند. در این بین عجیب است که در طیف میانی بوروکراسی طیفی از کارشناسان باشرافت و وطن‌دوست بودند که با وجود بی‌میلی رئیس خود كارهایی کرده‌اند که این کشور توان برون‌رفت از وضعیت را به یمن نیروهایش دارد.

ارتباط با کتاب گای استندینگ کجاست؟

این پژوهشگر اقتصاد می‌گوید استندینگ بحثی درباره سهم بانک‌ها در اقتصاد آمریکا و سپس انگلیس مطرح می‌کند و می‌نویسد تنها ۱۵ درصد از وام‌ها برای سرمایه‌گذاری برای ایجاد مشاغل جدید اختصاص یافته. جالب توجه است! در ادامه می‌گوید مابقی صرف تسهیل تجارت در سهام، اوراق قرضه، مستغلات و سایر دارایی‌ها شده است. در کشور ما نمایش خیلی زیاد است. مقامات بانک مرکزی خیلی سخن گفته‌اند؛ اما فقط لا اله را گفتند و الا الله آن را جا گذاشتند. همین معضل در کشور ما که ثروت آنها را هم نداریم، اتفاق افتاده. ما هم کار پژوهشی مشابهی درباره وام‌ها در ایران انجام داده‌ایم. حیرت‌انگیز است! کشوری که از سال ۱۳۸۵ با تحریم روبه‌رو است، مقامات آن فکر نمی‌کنند که شاید این تحریم ماندگار شد! پروفسور هاشم پسران می‌گوید تحریم اثر دارد؛ اما سوءمدیریت و هدر‌دادن منابع چه؟ در سال ۱۳۸۵ سهم مسکن از تسهیلات اعطایی کشور23.4 درصد بوده سال ۱۳۹۰ می‌شود 30.2 درصد. همه هم با بزک این کار را کرده‌اند. اگر صنعت ساختمان راه بیفتد چنان! اگر فعالیت عمرانی راه بیفتد چنین! اصلا هم چنین چیزی واقعیت ندارد. آمار و جداول کشور و علم می‌گوید بخش ساختمان اولویت ما نیست. سال ۱۳۸۴ سهم صنعت و معدن با هم از تسهیلات کشور 31.6 درصد بوده، سال ۱۳۹۷ می‌رسد به 16.2 درصد! سال 1384سهم بازرگانی و خدمات متفرقه از تسهیلات بانکی از 27.4 درصد در سال ۱۳97 رسیده‌اند به 52.5 درصد. از آنجا به بعد هم آمار را قطع کردند و بیرون نمی‌دهند! گمرک هم آمار نمی‌دهد. از سال ۱۳۹۸ دیگر آمار نداریم!

