۱- سیاستگذاری توسعه تکنولوژیکی: اصل توسعه مناطق جغرافیایی و ترسیم نقشههای آمایش براساس علم و تکنولوژی است. تکنولوژی، فن و هنری است که نتیجه کاربست اندیشه در حوزه عمل در زمینههای مهندسی، پزشکی، انسانی و اجتماعی است. آنچه از اختراعات و اکتشافات روی میدهد و اغلب زندگی راحت و آسان بشر نتیجه تکنولوژی است. عبور از بدویت و رسیدن به تمدن و درمان مرضهای فردی و اجتماعی پیشرفتی است که در زمینه فناوری روی داده است. توسعه استانها و آب، برق، گاز، کارخانه، دانشگاه، راهآهن، فرودگاه و همه مظاهر تمدن مکانیکی براساس سیاستگذاری توسعه تکنولوژیمحور روی داده است. ایجاد دولت کشور مدرن و تاسیس پارلمان، ارتش، بوروکراسی، زبان ملی و حفظ مرزهای جغرافیایی، تمرکزگرایی و توسعه کشور در صد سال اخیر نتیجه سیاستهای تکنولوژیمحور بوده است. آنچه رتبه کشورها را در شاخصهای توسعه جهانی تعیین میکند، استفاده آنها از تکنولوژیهای بهروز است. کمرنگکردن محدودیتهای قومی و قبیلهای و کاهش عصبیتهای فرقهای نتیجه سیاستهای فناورانه است که زندگی جمعی مدنی براساس قرارداد اجتماعی شکل گرفته است.
۲- سیاستگذاری توسعه جماعتگرایانه: در کنار رویکرد علمی و تکنولوژیکی، سیاستگذاری جماعتگرا بر این باور است که باید به سمت محلیگرایی حرکت کرد و به عرف و آداب و رسوم و زبانهای محلی احترام گذاشت. هر متنی قواعدی دارد که نباید از مرکز تعیین شود. جماعتگرایان به تمرکززدایی اعتقاد دارند و بر این باورند که هر زبانی قواعدی دارد که از مرکز و بدون درک شرایط محیطی حتی با قدرت تکنولوژی تغییرات گسترده به فاجعه ختم میشود. رودهایی که هزاران سال جاری هستند و محیطهای طبیعی و فضاهای تاریخی با قدرت تکنولوژی نباید به هم بریزد. توسعه بدون احترام به همه موجودات قابل دستیابی نیست و سدسازی، انتقال آب، جادهسازی و ایجاد کارخانه و محو کردن شرایط محیطی در بلندمدت زیستبوم را از میان خواهد برد. این رویکرد پس از آنکه نقصهایی در کارکردهای سیاستگذاری تکنولوژیمحور به وجود میآید، سعی میکند انتقاداتی با محوریت حمایت از محیطزیست و جغرافیای محلی انجام دهد. وجه هنجاری و انتقادی سیاست جماعتگرا در بحرانها و اعتراضها با اغراق رسانهای در مرکز قرار میگیرد و در صورت بازی داده شدن میتواند کشور را به تعطیلی بکشاند. آب، نان، ضروریات زندگی و معاش جماعتهای انسانی با تکنولوژی برآورده میشود و آرمانشهرهای جماعتگرایانه بر فراز رنجهایی بنا میشود که جز شعار و بر هم زدن نظم و امنیت در بازیهای رسانهای مقصود دیگری ندارد.
هر دو بعد، جنبههای کارآمدی دارند و همه کشورها به این نتیجه رسیدهاند که اصل را بر سیاست تکنولوژیمحور قرار دهند. تعلیق و نفی تکنولوژی راهکاری بدوی محسوب میشود که جز در رویکردهای احساسی و ایدئولوژیک معنا پیدا نمیکند. تکنولوژی اساس پیشرفت و زندگی راحت انسانها است، اما برای فهم تبعات منفی و پوشش دادن آنچه نادیده گرفته میشود، میتوان رویکردهای جماعتگرا را نیز به خدمت گرفت. جماعتگرایی و همه رویکردهای غیرعلمی که ماهیتی هنجاری و فلسفی دارند، برای دیدگاههای انتقادی و زاویهدیدهای متفاوت و فهم عیبها و قصورها مناسبند. به صورت حاشیهای و گرفتن گزارههای احترام به هستی، همدلی با محیطزیست و گوش سپردن به منطق محلیگرایی میتواند راهگشا باشد، اما هیچ کشوری اصل را بر جریانهای انتقادی، جماعتگرا و پسامدرن قرار نمیدهد؛ چرا که در کنار همه نقدها و نفیها، راهکاری برای سیاستگذاری توسعه ندارد و پس از چندی کشور را به غمکدهای افسرده و ناتوان از حل بدیهیات زندگی معاش تبدیل میکند. اصل، کشور و رفع احتیاجات اساسی و استفاده از علم و تجربه مشترک بشری است که باید برای توسعه کشور به کار برد. منطق سیاستگذاری توسعه فازی است و هر آنچه روی میدهد باید سیاستهای کارآمد و ناکارآمد آن را نگریست که اگر سیاست فناورانه غلبه دارد علت، کاربرد و جهانی بودن آن است.
دنیای اقتصاد