جمعه, 12 فروردين 1401 15:18

زنجموره‌ای در رثاء اندیشه‌ورزِ عاشق ایران؛ استاد علی رضاقلی

نوشته شده توسط

زنجموره‌ای در رثاء اندیشه‌ورزِ عاشق ایران

دوشنبه ظهر شنیدن خبری، سنگینی دنیا را بر سینه‌ام نشاند؛ استاد علی‌رضا‌قلی از دنیا رفت. خبری به ظاهر عادی، اما در باطن ضایعه‌ای غیرقابل جبران و باور برای اندیشه‌ورزان تعالی ایران زمین بود. او در زمره نسل طلایی ایران بزرگ بود که صادقانه، بی‌منت و بدون هیچ ‌چشمداشتی، و بدوراز هرگونه ریاوتزویر در راه اعتلای ایران عاشقانه تلاش می‌کرد. ابتدا نوشته‌های صریح و پر‌ معنای استاد رضاقلی مرا تحت تأثیر قرار داد و سپس سعادت داشتم که از نزدیک با وی آشنا شوم. صفای پهلوان‌منش و ارائه بی‌دریغ یافته‌هایش، بخشی از ناآگاهی‌هایم را رفع نمود و فضا و افق جدیدی در ذهنم بازنمود وهمچنین سئوالاتی بیشتر. سرافراز بودم که در جلساتی در عین افتادگی و جوانمردی، با ارائه نکاتی  مرا یاری می‌نمود و افتخار می‌کنم که با ارائه نظرات دقیق و پرمحتوایش، اندکی از جهل‌ام نسبت به ریشه‌ها و لزوم نگاه به تاریخ را کاسته است.

با دیدگاه و تلاش‌های صادقانه وی فهمیدم که عقب‌ماندگی ایران و گرفتار شدن کشور عزیزمان در انواع مشکلات، چه در اقتصاد و چه در ناهنجاری‌های اجتماعی، بدون بررسی و تحلیل تاریخ گذشته‌مان امکان‌پذیر نیست و تقلیل ساده‌انگارانه بررسی‌ها به دوره‌های اخیر، نمی‌تواند به راه‌حلی پایدار برای کشورمان بینجامد و بدون ملاحظه بستر تاریخ، در حقیقت آب در هاون کوبیدن است.

«شب‌های بخارا» که به همت و تلاش صمیمانه اندیشه‌ورز دلسوز، علی دهباشی، برای بزرگداشت استاد علی رضاقلی در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد و اشک‌های صادقانه وی برای ایران، بر سیمای تهمتن‌گونه‌اش‌ نشست. به گمانم وی عمیقاً به اصلاح از درون و فعالیت در داخل کشور باور داشت. بسیاری از نسل‌های طلایی گذشته نیز اعتقاد به تلاش در درون دارند. مجله «پیام امروز» در آخرین شماره‌اش قبل از توقف اجباری، گفت‌وگویی با زنده‌یاد احمد شاملو داشت: پرسش  مطرح شده این بود که «چرا شما به خارج از کشور مهاجرت ننمودید؟» پاسخ وی، بدون مذمت مهاجرت نخبگان: بسیار زیبا و خود شعرگونه بود:

« ... همه ريشه‌هاي من در اين باغچه است

و اين ريشه‌ها آنقدر عميق در خاك فرو رفته

كه جز به ضرب تبر نمی‌توانم از آن جدا بشوم

و خود نگفته پيداست كه پس از قطع ريشه

به بار و بر چه اميدي خواهد ماند.

شكفتن در اين باغچه ميسر است و

ققنوس تنها در اين اجاق جوجه مي آورد.

وطن من اينجاست.

به جهان نگاه مي‌كنم اما فقط از روي

اين تخت پوست.

ديگران خود بهتر مي‌دانند كه چرا جلاي

وطن كرده اند. من اينجایي هستـم.

چرا غم در اين خانه مي‌سوزد، آبم در

اين كوزه اياز مي‌خورد و نانم در

اين سفـره است. »

و بسیاری از تهمتنان اندیشه‌ورز ایران با بغض‌های فروخفته خود، برای اعتلای ایران همچنان در درون تلاش فداکارانه می‌کنند و کم هم نیستند: استاد رضا قلی از همین نسل بود. به نظرم این وجود شریف هم به این گفته استاد  هوشنگ ابتهاج، عضوی از نسل طلایی که سلامت و پایدار باشند، باور داشت:

« بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند، رونده باشد

                                                                 امید هیچ معجزی به مرده نیست، زنده باش»

او به وطن خود عشق می‌ورزید و به ملت بزرگ خود اعتماد داشت، از این رو در راستای افزایش آگاهی آنان فداکارانه تلاش کرد و این را بی‌منت برای خود فضیلت می‌دانست. به راستی که  جای خالی او نزد اهل فضل ایران یقیناً خالی خواهد ماند، و نبود او ضایعه‌ای قابل احساس برای دلسوزان تلاشگر در راه اعتلای ایران خواهد بود. استاد رضاقلی به تغییر از درون باور داشت.

مسعود بهنود در نوشته‌ای، عبارتی بسیار گویا و زیبا را که واقعیتی تاریخی است به کار برد:

«آزادی، دموکراسی، [اعتلاء، پیشرفت و توسعه] در کوله‌پشت سرباز خارجی به هیچ کشوری
نمی‌رود».
این واقعیت در همین نزدیکی‌های اطراف ما و در تازه ترین مورد قابل مشاهده است. استاد رضاقلی و بسیاری از فاضلان تهمتن ایران به این واقعیت اعتقاد داشته و دارند و تکیه بر اجنبی را خطای فاحش، مهلک و بزرگ می‌دانند. باید دانست و فهم نمودکه برای حفظ منافع ملی در چه موارد و چگونه با اجنبی رابطه داشت. مواردی اینچنینی از رابطه در بیش از یک سده گذشته، از تشکیل دولت مدرن و گرفتار شدن در فقر اندیشه و درماندگی نظری، خطاهای بسیار بزرگی را نشان میدهد.   

باید وجود چنین اندیشه ورزانی را چه در زمان حیات و چه بعد از آن با بسط اندیشه هایشان پاس بداریم. این بزرگمرد، عمر پر برکت و مفید خود را در این مسیر و وفاداری به ایران، علیرغم بغض‌های سنگین‌اش صرف نمود. روحش شاد و افکارش پر رهرو باد.

 

 

 سید محمّد بحرینیان

صنعتگر وپژوهشگرتوسعه

نظر دادن

لطفا دیدگاه خود را درباره این مطلب بنویسید: