در نشستی با موضوع سیاست های ارزی دوران جنگ و پسا جنگ مطرح شد؛بازارگرایی مبتذل عامل هدررفت منابع وتعمیق فساددرایران است
فرشاد مومنی استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: «تنها از ناحیهی تضعیف مستمر ارزش پول ملّی و بی مبالاتی ها در تخصیص منابع ارزی و به تبع آن به هم ریختگیهایی که در نظام مدیریت اقتصادی کشور اتفاق افتاده یک بار 330 میلیارد دلار و یک بار 250 میلیارد دلار ذخایر استراتژیک ارزی نابود شده است. کاش کل فاجعهاش فقط همین نابودسازی بود.»
دکتر فرشاد مومنی که در یک نشست مجازی از محل موسسه دین و اقتصاد و با موضوع سیاست های ارزی دوران دفاع مقدس سخن می گفت، توضیح داد: در فاصلهی سالهای 1359 تا 1367 بدون اینکه نیاز باشد یک دلار صرف تثبیت نرخ ارز کنیم نرخ رسمی ارز در کل این دوره با ثبات باقی مانده است. از 1369 تا 1399 چیز بالغ بر 330 میلیارد دلار ذخایر استراتژیک ارزی کشور تحت عنوان ثبات بخشی به نرخ ارز در بازار سیاه ارز هدر داده شده است. نتیجهی عملی کار این بود از 1369 تا امروز نرخ ارز در بازار آزاد 4 هزار برابر شده است. پس در هشت سالهی جنگ بدون یک سنت هزینه کردن تحت این عنوان با خرد و دانایی و نگرش تولید محور و توسعهگرا نرخ رسمی ارز ثابت مانده و در دورهی بعد از آن عزیزان 330 میلیارد دلار به اسم تثبیت نرخ ارز هزینه کردند، در این دوره قیمت ارز 4 هزار برابر افزایش پیدا کرده است.
وی گفت: همهی ماجرا این نیست که ذخیرهی استراتژیک سرنوشت ساز را نابود کردند مسئله این است که در کانالهایی افتاده اند که برای ما لوکس گرایی در الگوی مصرف، سوء تخصیص منابع، نابرابری، دامن زدن به اثر چشم و هم چشمی، ترویج الگوی مصرف وابسته، ترویج الگوی تولید وابسته و سقوط رابطهی مبادله و بیثباتی دائمی در اقتصاد کلان، فرو ریختن امنیت مالکیت و... به همراه داشته است. برای اینکه نشان دهم پدیدهی تسخیر شدگی در فرایندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع چگونه رخ داده است و چگونه منافع تولیدکنندگان و فرودستان به کلی در حاشیه قرار گرفته و منافع دلالها، رباخورها، واردکنندهها در اولویت قرار گرفته است، همهی کسانی که دل در گروی استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی و توسعه در ایران دارند دعوت میکنم گزارش شاخص رقابت پذیری WEF مجمع جهانی اقتصاد را در سال 2019 مورد مطالعه قرار دهند. کاش رسانههای فراگیر هم کمی مسئولانهتر برخورد کنند و دربارهی مسائل سرنوشت ساز ملّی باب گفتگوهای ملّی را باز کنند.
دکتر مومنی گفت: در این گزارش که مجمع جهانی اقتصاد در سال 2019 منتشر کرده است گفته می شود رتبهی ایران در اثر بیثبات سازیها از نظر ثبات ملّی از آخر رتبهی پنجم است. در شرایط کنونی در تمام دنیا فقط چهار کشور وجود دارند که از نظر بیثباتی مالی اوضاع بدتری از ایران دارند. این مسئله منحصر به بازی فاسد و ضد توسعه با نرخ ارز نمی شود باید به آن بازی دلال معابانه و سوداگرانه در بورس، طلا، مسکن و زمین را اضافه کرد. زمانی که برآیند آنها با شاخص ثبات مالی توسط WEF اندازهگیری شده و گزارش آن در سال 2019 انتشار جهانی پیدا کرد نشان داده شد که فقط اوضاع چهار کشور از ما بدتر است و این نشان میدهد ما تولیدکنندگان را با چه ابعادی از بیثباتی و نااطمینانی و بیپناهی به رقابت با اقتصادها و بنگاههای دیگر در مقیاس جهانی فرا خواندهایم.
دکتر مومنی متذکر شد: آن چیزی که نشان دهندهی عمق تسخیر شدگی هست و واقعاً اگر حساب و کتاب جدّی وجود داشته نهاد نظارتی ما فقط به اعتبار همین شاخص منهای همهی آسیب پذیریها و بحرانها و فاجعههایی که سیاستهای نابخردانهی تعدیل ساختاری بر سر ایران آورده باید بلافاصله یک اعلام وضعیت فوق العاده در زمینهی بازآرایی سیستمی نظام قاعدهگذاریهای اساسی کشور کند این است که گفته می شود رتبهی ایران در زمینهی تنظیمگری مالی با تمرکز بر تنظیمگری بانکها از نظر سستی و بیپایه بودن و ضعف رتبهی یک است. شما نگاهی به لیست کشورهایی مثل سودان، افغانستان، سوریه بیندازید که درگیر جنگ داخلی و یا درگیر انواع دیگری از نابسامانیها هستند در زمینه تنظیمگری رتبه بانکها ایران از سودان و افغانستان و سوریه هم بدتر است.
این صاحب نظر اقتصاد ایران یادآور شد: با توجه به اینکه یک رکن فشار برای افزایش مستمر نرخ ارز و بیثبات سازی زندگی و معیشت و تولید در ایران به مطامع سوداگرانهی بنگاههای شبه دولتی و بویژه به بانکهای خصوصی برمیگردد، باید به این واقعیت غم انگیز توجه کرد؛ آماری که اشاره کردم مبنی بر اینکه با سهل انگاریهای نابخشودنی در زمینهی تنظیمگری بانکها مواجه هستیم نشان می دهد که چگونه خودمان به دست خودمان اقتصاد را در معرض فساد و نابرابری و سقوط کارایی و بهره وری قرار می دهیم.
دکتر مومنی گفت: در این زمینه دو مسئلهی بسیار حیاتی وجود دارد که مقایسه تطبیقی دورهی جنگ و پس از جنگ میتواند برای همهی کسانی که دل در گرو آیندهی ایران و اعتلاء آن دارند عبرت آموز باشد. در سند پیوست شماره یک قانون برنامهی اول توسعه میگوید در سال پایانی جنگ که یکی از پر فشارترین و بدترین عملکردهای اقتصادی در کل سالهای جنگ بوده است، حکومت با بلوغ فکری که از خودش نشان داده بود و با بکارگیری حداکثر ظرفیتهای سرمایهی انسانی از نظر مشارکت نرخی را در مشارکت رقم زده که تا امروز تکرار نشده است. سند پیوست قانون برنامهی اول میگوید از کل جمعیت در سنین فعالیت ایران فقط 40 درصد هستند که با معاذیر موجه و ناموجه هیچ نقشی در تولید ملّی ندارند. این بدین معناست که 60 درصد در سنین فعالیت در تولید ملّی نقش داشتند.
وی گفت: از اواسط دههی 1370 تا امروز در اثر اجرای سیاستهای فاجعه ساز و پر فساد و نابودکنندهی بنیهی تولیدی کشور از جمله خصوصی سازیهای افراطی، آزادسازی افراطی واردات، تضعیف پیدرپی ارزش پول ملّی، حذف سوبسیدها و... باعث شده همواره از کل جمعیت در سنین فعالیت در ایران 60 درصد و بیشتر از آن، هیچ نقشی در تولید ملّی نداشتند. اخیرا پیش دیدید معاونت اشتغال وزارت کار گزارش بسیار تکان دهنده دربارهی درآمدهای غیر کاری مطرح کرد که نشان دهندهی چه وضعیت وحشتناکی از نظر سهم درآمدهای غیر کاری در کل درآمدهای توزیع شده بین مردم است. چیزی که نشان میدهد مناسبات رانتی یک ضربهی مهلک به امکان پذیر کردن جلب مشارکت مولّد مردم در یک اقتصاد به شدت آسیب دیده و آسیب پذیر وارد می کند. این یک مسئلهی بسیار تکان دهنده هست که به نظرم میتواند خیلی مایهی عبرت باشد.
دکتر فرشاد مومنی ادامه داد: مسئلهی بسیار حیاتی دوم که به نظرم باید خیلی دربارهی آن تأمل کرد در یکی از گزارشهای پشتیبان برنامهی سوم بعد از انقلاب در دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه آمده است که در سال 1379 تهیه شده است. ویژگی بسیار مهم این گزارش که عنوان آن اندازهگیری و تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر بر بهره وری در بخشهای اصلی اقتصاد ایران هست، این است که در این دوره هم کسانی در سازمان برنامه مسئولیت داشتند که جزو منتقدان رادیکال سیاستهای اقتصادی دورهی بعد از جنگ بودند. در صفحات 11 تا 13 این گزارش ابراز شگفتی میکند در اینکه میانگین رشد بهره وری کل عوامل تولید در سالهای جنگ پنج برابر دورهی متناظر پس از جنگ بوده است. باز فکر میکنم اگر در خانه کس است همین یک واقعیت محرز شده هم بس است.
وی گفت: در ادبیات توسعه گفته میشود هر کشور توسعه نیافتهای با بیشمار بحرانها و کاستیها و دورهای باطل بازتولیدکنندهی مناسبات توسعه نیافتگی روبرو است. همیشه یکی از عوامل ناتوانی و عدم موفقیت در حرکت به سمت توسعه این است که کشورهای در حال توسعه به دلیل اینکه مدیریت توسعهی صاحب صلاحیت تخصصی ندارند در اولویت گذاری و انتخاب نقطهی عزیمت درست گیج میشوند. متفکران توسعه میگویند بزرگترین راهنمایی اندیشهی توسعه به سیاستگزاران فاقد صلاحیت کافی و گیج و متحیر شده این است که نقطهی عزیمت را ارتقاء بنیهی تولید بگذارند. به دلیل اینکه کانون اصلی و فصل مشترک تمام دورهای باطل بازتولیدکنندهی توسعه نیافتگی بنیهی ضعیف تولید و بهره وری اندک است. آیا جای یک گفتگوی ملّی در این باره وجود ندارد که در دورهی پس از جنگ بواسطهی اتخاذ سیاستهایی که با کمال تأسف تا امروز ادامه دارد؛ مستمراً ما به سمت سقوط بهره وری و ضعف بیشتر بنیهی تولید هدایت شده ایم.
از این رو همه را فرا میخوانم تا این سند تاریخی را مطالعه کنند و به زمان انتشار آن دقت کنند. کسانی این متن را منتشر نکردند که در آن دوره طرفدار سیاستهای اقتصادی دورهی جنگ باشند؛ با این حال آنها اذعان می کنند که در دورهی هشت سال پس از جنگ در مقایسهی دورهی جنگ یک سقوط وحشتناک در بهره وری کل عوامل تولید اتفاق افتاده است. اندازهی شاخص بهره وری عوامل تولید به طور متوسط در سالهای جنگ 5 برابر دوران پس از جنگ بوده است. آن چه که به نظرم خیلی مسئله را حیاتی میکند تسخیرشدگی حکومت بدست غیر مولّدها و رانت خورها و رباخورها و فاسدها از طریق بکارگیری یک مافیای رسانهای پدیدار شده است.
این صاحب نظر اقتصاد ایران گفت: یک ذخیرهی دانایی بینظیر در زمینهی نحوهی مواجهه با ذخایر استراتژیک ارزی از دوران جنگ برای ما به یادگار مانده و اگر ما به درستی قدر آن را بدانیم و صادقانه و عالمانه به آنچه در اثر تغییرات جهتگیری در نحوهی کاربست منابع ارزی در دورهی پس از جنگ پدیده آمده به دیدهی عبرت نگاه کنیم واقعاً درسهای بزرگ و استثنائی می گیریم و میتوانیم با تقویت بنیهی یادگیری نظام تصمیمگیریهای اساسی، کمک کنیم تا کشور کم هزینهتر و پردستاوردتر اداره شود.
وی گفت: یک رکن مسئله این است که در دوران جنگ مدیریت استراتژیک و اقتصادی کشور با همدیگر هم قسم شده بودند برای اینکه بنیهی تولید ملّی را ارتقاء دهند. نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور از دریچهی نحوهی تخصیص منابع استراتژیک ارزی در دورهی جنگ عملکرد ویژه ای دارد. پس از جنگ بنیهی تولیدی ما با استاندارد شاخص رابطهی مبادله یک سقوط چشمگیر به اندازهی یک دوم تا یک سوم دوران جنگ را تجربه کرده و این نشان میدهد توان مقاومت و رقابت ما در اثر سهل انگاریها و سوء تدبیرهایی که طی سه دههی گذشته در قبال ذخایر استراتژیک ارزی رخ داده است، به شدت کاهش یافته و ما را آسیب پذیر کرده است.
دکتر مومنی گفت: شما میتوانید یک چشمه از نابخردیها و سوء تخصیص منابع را از طریق مقایسهی سند پیوست برنامهی اول با گزارشهایی که گمرک ایران در دورهی بعد از جنگ داده مقایسه کنید. در سند پیوست شماره یک قانون برنامهی اول که توسط رادیکالترین و بعضاً غیر منصفترین منتقدان مدیریت اقتصادی کشور در دوران جنگ تهیه شده به صراحت میگوید در سال پایانی جنگ الگوی مصرفی که از نظر بکارگیری خرد و دانایی در نحوهی تخصیص دلارهای نفتی پدیدار شده یک ظرفیت استثنائی بیسابقه برای توسعه پدیدار کرده است. در آن سند به صراحت میگوید الگوی مصرف واجد دو ویژگی است: ویژگی اول اینکه به عالیترین شکل نیازهای اساسی مردم تأمین شده است.
ویژگی دوم اینکه سهم واردات لوکس، غیر ضروری و تجملی به سمت صفر میل کرده است. ولیکن در دورهی پس از جنگ متفکران گوناگون حداقل ده گزارش در این زمینه بصورت تحقیقی تهیه کردند که نشان می دهد فقط در فاصلهی 1369 تا 1373 واردات کالاهای لوکس و تجملی در ایران حدود 53 برابر افزایش پیدا کرد.
وی افزود: برای اینکه عظمت این خطا و سهل انگاری و فساد و سوء تدبیر بدرستی درک شود میتوانید به همهی آراء متفکران بزرگ توسعه در دنیا نگاه کنید که برای ما توضیح می دهند؛ اگر بخواهد بهبود وضعیتی اتفاق بیفتد ذره ذره و به تدریج دستاوردها حاصل میشوند و تغییرات حدود 15 درصد است. اما مسیری که برنامهی شکست خوردهی تعدیل ساختاری در اثر موج شوک درمانیها و آزادسازیهای افراطی واردات در پیش گرفتند و به تعبیر خودشان خواستند قیمتها علامت دهند و نه مسائل استراتژیک ایران، باعث شده در یک دورهی کوتاه 53 برابر افزایش در واردات کالاهای لوکس و تجملی داشته باشیم.
دکتر مومنی گفت: رکن بسیار مهم دیگری که به نظرم خیلی عبرت آموز است؛ این است که پدیدهی بازی با نرخ ارز نیروی محرکهی بیسابقهترین فسادها، نابرابریها، وابستگیهای ذلت آور به دنیای خارج و از این قبیل برای اقتصاد سیاسی ایران در دورهی پس از جنگ شده است. به این علت که شوک نرخ ارز وحشتناکترین لطمه ها را به انگیزههای سرمایهگذاری تولیدی وارد کرده است.
از این زاویه میتوانید به تاریخ اقتصادی ایران از کانال دادههای سریهای زمانی اقتصاد ملّی نگاه کنید تا ببینید در حالی که بیسابقهترین رکوردها در اندازهی رشد تشکیل سرمایهی ناخالص در داراییهای مربوط به ماشین آلات تولیدی در ایران در دورهی جنگ اتفاق افتاده است. آقای مهندس بحرینیان در یک مصاحبهی درخشان و ممتازی که با مجلهی چشم انداز ایران انجام داده است مستندات و دادههای مربوط به این موضوع را آورده است که نشان می دهد میانگین رشدی که در تشکیل سرمایهی ماشین آلات صورت گرفته است، با تأکید بر ماشین آلاتی که در بخش خصوصی سرمایهگذاری شده است؛ در کل تاریخ اقتصادی ایران اتفاق نیفتاده است.
این صاحب نظر اقتصاد ایران گفت: مسئلهی حیاتیتر این است که پس از جنگ به دلیل اینکه سیاست نابخردانه و ضد توسعهای دل بستن به تضعیف ارزش پول ملّی برای پنهان کردن ناتوانیهای دولت در مالیاتگیری و بازکردن راههای سوء استفاده و خلق رانت برای رانت خورها، رباخورها، دلالها و فاسدها در پیش گرفته می شود؛ کمر اقتصاد ایران از این ناحیه میشکند که انگیزههای سرمایهگذاری تولیدی توسط خصوصی به سمت صفر میل می کند. این مسئله در سال 1398 در اقتصاد سیاسی، ایران ما را دچار یک بحران کرده است.
وی گفت: در بحران سال 1398 در کنار همهی خطاهای سیاستی که اتفاق افتاده از دریچهی سهل انگاریها و سوء تدبیرهایی که به بیسابقهترین جهشها در نرخ ارز در سال 1397 اتفاق افتاده قابل توجه است. در سال 1398 برای اولین بار در تاریخ اقتصادی پنجاه سال گذشتهی ایران کل سرمایهگذاریها انجام گرفته در ماشین آلات، ساختمان مطلقاً قادر به جبران استهلاکات نبوده است. این نشان میدهد به غیر از اینکه در زمان حال به شدت آسیب پذیر شدهایم گرفتاریهای بزرگتری هم از طریق شوکهای شدید به بنیهی تولیدی کشور در سالهای آینده خواهیم داشت. مگر اینکه اعتماد سرمایهگذاران مولّد و تولیدکنندگان را برگردانیم. جز این راه نجاتی نداریم و یکی از ارکان بازگرداندن اعتماد به تولیدکنندهها این است که واردات ماشین آلات تولیدی را از مطامع رانتی و فاسد کسب درآمد برای دولت از طریق فروش ارز در بازار سیاه و خلق رانت برای دلالها و واردکنندهها و رباخورها جدا کنیم.
دکتر فرشاد مومنی تأکید کرد: در طی سه دههی گذشته ضربهی مهلک بزرگ دیگر هم به بنیهی تولیدی ایران وارد شد و آن اینکه خود تولید به محمل برای کسب رانت بدل شده است. در قسمت بعدی عرایضم اگر مجال بود توضیح خواهم داد این سیاست به موازات اینکه سهم دستمزد را در اقتصاد ایران برای نیروی کار تولیدی به سمت کشورهایی در استاندارد زیمباوه و حتی بدتر از آن میکشاند. در عین حال اینکه تولید به یک محمل برای کسب رانت تبدیل شده گرایش به مونتاژکاریهای ظاهرسازانه و فاسد به نام تولید صنعتی در ایران به طرز شدیدی افزایش داده است. از همه مهمتر آسیبپذیری شدیدی است که اقتصاد و جامعهی ایران را در مواجهه با هر نوع شوک بویژه از سه نوع شوکی که طی نه ماههی گذشته تجربه کردهایم به همراه خواهد داشت. مونتاژکاریهای فاسد دو ضربهی مهلک میزند: اینکه تقاضا برای ارز به نام تولید صنعتی به طرز فاجعه آمیزی افزایش می یابد و از آن مهمتر اینکه تولیدکنندگان پاکدامن و توسعهگرایی که روی عمق بخشی به ساخت داخل سرمایهگذاریهای بزرگ کردهاند مأیوس و سرخورده و عمدتاً ورشکست می شوند. امارهایی تکان دهنده با جزئیات در این زمینه در اختیار است.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفت: رکن بزرگ دیگر آسیب پذیری شدید ایران در سیاست پر فساد و ضد توسعهای تضعیف مستمر ارزش تولید ملّی است. به گونه ای که ما را با اشتغال زدایی بیسابقه در سطح باکیفیتترین و تحصیل کردهترین نیروهای انسانی کشور روبرو کرده است. اینها آنچنان سرخورده و مأیوس میشوند که به هر شکل ممکن خودشان را به خارج از کشور میرسانند و عملاً ناگزیر میشوند از ذخیرهی دانایی خودشان به عنوان ابزاری برای تقویت اقتصاد کشورهایی استفاده کنند که در تبلیغات سیاسی به آنها استکبار جهانی یا عیادی منطقهای گفته میشود. مسئلهی تکان دهندهتر اینکه کسانی که به خارج نمیروند به دلیل اینکه قادر به پیدا کردن شغل مناسب نیستند به شدت سرخورده میشوند یا مجبور میشوند در مشاغلی فعال شوند که هیچ نسبتی با تخصص آنها ندارد.
وی گفت: مسئلهی بسیار مهم دیگری که بخاطر رابطهی در هم تنیدهی سیاست افزایش نرخ ارز با توسعه نیافتگی و تضعیف بنیهی تولیدی در ایران اتفاق افتاده این است که که بواسطهی رونق بخشی به مونتاژکاری به کلی انباشت پس انداز به ریال را از کارکرد انداخته است. به واسطهی نابرابریهایی که به تبع آن ایجاد شده یک گرایش سیستمی به سمت الگوی مصرف وارداتی و وابسته در کنار الگوی وارداتی و وابسته اقتصاد ما را کشانده است. بنابراین نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور به شدت نیاز دارد به اینکه از دریچهی آثار سیاست شومی که از یک سو به شدت بنیهی تولیدی ما را کاهش داده و از سوی دیگر به طرز فاجعه آمیزی ایران را با رانت و فساد و ربا و بیسابقهترین اسرافها و اتلافها در تخصیص منابع ارزی روبرو کرده است به تجدیدنظر در رفتارهای خود بپردازد.
دکتر فرشاد مومنی ادامه وی گفت: در یک جلسهای بصورت مستقل بصورت مبسوط دربارهی فریب بزرگی به نام فنر نرخ ارز در طی سالهای بعد از جنگ برای توجیه دستکاری پیدرپی نرخ ارز پرده برداشتم و گفتم مأموریت فنر نرخ ارز حساسیت زدایی از نقش کلیدی واردات افراطی با تأکید بر واردات کالاهای لوکس و تجملی، سهل انگاری غیر قابل بخشش نسبت به قاچاق، ضدیت آشکار سیاستها با رویکرد ساخت داخل در بخشهای کشاورزی و صنعت، تأمین افراطی و بدون توجیه ارز برای سفرهای تفریحی به خارج آن هم برای کشوری است که در حیاتیترین مایحتاج گرفتار هست. و همین طور تشدید انگیزههای سیاسی و اقتصادی برای خروج سرمایه از طریق بیثبات سازی فضای کلان اقتصاد و از ناحیهی تضعیف پیدرپی ارزش پول ملّی و جهش نرخ ارز و آزادسازی واردات و همچنین تشدید بحرانی کسری مالی دولت از طریق حساسیت زدایی نسبت به ساختار هزینههای به غایت فاقد توجیه دولت و بستر سازی برای فساد از طریق شوکهای پیدرپی.
دکتر مومنی گفت: اینها به اسم فنر ارز نقش این عوامل را با تکیه بر نقش محوری افزایش نرخ و ایجاد ولعهای ضد توسعهای برای ارز از طریق تعمیق مونتاژکاری در تولید صنعتی پنهان میکردند تا راه باز باشد برای اینکه دائماً از طریق افزایش نرخ ارز به مطامع رانتی پاسخ داده شود. در این زمینه من مطالعههای گستردهای کردهام که بخشهایی از آن انتشار عمومی پیدا کرده است. نشان دادم این رویه به غیر از اینکه قدرت انعطاف نظام ملّی را به نازلترین سطح رساند و به غیر از اینکه ذخیرهی استراتژیک ارزی کشور را با رقم نجومی و وحشتناک 330 میلیارد دلاری بر باد داد، بستری برای انواع و اقسام سوداگریها و رانتجوییها و فسادها هم شد. در این زمینه کافی است به گزارشی که در سال 1395 وزارت مسکن و شهرسازی تهیه کرده مراجعه کنید. در آنجا میگوید این قدر مطامع سوداگرانه در ساخت مسکنهای لوکس دامن زده شده که پدیدهی مسکنهای خالی صرف نظر از همهی فاجعههای دیگری که برای کشور ایجاد کرده و مهمترین آنها نابرابرسازی وحشتناک و شکنندگی آور به جایی رسیده است که 250 میلیارد دلار معادل ثروتهای ملّی از این طریق بلااستفاده مانده و ما با اتلاف وحشتناک این چنینی روبرو هستیم.
دکتر مومنی افزود: تنها از ناحیهی تضعیف مستمر ارزش پول ملّی و بی مبالاتی ها در تخصیص منابع ارزی و به تبع آن به هم ریختگیهایی که در نظام مدیریت اقتصادی کشور اتفاق افتاده یک بار 330 میلیارد دلار و یک بار 250 میلیارد دلار ذخایر استراتژیک ارزی نابود شده است. کاش کل فاجعهاش فقط همین نابودسازی بود. در حاشیهی این نابودسازی به شرحی که توضیح دادم نظام ملّی با انبوهی از نارساییها و ناهنجاریها هم روبرو بوده است.
دکتر مومنی گفت: توجه سران بسیار گرامی سه قوّه را به این نکته جلب کنم از آن روزی که برجام به سرانجام رسید تا امروز به صورت لاینقطع ما یک پیشنهاد راهبردی مطرح کردیم که متأسفانه بخاطر سهل انگاریها و تسخیر شدگیهایی که در نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور وجود دارد به این پیشنهاد راهبردی توجه نشد. ما پیشنهاد کردیم ذخایر ارزی کشور در هر سطحی که هست به عنوان یک ذخیرهی حیاتی یا حیاتیترین ذخیرهی استراتژیک نظام ملّی اعلام شود و برای تخصیص هر یک سنت آن یک نظام شفاف، دانایی محور و برنامه محور تخصیص ارز تمهید شود. زمانی که برجام پذیرفته شد ما گفتیم رئیس جمهور وقت آمریکا میگوید این توافق یک توافق مبتنی بر اعتماد متقابل نیست بلکه یک توافق مبتنی بر راستی آزمایی است. بر این اساس گفتیم قطعاً توافقی متزلزل خواهد بود و بنابراین ما باید منابع و ذخایر استراتژیک ارزی را به طور ویژه مورد توجه قرار دهیم. در آن زمان توضیح دادیم بویژه به اعتبار اینکه تولید در شرایط کنونی در اقتصاد ایران تبدیل به یک محملی برای کسب رانت شده هیچ ارزی به نام تولید تخصیص داده نشود مگر از کانالی که عرض کردم یک تیم صاحب صلاحیت با اکثریت قاطع کارشناسها نسبت به مقامات رسمی دربارهی آن تصمیم بگیرند و نظارتهای راهبردی هم از نظر آسیب پذیری تیم تصمیمگیر نسبت به مطامع رانتی و پر فساد میبایست تمهید شود. منطق ما چه بود؟ منطق ما این بود که بستر نهادی کج کارکرد و ضد تولیدی که در دورهی منحوس تعدیل ساختاری بر سر اقتصاد ایران آوار شد بر اساس گزارشهای رسمی در سال 1393 اعلام کردند در یک دورهی کوتاه زمانی بیش از 5 هزار بنگاه تولید صنعتی ورشکست شدند. در همان زمان گزارشهای رسمی میگفت بخش بعدی واحدهای صنعتی هم که هنوز ورشکست نشدهاند با یک دوم تا یک سوم ظرفیتها تولید میکنند.
وی افزود: بحث ما این بود که اضافه کردن ظرفیتهای تولیدی جدید تا زمانی که ساختار نهادی کج کارکرد و ضد تولیدی مستقر هست بدین معناست که هر واحد جدیدی ایجاد شود به فاصلهی کوتاهی به سرنوشت قبلی مورد اشارهی مبتلا می شود و به سرعت ورشکسته میشوند یا به تولید زیر ظرفیت مجبور میشوند.
دکتر مومنی گفت: منطق دومی که در آن زمان توضیح میدادیم این بود دولت فاقد برنامه است. اگر در فرآیندهای بدون برنامه به سمت تخصیصهای غیر برنامهای منابع ارزی آزاد شده حرکت کنیم حتی اگر رانت و فساد نیروی محرکهی اصلی نباشد بر اساس کتاب هنر تحریم که آمریکاییها نوشتند خودشان میگویند هدفگذاری این است که اغواگرانه منبع استراتژیک ارزی کشور را به این سمت بکشانیم که صرف امور فاقد اولویت شود.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: استدلال سومی که در آن زمان میکردیم به تحلیلی استراتژیک مربوط میشد که رویترز در پانزده نوامبر 2015 روی سایت خودش گذاشت و به آن به عنوان تحلیل تینک تنکهای غربی اشاره کرد. در آنجا گفته بودند به دلیل اینکه اوباما گفت این توافق شکننده است ما نباید پیوند دور مدت تولید محور با ایران برقرار کنیم باید به سمت کار نمایشی برویم و ظاهرسازانه بگوییم پس از برجام تغییر اتفاق افتاده است. در ظاهرسازی در تحلیل استراتژیک گفته بودند ما باید به سمت یک گروه جمعیتی در ایران برویم. در آن تحلیل اسم آن را طبقهی فوق ثروتمند گذاشته بودند. آنها گفتند مطالعات ما نشان میدهد اندازهی جمعیتی این گروه در ایران حدود سه میلیون نفر یعنی یک بیست و هفتم کل جمعیت است. این گروه ابر ثروتمند دو ویژگی دارند که خیلی برای فریبکاری ضد توسعهای و پوسته خربزهای که زیر پای مسئولان گرامی ما انداختند به کارشان میآیند و متأسفانه آنها بازی خوردند.
وی افزود: این دو گروه دو ویژگی دارند. اول عطش بیپایان برای مصرف کالاهای لوکس و تجملی و ویژگی دوم اینکه هیچ محدودیتی از نظر آمادگی برای پرداختهای سنگین ندارند به دلیل اینکه هر چه جنسهای لوکس و تجملی گرانتر باشد از نظر آنها تشخص بیشتری فراهم میکند. مسئلهی اساسی اینکه هر مصرف لوکسی چند دوره تکرار شود فراگیر میشود و نشر پیدا میکند و این یک پاشنه آشیل بزرگ برای نظام ملّی پدیدار میکند. من میخواهم اشاره کنم به فریبکاری که در داخل توسط مافیاهای رسانهای دنبال میشود و نظام تصمیمگیری را گیج میکند و آنها را از توان اولویت گذاری صحیح دور میکند. همهی اینها نشان میدهد ما چقدر نیاز داریم که از ظرفیتهای دانایی خودمان در سطحی بسیار بالاتر از آنچه در تصمیمات سران قوا و مجلس و دولت بیرون میآید استفاده کنیم و از این شیوهی کنونی که دائماً راه نجات را در بیثبات سازیها، حذف سوبسیدها، مصرفگرایی و از سویی سفله پروریها خارج شویم و بدانیم این مسیر قطعاً یک مسیر بن بست هست. ما با الهام گیری از ذخیرهی دانایی که بویژه در دورهی دفاع مقدس به مدد چهره بزرگی مانند آقای مهندس موسوی و آقای میرمصطفی عالی نسب و دیگرانی مانند بهزاد نبوّی و حسین عابدی جعفری ایجاد شد میتوانیم از آن ذخیرهی دانایی به نحوه کارآمدتری استفاده کنیم و راه را برای امید بخشی به مردم، ارتقاء کیفیت زندگی عامهی مردم بویژه فرودستان، شیرین کردن انگیزههای تولیدی بجای تن در دادن به سفله پروری و بالأخره ارتقاء جایگاه ایران در اقتصاد جهانی در فاصلهی نزدیکی با اصلاحات بنیادی در ساختار نهادی شاهد باشیم.
دکتر مومنی گفت: فقط در فاصلهی اولین جهش بزرگ نرخ ارز تا شروع جنگ تحمیلی، اقتصاد و جامعهی ایران نزدیک به ده شوک را تجربه کرد. این یک مسئلهی بسیار حیاتی است به واسطهی اینکه ایران سرزمین شوکهای برون زا است. سرزمینی که دائماً در معرض چنین شوکهایی قرار دارد خواه این شوکها ریشه در طبیعت داشته باشد و منشأ آن عواملی مانند سیل و زلزله و خشکسالی و... باشد و خواه منشأ آن تعاملات انسانی باشد؛ آن چیزی که برای چنین سرزمینی اهمیت پیدا میکند قدرت انعطاف نظام ملّی برای مواجهه خردورزانه و ثمربخش با تغییرات ناگهانی و غیر مترقبه است.
وی گفت: شاید برای همهی کسانی که دل در گروی توسعهی ایران دارند ذکر این مسئلهی حیاتی خالی از لطف نباشد که فقط از ناحیهی شوک برون زا سازمانهای بین المللی تصریح کردهاند طی دو دههی گذشته بالغ بر 30 درصد موارد وقوع زلزله در مقیاس جهان به تنهایی در ایران اتفاق افتاده است. یکی دیگر از شوکهای برون زا با منشأ طبیعی سیل هست که گزارشهای رسمی وزارت جهاد کشاورزی تصریح میکند طی سه دههی گذشته بالغ بر یک سوم کل اراضی کشاورزی ما در برابر سیل آسیب پذیر هستند.
عین این مسئله در مورد خشکسالی و بقیهی بلایای طبیعی هم قابل تأمل است. اما آن چیزی که بسیار برای شرایط کنونی ایران حائز اهمیت هست این است که قدرت انعطاف و توان تاب آوری بویژه از اواخر سال 1398 تا امروز برای ایران ابعاد بسیار تعیین کنندهتری پیدا کرده و به اعتبار آن جایگاه و منزلت ذخایر استراتژیک ارزی برای ادارهی اقتصاد ملّی اهمیت بالایی پیدا کرده است و علی الاصول اگر گروههای رانت جو، فاسد و فرصت طلب بگذارند اهمیت آن باید خیلی بالاتر برود و ما با هوشمندیهای بسیار سطح بالاتری با مسئلهی ظرفیتهای استراتژیک درآمد ارزی مواجه شویم.
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: توجه دوستان را به این نکته جلب میکنم که از فصل زمستان سال 1398 تا امروز در کنار همهی آسیب پذیریهای سنتی و تاریخی که اقتصاد سیاسی و جامعه و طبیعت ایران دارد؛ ما همواره دستخوش شوکهای برون زا بوده ایم و در فاصلهی کمتر از یک سال با سه شوک برون زای بسیار سرنوشت ساز بطور همزمان روبرو شدهایم که عبارتند: از کاهش چشمگیر قیمت نفت و ظرفیتهای صادرات نفت برای ایران؛ بازگشت ناجوانمردانه و جنایتبار تحریمها از سوی آمریکا و بالأخره مواجهی اقتصاد و جامعهی ایران مانند کل جامعهی جهانی با پدیدهی کرونا.
وی ادامه داد: برای یک اقتصاد توسعه نیافتهی رانتی طبیعتاً مواجهه با چنین شوکهای پیدرپی و بشدت اثرگذار یک مسئلهی حیاتی است. در این شرایط بخصوص سران سه قوه بدون اینکه پتانسیل بهره مندی خودشان را از ذخیرهی دانایی و کارشناسی به شکل معنیداری افزایش داده باشند از یک سو با شرایط خطیری روبرو شدهاند و از سوی دیگر اختیارات بسیار غیر متعارفی هم پیدا کردهاند. چقدر جای دریغ و تأسف هست که خودشان هنوز این نیاز را تشخیص ندادهاند و یک فراخوان ملّی برای کمکگیری از ظرفیتهای دانایی کشور اعلام نکردهاند و هیچ نوع تمهید نهادی در این زمینه برای خودشان فراهم نکردهاند.
وی گفت: هیچکدام از اینها از بار مسئولیتهای ما کم نمیکند و ما در مؤسسهی مطالعات دین و اقتصاد به سهم خودمان تلاش میکنیم در این زمینه آنها را کمک کنیم. اساس تاب آوری و توان مقاومت نظامهای ملّی به بنیهی تولید آنها برمیگردد. بخصوص برای اقتصادهای توسعه نیافتهی رانتی تا زمانی که ظرفیتهای اعتلاء بخش را در عرصهی بنیهی تولیدی فعال نکردهاند هیچ عنصری برای تاب آوری به اندازهی دسترسی به منابع ارزی روی قدرت انعطاف کشور تأثیر نمیگذارد. بنابراین ما از همهی دلسوزان کشور به سهم خودمان مدد میخواهیم برای اینکه کمک کنند تا توان دانایی و بنیهی اندیشهی نظام ملّی در این زمینه ارتقاء پیدا کند.
جماران