برای هنگامی که گرد و خاک مبارزات انتخاباتی فرو مینشیند و دولت جدید آماده ورود به میدان سیاست است، آمریکاییها ضربالمثل معروفی دارند: «در زمان کمپینهای انتخاباتی میتوان شعر گفت، اما پس از انتخابات باید نثر گفت.»
تیمهای فوتبال تاکتیک خود را به دو روش انتخاب میکنند که متناظرا میتواند بهعنوان الگویی برای برنامههای رئیسجمهور نیز مورد توجه قرار بگیرد. روش اول آن است که مربی تیم، تاکتیک مشخصی را بر مبنای اهدافی که در مسابقات آینده ملاک عمل قرار میدهد، انتخاب کرده و بر مبنای این تاکتیک، نفراتی را انتخاب میکند که به بهترین وجه قادر باشند تاکتیک وی را عملیاتی کنند. در روش دیگر مربیانی که در میانه فصل سکان رهبری تیم را بهدست میگیرند و قدرت چندانی برای اعمال تغییرات در تیم ندارند، بر مبنای بازیکنانی که در اختیار دارند، تاکتیکی را برمیگزینند که بازیکنان فعلی با توجه به تواناییهایشان به بهترین وجه قادر به اجرای آن باشند.
بررسی تیمهای اقتصادی در دولتهای گذشته به روشنی حکایت از آن دارد که متاسفانه در بسیاری موارد الگوی دوم ملاک عمل قرار گرفته و روسایجمهور عدهای از نزدیکان یا مرتبطان سیاسی و جناحی خود را بهعنوان تیم اقتصادی تعیین میکنند و تلاش کردهاند تا این تیم، برنامهای را برای دولت مستقر تدوین کند. در واقع به جای آنکه تیم اقتصادی تابعی از برنامه تدوینشده باشد، برنامه تدوین شده تابعی از تیم اقتصادی بوده و به همین دلیل مشخص، در تیم اقتصادی نگاههای متفاوت و گاه متناقضی درخصوص مسائل اقتصادی وجود داشته و همین امر مانع بزرگی در تدوین و اجرای برنامههای دولت بوده است.
در دموکراسیهای نهادینهشده، احزاب سیاسی نقش کادرسازی برای دولتهای منبعث از انتخابات را برعهده دارند و در واقع تیمهای جوانان و امید برای تصدی پستهای آتی در همین فرآیند سیاسی شکل میگیرند. حتی زمانی که احزاب از گود خارج میشوند و امکان دسترسی به قدرت برای آنها میسر نیست، از همین کادر تربیتشده برای وزارتخانههای مختلف در دولت سایه بهره گرفته میشود. موضعگیریهای دولت سایه برای افراد حزب، نقش بازیهای تدارکاتی را برعهده دارد تا به این وسیله با آمادگی کامل قادر باشند پس از پیروزی در انتخابات، وارد میدان شوند.
سابقه انتخابات گذشته در کشور در سالهای ۷۶، ۸۴ و ۹۲ که به انتخاب رئیسجمهور جدید انجامیده است، به روشنی حکایت از آن دارد که پیروز این رالی سیاسی بزرگ فردی بوده است که تا چند ماه پیش از آن نیز، احتمال چندانی برای وی حتی در بین تحلیلگران طراز اول کشور به چشم نمیخورده است. به همین دلیل رئیسجمهور منتخب همواره با سورپرایز بزرگی روبهرو شده است که از پیش برنامه مشخصی برایش نداشته است.
مستقل از آنکه تا چه حد نتیجه انتخابات ۱۴۰۰ از ماهها قبل قابلپیشبینی بوده است، بهنظر میرسد همان الگوی پیشین یک بار دیگر تکرار شده است و هنوز ترکیب تیم اقتصادی و همچنین تاکتیکهای عملیاتی آن، با اما و اگرهای بسیاری روبهرو است. اگر بخواهیم فقط یک منفعت از احاطه برعلم اقتصاد ذکر کنیم، بیتردید آن است که باید بین آنچه میخواهیم یا آنچه آرزو داریم با آنچه مقدور است یا آنچه امکانپذیر است، تمایز جدی قائل شد. زیرا اگر چنین تمایزی وجود خارجی نداشت، اساسا اقتصاددانان نیازی به سالها مرارت برای احاطه به فوت وفن این رشته نداشتند. هر چقدر که سیاستگذار قدرت سیاسی داشته باشد، باز هم در بهرهگیری از ابزار اقتصادی دایره عمل محدودی خواهد داشت و بیتوجهی به قواعد بازی در زمین اقتصاد، حداکثر در میانمدت پیامدهای منفی خود را هم در معیشت مردم و هم در شهرت سیاستگذار به جا خواهد گذاشت.
دو بیمار را تصور کنید که هردو بیماری مزمن و صعبالعلاج یکسانی دارند. یک بیمار شرایط خطیر خود را میپذیرد و آماده است که حتی اگر شانس زنده ماندن پس از جراحی ۵۰-۵۰ باشد، خود را به تیغ جراح بسپارد. اما بیمار دیگر معتقد است اصلا مشکل چندانی وجود ندارد و با کمی استراحت یا نوشیدن چند دمنوش گیاهی میتواند سلامت خود را بازیابد. بدون شک اولین اقدام برای سیاستگذاران در دولت آینده درک عمیق از شرایط ویژه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور و هزینههای سنگینی است که باید برای برونرفت از شرایط موجود پرداخت شود. شناخت دقیق از عمق بحران بیتردید اولین و مهمترین گام در جهت بازیابی کشور از شرایط فعلی است.
وعدههایی که نامزدهای انتخاباتی در حین مناظرههای پیشین ارائه میکردند، همگی شاهدی بر این مدعا بود که یا بحران جدی را نپذیرفتهاند یا معتقدند با نوشیدن چند دمنوش گیاهی میتوانند به راحتی بر آن فائق آیند. برای اثبات این مدعا همین بس که هیچ یک از نامزدها از محدودیت شدید منابع دولتی حتی ذکری به میان نیاورد.
اگر مبنا را بر آن قرار دهیم که قاطبه مردم انتظار دارند حداقل نیمی از وعدههای فرد پیروز انتخابات در یک یا دو سال آینده محقق شود، موضوع از دو سناریو خارج نیست. یا اساسا وعدهها در مورد حل مشکل اشتغال، مسکن و ارتقای سطح معیشت مردم با محدودیت منابع فعلی قابلانجام نیست که در آن صورت خدشه بزرگی به شهرت سیاستگذار وارد خواهد شد و دولت را از سرمایه اجتماعی لازم برای انجام اصلاحات ساختاری اقتصادی محروم خواهد کرد یا این سیاستها از طریق پولپاشی یا یک سیاست سوپرانبساطی کوتاهمدت به انجام خواهد رسید که بهزودی تلخی نیمه پایین این بشکه عسل خود را نمایان خواهد ساخت و توفان تورم همه آنچه را که سیاستگذاران در ذهن خود رشته کرده بودند، پنبه میکند.
همانگونه که در سطح خرد نمیتوان در خانه آسوده آرمید و آرزوی سواری در ماشین بوگاتی و زندگی در پنتهاوس ۳۶۰ درجه را در ذهن پروراند، در سطح کلان نیز بدون یک برنامهریزی دقیق و پرداخت هزینههای سنگین نمیتوان راه خوشبختی را بر قاطبه مردم ایران گشود.
اگر در گام اول واقعبین باشیم و به درک صحیحی از شرایط فعلی نائل شویم، آن موقع خود را برای اتخاذ تصمیمات دشوار برای عبور از یک بحران سخت آماده کردهایم.
دنیای اقتصاد