بررسی نفع و ضرر منتفعان و زیاندیدگان وضع موجود اقتصاد ایران در گفتوگو با پدرام سلطانی
پدرام سلطانی، فعال اقتصادی، معتقد است که در این سالها جمع جبری اقتصاد کشور یک جمع بازنده و مغبون است. او در این باره توضیح میدهد: در سالهای اخیر به صورت متوالی نرخ رشد اقتصادی کشور منفی بوده و این رشد منفی به اعداد قابل ملاحظه چهار، شش و هفتدرصدی رسیده است. بنابراین اگر جمع جبری برندگان و بازندگان کشور را در نظر بگیرید، حاصل کار اقتصاد ما بهطور کلی باخت بوده و ما جمع بزرگتری از بازندگان را در مقابل جمع کوچکتری از برندگان داریم. نایبرئیس پیشین اتاق بازرگانی ایران درباره برندگان این وضعیت که گروههای نزدیک به کانونهای قدرت و تصمیمگیری هستند، تاکید میکند که این افراد همیشه برندهاند و چه در شرایط رکود، چه در شرایط تورم و چه در شرایط رونق همواره نفع میبرند. او میگوید: قدرت اثرگذاری این افراد الان دیگر از اثرگذاری صرف بر تصمیمات دولت و حاکمیت گذشته است، ثروت کشور در دست اینهاست و این ثروت را به هر طرف که بپیچانند میتواند اندازه خود را در یک اقتصاد بسته و غیرشفاف، بزرگتر کند.
♦♦♦
در فضای بسته اقتصادی و محیط ناامن و بیثبات اقتصاد کلان، به نظر میرسد کارآفرینان واقعی دچار شکست یا تغییر ماهیت فعالیت شدهاند چراکه در شرایط فعلی تولید صرفه اقتصادی ندارد و بازدهی سرمایهگذاری در بازارهای موازی بیشتر است. خانوارهای کشور نیز در وضعیت رکود تورمی از نظر معیشتی در تنگنای شدیدی گرفتار شدهاند. اما با توجه به اینکه هر وضعیتی در اقتصاد، متضرران و منتفعانی دارد، در مقابل متضرران، منتفعان شرایط امروز اقتصاد ایران چه گروهها و افرادی هستند و چگونه از این وضعیت نفع میبرند؟
صورت مساله بسیار پیچیدهتر از شرایطی است که در پرسش شما آمده است و باید لایه به لایه آن را شکافت تا بتوان درباره آن اظهارنظر کرد. اگر از نگاه کلان به شرایط کنونی نگاه کنیم، جمع جبری اقتصاد کشور یک جمع بازنده و مغبون است. در سالهای اخیر به صورت متوالی نرخ رشد اقتصادی کشور منفی بوده و این رشد منفی به اعداد قابل ملاحظه چهار، شش و هفتدرصدی رسیده است. بنابراین اگر جمع جبری برندگان و بازندگان کشور را در نظر بگیرید، حاصل کار اقتصاد ما بهطور کلی باخت بوده و اقتصاد ما کوچکتر شده است. چون اقتصاد بهطور کلی منقبض شده پس اندازه بازندگان در مجموع بزرگتر از برندگان بوده است، طبیعتاً ما جمع بزرگتری از بازندگان را در مقابل جمع کوچکتری از برندگان داریم.
در لایه دیگر برای بررسی آنچه در اقتصاد کشور در حال رخ دادن است، آنهایی که مبادرت به فعالیتهایی کردهاند که ارزش دارایی خود را حفظ کنند یعنی در این مدت دارایی ریالی خود را به ارز، طلا، سهام یا ملک تبدیل کردهاند، در نگاه اول در گروه برندگان دستهبندی میشوند و در مقابل، سپردهگذاران بانکی و آن گروه از فعالان اقتصادی که سوددهی فعالیتشان همپای سوددهی بازارهای موازی تولید و تجارت نبوده، جزو زیاندیدگان محسوب میشوند. اما از زاویهای دیگر، حتی درباره برنده بودن گروه برندگان هم باید به شکل دیگری قضاوت کرد. با فرض لحاظ کردن اثر تورم، رشد نقدینگی و رشد نرخ ارز، داراییای که یک بنگاه یا یک شخص بهطور مثال در انتهای سال 1396 داشته، الان چه تغییری کرده است؛ قدرت خرید این دارایی در مقایسه با سال 1396 افزایش یافته یا کاهش داشته است؟ این سوال در بازارهای مختلف پاسخهای متفاوتی دارد، اما بهطور کلی حتی آنهایی که برای حفظ ارزش دارایی خود وارد بازارهای موازی شدهاند، احتمالاً به معنای واقعی یا اقتصادی برنده نیستند و صرفاً دستی بالاتر از دیگران دارند.
اگر وارد یک لایه دیگر بشویم و فعالیتهای اقتصادی را تحلیل کنیم، میتوانیم درباره آنچه رخ داده است دقیقتر نظر بدهیم. در این سالها برای بعضی از فعالیتهای اقتصادی به واسطه نااطمینانیها اتفاقاتی افتاده که با وجود شرایط رکودی رونق پیدا کردهاند، بهطور مثال در جریان اتفاقات کرونا، صنایع تولید تجهیزات پزشکی، لوازم مصرفی و دارویی ما در داخل فرصت رشد پیدا کردند، تقاضا به یکباره برایشان افزایش پیدا کرد و این افزایش موجب شد تولید خیلی از این صنایع که احیاناً زیر ظرفیت کار میکرد، بعضاً به بالای ظرفیت اسمیشان هم برسند مثلاً بعضی از تولیدکنندگان تجهیزات پزشکی در همین دوره چندماهه شاید به اندازه سه سال تولید و فروش داشتند. همینطور کسبوکارهای آنلاین به واسطه شیوع کرونا رشد چشمگیری داشتند و ظرف مدت کوتاهی حتی از اهداف سالانه خود فراتر رفتند چون مردم در این دوره به خریدوفروش آنلاین رو آوردند. همینطور برخی فعالیتهای تولیدی که تولیداتشان صادراتی بود و با صادرات محصولات خود ارز دریافت میکردند، در همین وضعیت توانستند هم ارزش دارایی خود را حفظ کنند و هم به سود تجاری تولید دست پیدا کنند.
با این لایهبندیها میخواهم بگویم قضاوت درباره برندگان و بازندگان در اقتصاد ما چندان ساده نیست و اظهار نظر درباره آن در قالب یک لایه یا یک مقایسه مشابه نمیتواند اتفاق بیفتد. اما بهطور کلی اقتصاد ما در دو سه سال گذشته در صحنه جهانی یک اقتصاد بازنده بوده است. ما در مقایسه با اقتصادهای مشابه خود عقب ماندهایم و کوچکتر شدهایم، بنگاههای ما کوچکتر از بنگاههای رقیب و حضورشان در بازارهای جهانی کمرنگتر و پرمشقتتر شده است. بنابراین در این مسابقه برنده و بازنده در سطح جهانی هم قابل قضاوت است. در این زمینه میتوان گفت رقبای ایران در کشورهایی مثل ترکیه، امارات، عربستان، روسیه و... برنده بودند و ما در مقابل بازنده بودیم. بنابراین واقعاً باید گفت برندگان اصلی شرایط فعلی اقتصاد ایران، کشورهای رقیب بودند که فرصتها را از ما ربودند و با استفاده از فرصتهایی که ما از آن محروم شدیم، سریعتر و بهتر رشد کردند.
همانطور که شما توضیح دادید، در مجموع اقتصاد ایران در سالهای اخیر کوچکتر شده و در این اقتصاد، اندازه برندگان بسیار محدودتر از اندازه بازندگان است. با این حال وقتی اقتصاد کشور یک اقتصاد محدود و بسته است، گروههای کوچک نفعهای بزرگ به دست میآورند و همین منافع باعث تداوم وضع موجود میشود. امروز چه گروهها و دستههایی احتمالاً نزدیک به قدرت وجود دارند که نفعشان در ادامه این وضعیت و جلوگیری از باز شدن درهای اقتصاد است؟
آنهایی که به کانونهای قدرت و تصمیمگیری نزدیکاند، همواره نفع میبرند؛ چه در شرایط رکود، چه در شرایط تورم و چه در شرایط رونق. علت این است که اینها اولاً دارای اطلاعات داخلی (Insider Information) هستند یعنی به اطلاعات قبل از انتشار عمومی دسترسی دارند و بر این اساس برای فعالیتهای اقتصادی خود تصمیم میگیرند. دیگر اینکه میتوانند بر اساس منافع خود بر تصمیمات اثر بگذارند. نکته سوم این است که این گروهها میتوانند قدرت را در منافع خود شریک کنند تا بر اساس این شراکت، در جاهایی متاسفانه تصمیماتی برخلاف مصالح جمعی گرفته شود. بنابراین ابتدا باید بر این حکم عام تاکید کنم که صرفاً الان این عده برنده نیستند؛ این عده همیشه برندهاند. شما میتوانید بهراحتی ببینید آنها که به کانون قدرت نزدیکاند در این سالها چه رشد نماییای داشتهاند و از کجا به کجا رسیدهاند. این عده فارغ از اینکه ما در دوره احمدینژاد بودهایم یا روحانی، در تحریم به سر بردهایم یا توافق برجام امضا شده، رئیسجمهور آمریکا اوباما بوده یا ترامپ و رابطه ما با عربستان و کشورهای دیگر چگونه بوده است، همیشه برنده بودهاند.
به نظر شما نفع این عده در بسته بودن اقتصاد بیشتر تامین نمیشود تا زمانی که اقتصاد ایران با اقتصاد جهان ارتباط گسترده داشته باشد؟
اقتصاد ما در تمام این سالها یک اقتصاد غیرشفاف، رانتی، پر از مجوز و امضای طلایی بوده، فارغ از اینکه چه کسی مسوول یا رئیسجمهور بوده است. افراد نزدیک به کانونهای قدرت از تمام عواملی که میتواند ثروت یا سود فراتر از معمول را نصیبشان کند، بهره بردهاند. این افراد و گروهها اتفاقاً با تکیه بر ثروت عظیمی که در تمام این سالها انباشتهاند، در شرایط تحریمی هم میتوانند برنده باشند چه این ثروت را در بازار سرمایه از طریق دستکاری این بازار چندین برابر کنند، چه آن را به ملک تبدیل کنند و چه به مجوزی برای واردات بدون محدودیت دارو یا کیت تشخیص کرونا یا هر فعالیت اقتصادی دیگری که دیگران بهراحتی نمیتوانند مجوز آن را دریافت کنند. بنابراین قدرت اثرگذاری این افراد الان دیگر از اثرگذاری صرف بر تصمیمات دولت و حاکمیت گذشته است، ثروت کشور در دست اینهاست و این ثروت را به هر طرف که بپیچانند میتواند اندازه خود را در یک اقتصاد بسته و غیرشفاف، بزرگتر کند. فکر میکنید در شرایطی که امروز ما در بازار سرمایه داریم، برنده سهامداران حقیقی و کسانی هستند که این روزها دارند کد میگیرند یا آن مجموعههایی که 80 درصد از بازار سرمایه را در دست دارند؟ متوسط سهام آزاد شرکتهایی که در بازار سرمایه حضور دارند، حدود 20 درصد است. 80 درصد باقی میماند که البته بخشی از آن را که متعلق به دولت است میتوانیم ثروت ملی فرض کنیم، اما بخش دیگر در دست نهادهای عمومی و کانونهای قدرت است که ثروتشان در این مدت به صورت نمایی افزایش پیدا کرده است. حالا تعدادی سهامدار حقیقی هم دلشان به افزایش ثروت در این بازار خوش است، اما اتفاقی که واقعاً در بازار سرمایه رخ داده قویتر شدن کانونهای قدرتی است که اقتصاد ایران را به گروگان گرفتهاند و میتوانند هر تصمیمی بخواهند در اقتصاد پیاده کنند. در این سالها افشای فساد و به دادگاه کشاندن برخی اشخاص هم رخ داده، اما عمدتاً این افراد اشخاص حقیقی بودهاند چون مجموعههای حقوقی را به واسطه اثرگذاری یا بازیهای نادرستشان با اقتصاد کشور تابهحال در هیچ محکمهای محاکمه نکردهاند. البته الزاماً کارهایی که این مجموعهها انجام دادهاند خلاف قانون نبوده است و در واقع این اقتصاد بیمار کشور بوده که به آنها این فرصت را داده است که با نزدیکی به کانونهای قدرت، به چنین ثروتی دست پیدا کنند. این مجموعهها با مصون ماندن از پیگردها، اقداماتی انجام میدهند که برای دیگران تخلف قلمداد میشود ولی برای آنها نه و با خیال راحت سرمایهگذاری میکنند، بازارهای مختلف را تحت تسلط قرار میدهند و بزرگتر و بزرگتر میشوند.
در شرایطی که گروههای نزدیک به کانونهای قدرت بیشترین نفع را میبرند، زیاندیدگان اصلی وضع موجود بهخصوص در این روزهای کرونایی چه گروههایی هستند؟
دسته اول کسانی هستند که شغلشان را در این شرایط از دست دادهاند، دیگر آن «آب باریکه» را هم ندارند و در شرایطی بسیار وخیم هستند. دسته دوم کسانی هستند که این شرایط اقتصادی برای کسبوکارشان مساعد نبوده، دچار بدهکاری شدهاند، برای رفع مشکلاتشان قرض کردهاند ولی این قرض هم روی بدهیهای قبلیشان انباشته شده است. میتوانم بگویم به من به عنوان یک فعال اقتصادی معمولی، هر هفته چند مورد نامه و پیام میرسد از کارآفرینان جوان و آبرومندی که میگویند در این شرایط بد اقتصادی چطور همه زندگیشان را از دست دادهاند به خاطر وامی که گرفتهاند یا پولی که قرض کردهاند و اتفاقاتی که باعث شده سرمایهشان را از دست بدهند. گروه سوم بازندگان این شرایط حقوقبگیرانی هستند که درآمد ثابت دارند. البته این گروه کمی کمتر از گروه اول آسیب دیدهاند چون اگرچه قدرت خریدشان بسیار کم شده ولی هنوز منبع درآمدی دارند که با اتکا به آن شاید بتوانند حداقلهای زندگی خود را تامین کنند. نهایتاً گروه چهارم آن دسته از فعالان اقتصادی هستند که کسبوکارشان در شرایط فعلی رشدیابنده نبوده است؛ یعنی مثل گروه دوم ورشکسته نشدهاند، اما در سالهای قبل میزان مشخصی فروش داشتهاند که عدد کوچکی سود برایشان به همراه داشته است، ولی وقتی اندازه کسبوکارشان را با سه سال پیش مقایسه میکنند و اثر تورمی را از روی میزان فروش برمیدارند، میبینند فروش و کسبوکارشان نسبت به سال 1396 حتی کمتر هم شده است. چهار گروهی که برشمردم، یک اکثریت بزرگ هستند. بنابراین همانطور که در ابتدا اشاره کردم، مجموع بازندگان از مجموع برندگان بیشتر است. اندازه این چهار گروه از نظر کمی بسیار زیاد است چون گروه حقوقبگیران و بیکاران عده قابل توجهی هستند و تقریباً بیش از 30 میلیون نفر در همین دو گروه قرار میگیرند که بسیاری از آنها نانآور خانوار هستند و چهبسا نزدیک به 60 میلیون نفر از جمعیت 80میلیونی ما از همین محل امرارمعاش میکنند. کارآفرینان کسبوکارهای کوچک ورشکسته هم تعداد زیادی هستند، هرچند آماری از آنها ندارم. فعالان اقتصادی گروه چهارم هم که درآمد آنچنانی نداشتهاند، در دسته بازندگان قرار میگیرند. این چهار گروه در مجموع از نظر تعداد، بخش بسیار بزرگی از جمعیت را تشکیل میدهند. از نظر اثرگذاری بر اقتصاد کشور نیز با توجه به همان میزانی که اقتصاد کشور کوچکتر شده، از برندگان وضع موجود بسیار موثرتر هستند. در مجموع بازندگان وضع موجود نسبت به برندگان آن، سهم بسیار بیشتری در تولید ناخالص داخلی دارند. اگر سهم اینها کمتر بود، اقتصاد کشور باید رشد میکرد. به هر حال اینها یک جامعه حداقل 60 تا 70میلیونی و چهبسا بیشتر هستند. اندازه اثر این گروههای بازنده در تولید ناخالص داخلی در مجموع بیشتر بوده و به همین علت رشد اقتصادی ما تا این حد منفی شده است. البته باید این را هم در نظر بگیریم که دولت هم در تولید ناخالص داخلی کشور سهم قابل توجهی دارد و یکی از دلایل اینکه اقتصاد ما تا این اندازه کوچک شده کاهش فروش نفت بوده است. در واقع اگر بخواهیم تقسیمبندی کنیم، میتوانیم بگوییم بزرگترین بازنده در اقتصاد ما در این سالها خود دولت بوده که درآمدش از سال 1397 به بعد بهشدت کاهش پیدا کرده است. اگر بخش نفت را از اقتصاد کنار بگذاریم، میزان رشد منفی اقتصاد ما کمتر میشود و بعد باید در همان اندازه درباره سهم بازندگان و برندگان قضاوت کنیم.
تفاوت شدید بین دسته اکثریت زیاندیده با اقلیت کوچک نفعبرنده اما نزدیک به قدرت، چه آسیبهایی برای اقتصاد و جامعه ایرانی به دنبال دارد؟
فارغ از آثار اقتصادی که فکر میکنم درباره آن صحبت کردیم، بر اساس شرایط اجتماعیای که مشاهده میکنیم میتوان آثار اجتماعی این تفاوت را بررسی کرد. در حال حاضر میزان جرم و جنایت در کشور افزایش یافته است. ابتلا به بیماریهای روانی بیشتر شده است. آمارهایی که از میزان شیوع اعتیاد داریم، تکاندهنده و نگرانکننده است. میزان ازدواج و فرزندآوری بهشدت کاهش یافته است. مهاجرت افزایش قابل ملاحظهای پیدا کرده است. روحیه افراد ضعیف شده و جو ناامیدی نسبت به آینده سایه سنگینی بر سر جامعه ایرانی انداخته است. نگاه بدبینانه نسبت به دولت و ارکان حاکمیت تشدید شده و بسیاری از مردم مجموعه کلان حاکمیت را در شرایطی که شکل گرفته مقصر میدانند که معنایش کاهش شدید سرمایه اجتماعی است. اینها از آثار و عوارض این تفاوتها هستند. اهمیت و اثرگذاری این مسائل بر شرایط کشور بسیار بزرگتر و شدیدتر از آثار و تبعات اقتصادی وضعیت کنونی است. ما در وضعیت کرونا تاثیر این پاندمی را بر اقتصاد جهان میبینیم و میدانیم که در سال 2020 بسیاری از کشورهای جهان رشد منفی اقتصادی را تجربه میکنند، ولی مردم آنها میدانند که این رشد منفی تحت تاثیر کرونا ایجاد شده و اگر موسسات پژوهشی موفق به تولید واکسن شوند یا داروهای مناسبتری ساخته شود و تا حدی ایمنی عمومی در کشورشان به وجود بیاید، دوباره به وضعیتی برمیگردند که اقتصادشان رو به رشد بگذارد و از این وضعیت عبور میکنند. آنها این مقطع را یک زمان محدود و معین میدانند و عامل مشکلات را، گذشته از کشورهایی که سوءمدیریت داشتهاند، یک عامل بیرونی میدانند و به همین دلیل بهطور کلی امیدوارند به اینکه این دوره بگذرد و اتفاقات بهتری برایشان رخ دهد. مشکل کشور ما این است که مردم امیدوار نیستند، یعنی امیدوار نیستند که اولاً کرونا بهسادگی و با روالی مشابه کشورهای دیگر دست از سر ما بردارد و دوم اینکه میدانند حتی پس از کرونا هم ما همچنان مشکلات و مسائل بسیاری داریم که معلوم نیست پایان آنها چه زمانی است و چگونه میتوانیم از این شرایط خارج شویم. نداشتن چشمانداز برای هر ملتی ویرانکننده آن ملت است و ملت ما متاسفانه به این ورطه افتاده است.
تجارت فردا