بانک مرکزی مثلا شاهکارش برای بار دوم از زمان مصدق، این بود کهاز سال ۹۷ تا برج دو، 1400 لیست دریافت‌کنندگان ارزی را منتشر کرد. فاجعه نشان داده می‌شود. واژه‌های بزک‌شده. انحصار! سرمایه‌گذاری خارجی! سال ۱۳۸۹ وزارت صمت گزارش عملکرد داده است. لیست سرمایه‌گذاری ارزی را هم داده. بحرینیان با حالتی سرزنش‌آمیز می‌گوید بعضا آدم شرم می‌کند از چیزی که به آن سرمایه‌گذاری می‌گویند. البته این را هم قطع کردند. یک شرکت خارجی سال ۱۳۸۹ مجوز اخذ سرمایه‌گذاری را می‌گیرد ۱۱‌میلیون‌و ۷۶ هزار دلار تحت عنوان سرمایه خارجی می‌آورد. فقط در این سه‌ساله (97 تا 1400) ۱۳۰ میلیون دلار ارز گرفته که ۱۲۲‌ میلیون دلار آن چهارهزارو 200 تومانی بوده! رشته‌ای هم که ورود کرده، فناوری سطح پایین بوده. مجددا در همان سال می‌بینیم شرکتی که ۳۹ میلیون دلار تحت عنوان سرمایه گذاری خارجی آورده،  فقط در همین سه‌ساله باز ۳۷۰ میلیون دلار ارز برای مونتاژ در صنایع غذایی برای مواد اولیه گرفته که ۳۴۶ میلیون دلار آن چهارهزارو 200 تومانی بوده. سال 95 یک شرکت آمریکایی از طریق امارات می‌آید برای کار خدماتی، ۱۸ میلیون دلار سرمایه می‌آورد و صحبت از هشتصد‌و‌خرده‌ای میلیون دلار ارز دریافتی هست. به گفته او این را دولت باید بررسی کند و کامل نیست. در همین کتاب می‌خوانید که بین سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۷ درست قبل از بحران دارایی‌های مالی جهان، از‌جمله سهام، بدهی‌های بخش خصوصی شرکت‌ها و دولت و سپرده‌ها نسبت به تولید ناخالص جهانی چهار برابر شد. عین همین بلا بدون اینکه پیشرفته باشیم، سر ما آمده. استندینگ می‌گوید مؤسسات مالی تمام توان خود را برای به حداکثر رساندن بدهکاران از طریق اعطای وام خرید خانه صاحبان کارت‌های اعتباری و دانشجویان و سایر اقشار کم‌درآمد گذاشتند. در کشور ما هم که می‌بینیم. پول‌پاشی! می‌نویسد رانت‌خواری‌هایی صورت می‌گیرد که نمی‌خواهند مردم خبردار شوند. در حقیقت علائم غلط می‌دهند. به گفته بحرینیان قوه مجریه و مقننه ما هم عموما قوانین‌شان متضاد و متنافر و ضد‌تولید است. با بزک درستش می‌کنند. می‌گویند خدمات هم جزء تولید است. کتاب حرف دیگری هم دارد. می‌نویسد سرمایه‌داری رانتی جهانی بدهی را دوست دارد! عین بانک‌های ما. بانک مرکزی شش درصد را کرد ۱۲درصد و همین‌طور بالاتر، توجیه هم درست می‌کنند. دست آخر فرمولش همان می‌شود. می‌گویند اقتصاد اسلامی هیچ هم اسلامی نیست. در ادامه می‌نویسد سرمایه‌گذاران در بازارهای مالی و صاحبان دارایی‌های دیگر با ایجاد بدهی رشد و پیشرفت می‌کنند. امروز دیدم درباره بورس صحبت می‌کنند. از صندوق توسعه بین‌نسلی برای بورس می‌خواهی استفاده کنی؟ هرکس آمد در بورس ریسکش را هم بپذیرد؛ اما تولید این‌طور نیست. سود خالص یک پتروشیمی ۲۵۸ درصد افزایش داشته. حالا سهم خوراک اینها را هم پایین نگه می‌دارید؟ و سپس به طعنه می‌گوید من که نفهمیدم! بیم داریم در این زمینه. باز استندینگ می‌نویسد آنها با دریافت سود و وجوهی از این قبیل غنی می‌شوند. ما در قانون اساسی سه بخش داشتیم. خصوصی، دولتی و تعاونی. مشکلات ما از بخش عمومی غیردولتی و ورود آن بود؛ اما بحرینیان می‌رود سراغ ادامه مطلب. آنها در حال ساختن شکل‌های جدیدی از بدهی و افزایش سطح بدهی‌های پیشین هستند. نتیجه آنکه بدهی در بخش عمومی و خصوصی به شکل بی‌رحمانه‌ای در حال افزایش و ثبت رکورد است. بحران مالی دیگری در حال ظهور است که احتمالا از سوی اقتصادهای بازاری به‌شدت بدهکار ایجاد خواهد شد.

بحرینیان در ادامه مبحث آموزش را كه پیش‌از‌این نیز از آرتور لوئیس نقل كرده بود، پیش كشید با مضمون كیفیت پایین آموزش در آسیا و نیز نسبت نامتقارن استاد و دانشجو و آن را به مناظرات انتخابات ریاست‌جمهوری گره زد كه در آن بحث آموزش كاندیداها مطرح شد. این مسئله را به ایران هم می‌شود تعمیم داد و در همه لایه‌ها وجود دارد. عنوان دكتر دارند و مسائل بدیهی را نمی‌توانند بفهمند و بیان كنند. او سپس اصطلاح «انفجار بلاهت» را به كار برد كه در بسیاری از كشورهای آسیایی حاكم است. كسانی كه مرتب درباره تحریم و مبارزه حرف می‌زنند، آیا تصور می‌كنند با كوتوله‌پروری ممكن است.

درست هم‌زمان با تحریم‌ها، آمریكا توانایی شركت‌ها و دولت این كشور برای فروش فناوری‌های مخابراتی را افزایش داد. امروز آمار از واردات سه میلیارد دلاری گوشی تلفن همراه حكایت دارد. ما هزارو 44 واحد فولادی می‌خواهیم چه كار؟ با چه عقلانیتی؟ كار ارزشمند گای استندینگ را كه نگاه می‌كنیم، می‌فهمیم كه چطور رودست خوردیم. به بورس نگاه كنید. من می‌گویم 90 درصد این شركت‌های بورسی به ارز وابسته‌اند؛ یعنی از فرق سر تا نوك پایشان وابسته است. یك شركت بیسكویت‌ساز 32 میلیون دلار ارز می‌گیرد. در نهایت امیدوارم این كتاب راهی برای برون‌رفت از این بحران ارائه دهد و توان آن هم هست؛ اما تصمیم‌گیران اقتصادی بسیار بسیار ضعیف هستند. اهلیت تصمیم‌گیری اقتصادی را ندارند. رفتیم بعد از برجام قرارداد امضا كردیم، وزیر رفت و آمد، آخرش چه شد؟ هیچ آینده‌‌نگری‌ای نداریم.

شرق

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: